loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب جنگ چهره ی زنانه ندارد

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

معرفی کتاب جنگ چهره ی زنانه ندارد

این کتاب روایتی مستند و بسیار متفاوت در باب جنگ است که حقایق تلخ و تکان دهنده ای را دربر می گیرد. "سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ"، نویسنده و روزنامه نگار اهل بلاروس، خود نیز در خانواده ای چشم به جهان گشوده که بسیاری از اعضای آن، در طی جنگ کشته شده اند؛ او همواره دوران کودکی اش را با ترس از جنگ و عواقب دردناک آن پشت سر گذاشته، و با تمام وجود از این این عمل غیرانسانی و وحشیانه متنفر است. اما با وجود تمام تنفر و انزجار از جنگ، این بار، با انگیزه ی نمایان ساختن چهره ی دردناک جنگ به جهانیان و تشریح سرنوشت دردناک زنانی که داوطلبانه و به میل خویش، در جنگ شرکت داشته اند، به نگارش این اثر پرداخته است. اثری برگرفته از وقایعی تاریخی و فراموش ناشدنی.

به طور کلی، کلیه ی مطالب کتاب، نتیجه ی ملاقات نویسنده با تعداد زیادی از زنان روسی ای می باشد که در طی جنگ جهانی دوم مقابل نیروهای آلمانی ایستادگی کردند.

اکنون آن ها از خاطرات تکان دهنده ی خود سخن می گویند. زنانی که به عنوان پرستار، و یا مسلسل چی و حتی فرمانده ی نیروهای نظامی، در خط مقدم جنگ، با دشمنان مقابله کردند و با نادیده گرفتن احساسات لطیف زنانه ی خود و به جان خریدن خطرات نقص عضو و حتی مرگ، به دفاع از وطن پدری شان پرداختند؛ اقدامی که صرف گذشت چهل سال از آن، یادآوری اش، هم چنان نیز اشک در چشمان شان پدید آورده، روح شان را آزرده می سازد.

 

برشی از متن کتاب جنگ چهره زنانه ندارد


بوی ترس و چمدان آب نبات «روزی که به جبهه رفتم ... روز خیلی خوبی بود. هوا مطبوع بود و بارون ملایمی می اومد. خیلی زیبا بود! صبح، وقتی بیرون اومدم، ایستادم؛ یعنی واقعا دیگه به این جا برنمی گردم؟ باغ مون رو نمی بینم ... خیابون رو ... مادرم گریه می کرد، منو در آغوش گرفت و ولم نمی کرد.

وقتی هم که راه افتادم، دنبالم می اومد، بغلم می کرد و نمی ذاشت برم ...» الگامیترو فانووناروژنیتسگایا، پرستار   «مردن ... من از مردن نمی ترسیدم. شاید به این خاطر که جوون بودم، شاید هم به علت دیگه ای ... اطرافم پر از مرگ بود، مرگ همیشه نزدیکم بود، اما من درباره ش فکر نمی کردم. ما راجع به مرگ حرف نمی زدیم.

اون دور و اطراف ما هی چرخ می زد، اما همیشه از کنارمون رد می شد. یک بار، نیمه های شب، دسته ی بزرگی از دشمن برای شناسایی به حوزه ی استحفاظی هنگ ما وارد شده بود. نزدیک سپیده دم از منطقه ی رفتن، از دوردست صدای ناله ای به گوش رسید. یه مجروح مونده بود روی زمین. هم دسته ای ها نذاشتن برم، "نرو می کشنت. می بینه که داره روشن می شه هوا" من به حرف شون گوش نکردم و سینه خیز رفتم طرفش.

خرید کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

کتاب جنگ چهره ی زنانه ندارد نوشته ی سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ و ترجمه ی عبدالمجید احمدی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. برای خرید کتاب جنگ چهره زنانه ندارد کلیک کنید.



درباره سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ نویسنده کتاب کتاب جنگ چهره ی زنانه ندارد


نظرات کاربران درباره کتاب جنگ چهره ی زنانه ندارد


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جنگ چهره ی زنانه ندارد" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل