در این مطلب به معرفی فیلسوفی اروپایی و نام آشنا خواهیم پرداخت و با فراز و نشیبهای زندگی وی آشنا خواهیم شد. فیلسوفی که جهان فلسفه را دگرگون کرد و نگاه جدیدی را به فلاسفه و علاقهمندان به این علم هدیه داد؛ «فریدریش نیچه»!
فریدریش نیچه فیلسوف، شاعر، فیلولوژیست کلاسیک، منتقد و موسقیدان آلمانی است که قدم گذاشتن وی به جمع فلاسفه، نگاه نوینی را به فلسفه غرب ارائه نمود و نظرات و کتابهایش برای همیشه تاریخ اندیشههای مدرن را دچار تحول ساخت؛ برای آشنایی بیشتر با این فیلسوف بزرگ با کتابانه همراه باشید.
نیچه در روز 15 اکتبر سال 1844 در شهری کوچک به نام «روکن» در «لایکپزیک پروس» از پدر و مادری به نام «کارل لودویگ نیچه» و «فرانسیسکا نیچه» متولد شد؛ ما در این مقاله به بررسی دورههای زندگی این فیلسوف بزرگ از کودکی تا مرگ خواهیم پرداخت:
لودویگ، پدر نیچه، معلم برخی از افراد خاندان سلطنتی بود که بعدها به کشیش شدن در مکتب «لوتریانیسم» روی آورده بود و بهغیر از فریدریش، دو فرزند دیگر با نام های «الیزابت» و «جوزف» نیز داشت. وی زمانی که نیچه 5 ساله بود به دلیل یک مشکل مغزی فوت کرد و دو سال پس از او نیز جوزف، برادر کوچکتر فریدریش، درگذشت. بخشی از کودکی نیچه، پس از مرگ پدر و برادرش، در خانه مادربزگ و در کنار اقوام پدری سپری شد اما او و خانوادهاش پس از مرگ مادربزرگ، از خانواده پدری جدا شدند و در خانهی دیگری، که هماکنون به «موزه و مرکز مطالعات نیچه» مبدّل گشته، به زندگی خود ادامه دادند.
نیچه دوران ابتدایی خود را در یک مدرسه خصوصی گذراند که در آن افراد موجّهی مثل «رادولف واگنر»، «گستاو کروگ» و «ویلهلم پیندر» به تحصیل مشغول بودند؛ او در میان چنین افرادی تا دبیرستان درس خواند و پس از آن به یک دبیرستان معروف در شهر «ناومبورگ» وارد شد. از آنجایی که پدر نیچه خدمتگزار سلطنت بود و پادشاهِ وقت نیز وی را دوست میداشت، بورسیهی تحصیل در یک دبیرستان بسیار مشهور (دبیرستان پفورتا) به نیچه اعطا گردید؛ نیچه از سال 1858 تا 1864 در دبیرستان پفورتا به تحصیل پرداخت. وی در دوران تحصیل به شعر و آهنگسازی نیز روی آورد و آثاری در این زمینهها از خود به جا گذاشت. نیچه در میان اشعار شاعران، آثاری را دنبال میکرد که در آن زمان، از نظر بسیاری، «ناشایست» خطاب میشد اما نیچه به نظر دیگران در مورد شاعران مورد علاقهی خود اهمیت نمیداد. در نگاهی کلی به زندگی نامه فریدریش نیچه در دوران تحصیل وی میتوان اذعان کرد که او دورهی پرباری را پشت سر گذاشته؛ چرا که در آن بازه زمانی به یادگیری چندین زبان همت گماشت و دوستانی، سرشناس و از خانوادههایی محترم، یافت.
فریدریش نیچه در سال 64 قرن 19 میلادی از دبیرستان فارغالتحصیل شد. در واقع میتوان گفت که فراز و نشیبهای قابل بازگویی در زندگی نامه فریدریش نیچه از این دوران آغاز میشود. وی برای کشیش شدن و ادامه راه پدر، به تحصیل در رشته الهیات و فیلولوژی در «دانشگاه بن» اقدام کرد؛ البته پس از یک ترم از تحصیل در این رشته انصراف داد و به دنبال آن اعتقادات مذهبی خود را، به کلی، رها نمود. در حقیقت او اعتقاد داشت که تعالیم عیسی (ع) به دلایلی نظیر تحقیقات تاریخی اعتبار خود را از دست دادهاند و فاقد ارزش هستند. در ابتدای روند بیاعتقاد شدن نیچه به خدا و مسیحیت به نظر میرسد دو شخص دارای نقش بسزایی هستند، «داوید استراوس» با کتاب زندگی مسیح و «لودویگ فوئرباخ» با کتاب جوهر مسیحیت. بر اساس بیوگرافی فریدریش نیچه، وی در سال 1865، پس از رها کردن الهیات، قدم به «دانشگاه لایپزیک» گذاشت تا در رشته لغتشناسی به تحصیل بپردازد. او آثار خود در زمینه لغتشناسی را در زمان تحصیلش در همین دانشگاه و زیر نظر «ویلهلم ریچل» منتشر کرد و همزمان به مطالعهی بیوقفه آثار «آرتور شوپنهاور» پرداخت و بینهایت شیفته جهانبینی، نوشتهها و طرز تفکر او شد. نیچه بین سالهای 65 تا 67 به مطالعه در حوزههای مختلفی از قبیل فلسفه، لغت، جامعهشناسی و... پرداخت و نهایتاً در سال 1867 میلادی تصمیم گرفت به ارتش بپیوندد؛ وی سوارکار ماهری بود و به همین علت در میان ارتشیان نیز از محبوبیت و احترام زیادی برخوردار شد؛ اما سرانجام به علت آسیبدیدگی حین سوارکاری مجبور به ترک ارتش و از سرگرفتن تحصیل و مطالعه شد و به تکمیل آثار خود پرداخت.
«دانشگاه بازل» یک دانشگاه مطرح در سوییس است که روزگاری نیچه، وقتی که تنها 24 سال داشت، در آن دارای یک کرسی استادی بود؛ البته این منصب به سفارش و تحت حمایت ویلهلم ریچل به او اعطا شده بود. نیچه در این بخش از زندگی خود دوستان زیادی پیدا کرد که در میان آنها «یاکوب بورکهارت» و «ریچارد واگنر» حضور داشتند؛ هرچند او چندی بعد، از تمامی دوستانش فاصله گرفت و کنج عزلت برگزید. نیچه در اواخر سال 70 از قرن 19 به درجهای رسیده بود که در میان فلاسفه آلمان جایگاه و منزلت قابل قبولی داشت. جالب است بدانید که او انتخاب کرده بود که بیسرزمین باشد؛ به همین دلیل در سال 69 شهروندی آلمان را ترک نمود و برای همیشه بین کشورهای سوئیس، آلمان و ایتالیا سرگردان بود؛ نیچه بهترین و اثرگذارترین نوشتههای خود را، در همین احوالات، در یک پانسیون کوچک، به رشتهی تحریر درآورد.
زندگی نامه فریدریش نیچه در زمینه عشق و ازدواج، برخلاف سایر ادوار زندگیاش، آنقدرها پربار و هیجان انگیز نیست؛ نیچه هرگز ازدواج نکرد! او در جوانی به «لو سالومه»، دختر یک ژنرال روس، ابراز عشق نمود ولی این علاقه هرگز به ازدواج و زندگی مشترک ختم نشد. نیچه در نخستین جملاتش به سالومه میگوید: «من درمقابل چنین روحی قالب تهی خواهم کرد!» و «از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم؟» لو سالومه از زنان سرشناس همعصر با نیچه بود با افرادی چون «زیگموند فروید» و «ریلکه» آشنایی داشت و به همراه نیچه و یکی از دوستان وی به نام «پل ری» در یک خانه زندگی میکرد. رابطهی این دو در نهایت با فرار کردن لو سالومه به همراه پل و خیانت به نیچه به پایان رسید. [caption id="attachment_291631" align="aligncenter" width="600"] تصویری طراحی شده از فریدریش نیچه در کنار پل ری و لو سالومه[/caption]
ظاهراً نیچه در سالهای آخر عمر خود درگیر نوعی جنون ناشناخته بود که البته در این مورد نظرات ضد و نقیض بسیاری وجود دارد؛ در مورد اینکه آیا اصلا جنونی وجود داشته یا که اینها همگی تظاهرات نیچه بوده؟ در صورت مجنون بودن، علت و عامل آن چه بوده؟ روانپزشکان معالج نیچه معتقد بودند که او به نوعی فلج مغزی که در اثر «سیفلیس» ایجاد میشود مبتلا شده (در دورهای نیز شایعه شد که نیچه این مرض را از زنان روسپی در یک روسپیخانهی اروپایی گرفته است) اما خواهرش منکر این مطلب بود و در سالهای پایانی عمر برادرش که از او مراقبت و پرستاری میکرد گفته بود: «جنون فریدریش به علت تفکر زیاد و مصرف دارویی به نام «کلورال» است که برای تسکین میگرن همیشگیاش استفاده میکرد». اما دربارهی ساختگی بودن جنون نیچه نیز پژوهشگرانی نظیر «پییر کلوسفسکی» به برخی از نوشته و آثار وی استناد میکنند و معتقدند که او با تظاهر به این نوع دیوانگی قصدِ به سخره گرفتن جامعه خویش را داشته است. مثلا نیچه در کتاب سپیده دم خود مینویسد:
« تقریباً در همهجا جنون و دیوانگی راهِ اندیشهٔ جدید را باز میکند… قدیمیها فکر میکردند آنجا که جنون ظاهر میشود ذرهای نبوغ و خردمندی نیز همراهِ آن است… وقتی انسانِ برتر میخواهد یوغِ اخلاقِ حاکم را متلاشی و قانون جدیدی را وضع کند ناچار است دیوانه شود؛ یا اگر واقعاً دیوانه نباشد [با مراجعه به متن اصلی کتاب معلوم میشود که نیچه زیر عبارت «اگر واقعا دیوانه نباشد» خط کشیده است!] خود را به دیوانگی بزند… مشاهده میشود که حتی نوآوران علمِ عروض مجبور شدهاند نگرشِ شاعریِ تازهٔ خود را زیر نقابِ جنون پنهان و مطرح کنند… چگونه میتوان دیوانه شد وقتی دیوانه نباشی و شجاعتِ وانمود کردن به آن را نداشته باشی؟... ای نیروهای الهی به من دیوانگی عطا کنید، آری دیوانگی عطا کنید تا بتوانم بالأخره خودم را باور کنم! آری به من هذیان، تشنج، روشنایی و تاریکی بدهید».
نیچه سرانجام در روز 25 آگوست سال 1900 پس از تحمل دردهای جسمانی وخیم و درحالی که تحت پرستاری خواهر کوچکتر خود بود، در «وایمار»، چشم از جهان فرو بست. [caption id="attachment_291632" align="aligncenter" width="600"] تصویری از فریدریش نیچه در زمان جنون[/caption]
نیچه از نویسندگان و اندیشمندانی است که تاریخ، تعداد انگشتشماری از آنان را به خود دیده است؛ شاید کمتر کسی این موضوع را بداند که «خوب نوشتن» یا به عبارت دیگر «نویسندهی خوبی بودن» در فلسفه امری عادی نیست و بسیاری از فلاسفهای که نظرات تکاندهنده و مهمی در فلسفه دارند، هرگز نویسندگان خوبی نبودهاند (با اینکه در قدیم فلسفه شاخهای از ادبیات قلمداد میشد!) اما نیچه جزء معدود فیلسوفانی است که قلم گیرایی نیز دارد. سبک نگارش نیچه گستاخانه، دارای شوخی و بزرگ است. او در نوشتههایش به اکثر بخشهای زندگی بشر توجه میکند و برای هر بخش نظراتی چالشبرانگیز ارائه میدهد. او کتابهای خود به هر چیزی در جهان از زاویهی متفاوت و مختص به خودش نگاه میکند و به آفرینشِ ارزشهای نو میپردازد. نیچه اغلب گنگ و مبهم صحبت میکند و میتوان گفت که در هر لحظه برای بیان آنچه که در سر دارد مردد است و نهایتاً این حس به خواننده القا میگردد که نیچه فیلسوفی است که به شدت از وضوح میترسد. نکتهای که پیش از خواندن کتاب های فریدریش نیچه به شما توصیه میشود این است که نوشتههای وی برای شروع مطالعات فلسفی مناسب نیستند و اگر هیچ زمینهی فلسفی و مطالعهی خاصی [از قبل] نداشته باشید، قسمت وسیعی از محتوای آثار نیچه را از دست خواهید داد.
در این قسمت به بررسی برخی از پرفروش ترن و محبوب ترن آثار در لیست کتابهای های نیچه خواهیم پرداخت.
کتاب چنین گفت زرتشت ( به آلمانی: Also sprach Zarathustra) یکی از معروف ترین آثار موجود در لیست کتاب های فریدریش نیچه است که به شهرتی جهانی دست یافت؛ این اثر داستانی فیلسوفانه و احساسی را روایت میکند و شخصیت اصلیاش فردی به نام «زرتشت» است که در واقع میتوان او را نماینده شخص نیچه در قصه قلمداد کرد؛ چرا که نیچه نظرات خود را از زبان زرتشت به مخاطب میگوید؛ نام این شخصیت، از پیامبر ایرانی گرفته شده است. کتاب چنین گفت زرتشت الهام بخش افراد زیادی در جهان بوده که از میان آنها میتوان به «اشتراوس»، مسیقیدان مشهور آلمانی، اشاره نمود که قطعهای با همین نام نیز در میان آثار خود دارد که یکی از بهترین و زیباترین قطعات موسیقی کلاسیک آلمان به شمار میرود.
کتاب انسانی زیاده انسانی ( به یک لفظ دیگر: انسانی بسیار انسانی) یکی از شگفتانگیزترین آثار فریدریش نیچه است که به نوعی، بلوغ و پختگی کامل تفکرات و قلم نیچه را به رخ مخاطب میکشد؛ در این کتاب نسبت به آثار قدیمیتر نیچه، به نظر میرسد که عقاید وی دچار دگرگونی شده و نظراتش، با قبل، تفاوتهای فاحشی داشته است. این کتاب برای رهایی و تولد دوباره نگاشته شده، برای آزاده شدن جان و روح و تجدید نظر در افکار پوسیده در ذهن. نیچه در رابطه با جانهای آزاده و مخاطبینِ طالب رهاییِ این کتاب چنین میگوید:
«کسی دارای یک جان آزاده است که اندیشهی او با آنچه که جامعه از او انتظار دارد، متفاوت باشد...»
این کتاب در سال 1876 (همان سالی که رابطه نیچه و واگنر رو به افول نهاد و بیماری نیچه وخامت یافت و از تدریس در دانشگاه بازل کناره گیری کرد) به نگارش درآمده است.
کتاب فراسوی نیک و بد (عنوان کامل: فراسوی نیک و بد - درآمدی بر فلسفه آینده) کتابی است که نیچه در رابطه با فلسفه در جهانِ آینده نوشته است. این کتاب که پس از انتشار، در سال 1886، بسیاری از اهالی فلسفه را حیرت زده کرد، دربارهی «خدا»، «حقیقت» و به طور جامع، مسائل «خوب» و «بد» صحبت میکند و به طور آشکار چارچوبها و قالب فکری مردم غرب را در قرن 19 به چالش کشیده و شدیداً مورد انتقاد قرار میدهد. نیچه در کتاب فراسوی نیک و بد جهان مسیحیت را گرفتار «اخلاقیات برده دارانه» تفسیر میکند و آن را در بند افکار و اعمالی غلط میداند. این اثر در سالهای پایانی عمر نیچه نگاشته شده و خودش آن را اثری تکاندهنده میداند.
کتاب تبارشناسی اخلاق نیز از نوشتههای سالهای پایانی زندگی نیچه میباشد و پس از کتاب فراسوی نیک و بد به رشتهی تحریر درآمده. این کتاب [همانطور که از عنوانش پیداست] بیان میدارد که نیچه به مفهوم «اخلاق» نگاهی مؤرخگونه دارد؛ او میخواهد خاستگاه اخلاق را بررسی کند و اذعان میدارد که اخلاق مسیحی – اروپایی، به هیچ عنوان، سرآغاز اخلاقیات نیست و فقط یکی از نظامهای اخلاقی موجود در کنار دهها نظام دیگر است. در این کتاب 3 رساله گنجانده شده که توضیحاتی دربارهی منسوخ و نخنما شدن آموزههای اخلاقی مسیحیت از دیدگاه نیچه را ارائه میدهد. این کتاب به نسبت سایر آثار نیچه، سادهتر میباشد.
نیچه در کتاب غروب بتان یا غروب بت ها به از بین بردنِ حقیقی «بتان» میاندیشد؛ بتان استعاره از ارزشها و باورهایی است که اصحاب فلسفه یا عموم مردم، سالها، به ستایش آنها مشغول بودهاند؛ کاملا واضح و مبرهن است که هدف این اثر در آن زمان، تا چه میزان دور از دسترس بوده است! زیرا نیچه با این کتاب کمر همت به برانداختن باورهایی تاریخی و جا افتاده بسته بود. این کتاب شامل خلاصه و چکیدهی تمامی فلسفهی نیچه است که در یک کتاب توسط خودش جمعآوری شده و در سال 1889، زمانی که وی مجنون شده بود، به چاپ رسید.
عنوان «شخصیترین کتاب نیچه» متعلق به کتاب حکمت شادان میباشد زیرا به زنی به نام لو سالومه تقدیم شده. این اثر حاوی نظریات نیچه در رابطه با هنر، اخلاق، ذهن، هوشیاری، حقیقت، دانش و سرچشمهی عقل و اندیشه است که نوشتن آن 6 سال به طول انجامید؛ در این اثر مخاطب با تمثیل مشهور «مرگ خدا» روبهرو میشود و به مرور با آن آشنا میگردد. نیچه عقیده دارد که کتاب حکمت شادان تفسیر و مقدمهای برای کتاب چنین گفت زرتشت است و میگوید:
«در واقع من تفسیر کتاب را قبل از نگارش خود کتاب، نوشتم».
به عقیده اکثریت قریب به اتفاقِ مخاطبینِ آثار فریدریش نیچه، عنوان برترین و بهترین کتاب نیچه به کتاب چنین گفت زرتشت تعلق میگیرد. نیچه در این اثر شاخص نظریات «ابرانسان»، «مرگ خدا» و «بازگشت جاودانه» را ارائه میدهد. شخصیت اصلی داستان مردی به نام زرتشت است که به مدت 10 سال گوشهنشینی در «کوهستان آلپ» را انتخاب کرده و حالا پس از این زمان طولانی قصد دارد عصاره و چکیده دانش و خرد خود را به مردم نیز هدیه دهد. اما به دلایلی در این امر ناکام میماند؛ مواجهه با نمادگراییهای هنرمندانه و پیچیده و کلمات پرتکلّف و آرایههای ادبی، خواننده را متوجه ثقیل و سنگین بودن کتاب میکند. این اثر از نظر شعری و ادبی نیز قابل بررسی است و از منابع الهام آن در این زمینه میتوان به انجیل و آثار «یوهان ولفگانگ فون گوته» اشاره کرد.
«برتراند راسل» در کتاب تاریخ فلسفه غرب، در رابطه با نیچه مینویسد:
«ابرمرد نیچه شباهت بسیاری به «زیگفرید»، پهلوان افسانهای آلمان، دارد فقط با این تفاوت که او زبان یونانی نیز میداند!»
شاعر و فیلسوف آلمانی – آمریکایی، «والتر کافمن»، در مورد کتاب حکمت شادان نیچه این نظر را دارد که:
«کتاب حکمت شادان تمام اندیشههای نیچه را منعکس میکند و میتواند از صدها طریق با سایر کتابها، یادداشتها و نامههای او مرتبط باشد؛ با این حال کتابی کامل و مستقل است و میتوان آن را یک اثر هنری دانست».
داریوش آشوری، از مترجمین مهم کشورمان دربارهی کتاب چنین گفت زرتشت مینویسد:
«کتابهایی هستند که اگر کسی با آنها چنانکه باید سر کند، یعنی جانمایهٔ اندیشهٔ آنها را زندگانی کند، نقشی ناستردنی بر روان آدمی میگذارند، زیرا سر و کار آنها با جان آدمیست. اینگونه کتابها نه معلوماتاند که عقل آدمی را خوراک دهند، نه ادبیات که حس و عاطفه را برانگیزانند، بلکه جان آدمی را بیدار میکنند و با او در سخن میآیند. جان آدمی برتر از عقل و احساس اوست و آن گرهگاهیست که در آن عقل و احساس با هم میآمیزند و به مرتبهای والاتر برکشیده میشوند؛ و در آن مرتبه است که جانِ بیدار پدیدار میشود که با جهان از درِ سخن درمیآید و مشکل او نه چیزهای گذرای جهان و روزمرّگی زندگی، بلکه مسئلهٔ جاودانگی و بیکرانگیست؛ راز هستیست. چنین کتابهایی میخواهند دری به روی جاودانگی و بیکرانگی باشند و انسان را از تنگنای جهان روزمرّهٔ احساس و کوتهبینیِ عقل خودبنیاد برهانند. کتابهای مقدس چنیناند. کسی به جانمایهٔ کلامشان راه میبرد که جاناش در پرتوِ آن کلام به روی جاودانگی و بیکرانگی گشوده شده باشد. چنین گفت زرتشت نیز چنین کتابیست».
افراد بسیاری نیز مانند «میشل فوکو»، «ژاک دریدا» و «فلیپ لاکوبارت» نیست از افرادی هستند که ارادت ویژه ای به نیچه داشته اند و از ادامهدهندگان راه نیچه به شمار میروند.
اگر طرفدار فلسفه باشید و از علاقهمندان به پرسشهای اساسی در مورد جهان و انسان، نیچه شخصی است که باید به مطالعهی آثار او بپردازید؛ در واقع در میان اصحاب فلسفه کمتر کسی را میتوان یافت که به قدرت نیچه و همسطح وی به ایجاد تحولات اساسی در فلسفهی غربی پرداخته باشد. وی از جمله افرادی بود که اندیشههای مدرن را به کلی دگرگون ساخت و افق دید متفاوتی را به علاقهمندان فلسفه تقدیم کرد.
اگر از مخاطبین فلسفه و کتاب های فلسفه هستید، فروشگاه اینترنتی کتابانه (خانه کتاب اسلامشهر) یکی از بهترین و معتبرترین سایتهای فروش کتاب در ایران است که میتوانید برای خرید آثار مورد علاقهتان از فریدریش نیچه از آن، اقدام نمایید. کافیست به سایت کتابانه مراجعه نموده و با افزودن کتابتان به سبد خرید، علاوهبر بهرهمندی از تخفیفات ویژه، آن را در کمترین زمان ممکن، درب منزل تحویل بگیرید.