معرفی کتاب من او را دوست داشتم :
کتاب "من او را دوست داشتم" روایتگر لحظات تلخ و پرفرازونشیب زندگی زنی فداکار و عاشق است که داستانی تاثیرگذار را برای مخاطب تشریح میکند.
شخصیت اصلی قصه، "کلوئه" نام دارد. او زنی جوان است که زندگی آرام و خوبی را در کنار شوهرش، "آدرین"، و دو فرزندش، "ماریون" و "لوسی"، پشت سر میگذارد. کلوئه، از صمیم قلب به همسرش عشق میورزد. کانون گرم خانوادهی او لبریز از احساسات عاطفی و رفتارهای محبتآمیز است. اما فضای خانهی مادرشوهرش، سوزان، بسیار خشک و جدی میباشد؛ به طوری که در آن، خبری از ارتباطات صمیمانه و ابراز احساسات نیست؛ جریانی غیرقابل تحمل، که به دلیل نوع رفتارهای بیتفاوت و سرد "پییر"، پدر شوهر کلوئه ایجاد میگردد. این موضوع اصلا برای زن قصه خوشایند نیست و او را آزار میدهد. از همین روی، بههیچوجه، حس خوبی نسبت به پییر ندارد و همواره از این مرد دوری میکند.
ماجرا از یک شب غمانگیز و غیرمنتظره آغاز میگردد. آدرین، تمام وسایل خود را جمع کرده و بدون ارائهی دلیلی قانعکننده، برای همیشه کلوئه و دخترانش را ترک میکند. تحت چنین شرایطی، کلوئهی عاشق و مهربان، شوک روحی بزرگی را متحمل میشود. وی با قلبی شکسته و چشمانی گریان، همراه با فرزندانش، جهت طلب یاری به منزل پییر و سوزان میرود.
برشی از متن کتاب من او را دوست داشتم :
- و بعد، از دستش دادم. درست همانطور که به دستش آورده بودم. دیگر نمیتوانستم تکان بخورم. گویی پتک سنگینی بر سرم خورده بود.- اسمش ماتیلد بود. البته هنوز هم اسمش ماتیلد است، ماتیلد کوبر. چهلودو سال داشتم و احساس پیری میکردم. نمیدانم چرا همیشه احساس پیری میکردم. پل جوان بود. پل همیشه جوان و زیبا خواهد ماند.
من پییر هستم. زمخت، پرکار.در ده سالگی هم چهرهام مانند امروز فرسوده بود، مدل موهایم همینطور، همین عینکها، همین ژستها، همین دیوانگیهای نه چندان جدی. در ده سالگی هم بشقابم را برای پنیر عوض میکردم، فکر میکنم...در تاریکی به او لبخندی زدم.- چهلودو سال... آدمی در چهلودو سالگی چه انتظاری از زندگی دارد؟من هیچ انتظاری نداشتم. در انتظار چیزی نبودم. کار میکردم. کار و کار و کار.
خرید کتاب من او را دوست داشتم:
برای خرید کتاب من او را دوست داشتم اثر آنا گاوالدا به کتابانه مراجعه فرمائید.
نظرات کاربران درباره کتاب من او را دوست داشتم
دیدگاه کاربران