درباره کتاب چهرهی غمگین من
تورج رهنما در این اثر تلاش کرده است تا نویسندگان جوان ادبیات کشورهای آلمانی را به مخاطبان فارسی زبان معرفی کند. نام هایی همچون ولف دیتریش اشنوره، هانا هانیش، ولفگانگ برشت، کورت مارتی، گرهارد تسونتس، زیگفرید لنتس، کریستا راینیگ، مارتین والزر و بسیاری دیگر که در این کتاب معرفی می شوند برای ما کمتر آشنا هستند. مثلا هانریش بل که رهنما به عنوان اولین نویسنده انتخاب کرده و داستان های چهره ی غمگین من، در سرزمین ریوکی ها، معشوقه ی فناپذیر، ابدیت آمار و لطیفه ای برای تضعیف وجدان کاری را از وی ترجمه کرده است برای ایرانیان شناخته شده است، اما این داستان ها را مسلما کسی نخوانده است.
مجموعه ای که تورج رهنما تقدیم ما می کند گزیده ی داستان هایی را شامل می شود که بین سال های 1945 و 1985 در کشورهای آلمانی زبان منتشر شده اند. یعنی سی و پنج داستان کوتاه از بیست نویسنده ی صاحب نام که تنها آلمانی نبوده بلکه از اتریش و سوئیس نیز هستند. رهنما بین یک تا پنج داستان از هر نویسنده ترجمه کرده است که عمدتا آثار پرکیفیت آن ها و یا در واقع کاری بوده که بهترین نمونه از سبک نویسنده را دربرمی گرفته است. از این سی و پنج داستان نیز برخی که خود مترجم مشخص کرده است پیشتر توسط هوشنگ طاهری به فارسی ترجمه شده اند و نویسنده به سبب ادای دین به او در کتاب حاضر آورده است.
برشی از متن کتاب چهرهی غمگین من
چهره ی غمگین من هنگامی که در بند ایستاده و سرگرم تماشای کاکایی ها بودم، چهره ی غمگین من نظر پاسبانی را که در آن حوالی گشت می زد جلب کرد. من در آنجا محو پرواز پرندگانی بودم که برای یافتن طعمه، بیهوده با شتاب تمام به سوی آسمان اوج می گرفتند و سپس با همان سرعت فرود می آمدند. بندر به صورتی مخروبه درآمده بود، رنگ آب به سبزی می زد و سطح آن را لایه ای از روغن کثیف پوشانده بود که در آن هرگونه آشغالی شناور بود. در بندر کشتی ئی دیده نمی شد، بالابرها زنگ زده و انبارهای کالا از بین رفته بودند. به نظر می رسید که حتی موش های صحرایی هم بناهای دودزده ی اسکله را ترک گفته اند. همه جا ساکت بود. سال ها بود که ارتباط با خارج قطع شده بود. من کاکائی خاصی را در نظر گرفته بودم و به پرواز او دقت می کردم.
او مانند پرستوی وحشت زده ای که توفان را پیش بینی می کند، بیشتر نزدیک سطح آب پرواز می کرد. تنها گاهی به خود جرات می داد که هیاهوکنان به سوی آسمان اوج گیرد تا به کاکائی های دیگر بپیوندد و با آنان همراه شود. در این حال تنها آرزویم این بود که تکه نانی می داشتم، آن را خرد می کردم و پیش آن ها می ریختم. دلم می خواست در مسیر پروازهای ناهمگون کاکائی ها نقطه ی سفیدی را به عنوان مقصد تعیین می کردم که به سوی آن پرواز کنند. مایل بودم که با ریختن تکه نانی پیش این پرندگان غوغاگر در پرواز ناهماهنگ آنان نظمی به وجود آورم. می خواستم آن ها را مانند طناب هایی که آدم با دست می کشد و شکل می بخشد، در نقطه ای گرد هم بیاورم.
خرید کتاب چهرهی غمگین من
کتاب چهره ی غمگین من نمونه هایی از داستان های کوتاه آلمانی می باشد که با ترجمه ی تورج رهنما در نشر چشمه به چاپ رسیده استف برای خرید کتاب چهرهی غمگین من به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نظرات کاربران درباره کتاب چهره ی غمگین من | تورج رهنما
دیدگاه کاربران