معرفی کتاب امید آفتابی من!
کتاب امید آفتابی من! (نامه های احمد شاملو و پسرش، سامان)، نوشته ی احمد شاملو توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب شامل نامه هایی می باشد که بین شاعر بزرگ و گران قدر "احمد شاملو" و پسرش "سامان" رد و بدل می شد. سامان که از همان روزهای اولیه ی مدرسه، شاگردی ممتاز بود، وقتی دیپلم اش را گرفت، برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت. در این میان به غیر از روزهای اندکی که سامان برای دیدار خانواده به ایران باز می گشت، تنها پل ارتباطی پدر و پسر نامه ها و کارت پستال هایی بود که بین آن ها رد و بدل می شد. سامان همه ی این نامه ها و کارت ها را نزد خود نگه داشته بود و در نهایت روزی با هم فکریِ "آیدا سرکیسیان" آخرین همسر "احمد شاملو"، تصمیم گرفتند که این حرف های پدر و پسری را به دست چاپ بسپارند و به صورت یک کتاب درآورند. همه ی حرف های بیان شده در این نامه ها، مربوط به مسائل روزمره ی آن هاست، اما در عمق همین روزمرگی ها، درس های بزرگی از زندگی وجود دارد که خواندن آن ها خالی از لطف نیست. در سر تا سر کتاب و در خلال نامه ها، مهر و محبتی موج می زند که مخاطب را حسابی درگیر می کند و عشق را از نگاهی دیگر جلوی چشمانش ترسیم می نماید. عشق یک پدر به فرزند و داشتن تکیه گاهی بزرگ به نام پدر، احساساتی است که خواننده به خوبی با آن ها آشناست، اما کتاب حاضر هم چون یک تلنگر بزرگ، این مهر و محبت ها را بار دیگر یادآوری می کند.
فهرست
- نامه احمد شاملو 11 خرداد 1352/ 1 ژوئن 1973
- نامه احمد شاملو 4 اردیبهشت 1353/ 24 آوریل 1974
- کارت سامان شاملو 26 اردیبهشت 1353/ 16 مه 1974
- نامه احمد شاملو 12 خرداد 1353/ 2 ژوئن 1974
- کارت سامان شاملو 17 خرداد 1353/ 7 ژوئن 1974
- نامه احمد شاملو 10 تیر 1353/ 1 ژوئیه ی 1974
- کارت سامان شاملو 25 آبان 1353/ 16 نوامبر 1974
- کارت سامان شاملو 1353
- کارت سامان شاملو 5 دی و 1353/ 26 دسامبر 1974
- کارت سامان شاملو 11 دی 1353/ 1 ژانویه 1975
- نامه احمد شاملو 30 بهمن 1353/ 19 فوریه 1975
- کارت سامان شاملو 21 اسفند 1353/ 12 مارس 1975
- کارت سامان شاملو 3 فروردین 1354/ 23 مارس 1975
- کارت سامان شاملو 14 خرداد 1354/ 4 ژوئن 1975
- کارت سامان شاملو 22 خرداد 1354/ 12 ژوئن 1975
- نامه احمد شاملو 14 تیر 1354/ 5 ژوئیه 1975
- کارت سامان شاملو 15 تیر 1354/ 6 ژوئیه 1975
- کارت سامان شاملو 13 مرداد 1354/ 4 اوت 1975
- کارت سامان شاملو 16 مرداد 1356/ 7 اوت 1975
- کارت سامان شاملو 23 مرداد 1357 / 14 اوت 1975
- کارت سامان شاملو 1355 / 1976
- نامه احمد شاملو 10 مهر 1355/ 2 اکتبر 1976
- کارت سامان شاملو 11 آبان 1355/ 2 نوامبر 1976
- کارت سامان شاملو 15 آبان 1355/ 6 نوامبر 1976
- کارت سامان شاملو 30 آبان 1355/ 21 نوامبر 1976
- نامه احمد شاملو 23 اسفند 1355/ 14 مارس 1977
- نامه احمد شاملو اسفند 1355 / مارس 1977
- نامه احمد شاملو 14 فروردین 1356 / 3 آوریل 1977
- کارت سامان شاملو 23 فروردین 1358/ 12 آوریل 1977
- کارت سامان شاملو 1 خرداد 1356/ 22 مه 1977
- نامه احمد شاملو 7 خرداد 1356/ 28 مهر 1977
- نامه احمد شاملو 23 خرداد 1356/ 13 ژوئن 1977
- نامه احمد شاملو 6 تیر 1356/ 27 ژوئن 1977
- نامه احمد شاملو 9 مرداد 1356/ 31 ژوئیه 1977
- نامه احمد شاملو 2 شهریور 1356/ 24 اوت 1977
- کارت سامان شاملو 8 شهریور 1356/ 30 اوت 1977
- کارت سامان شاملو 19 شهریور 1356/ 10 سپتامبر 1977
- نامه احمد شاملو 31 شهریور 1356/ 22 سپتامبر 1977
- کارت سامان شاملو 12 مهر 1356/ 4 اکتبر 1977
- کارت سامان شاملو 18 مهر 1356/ 10 اکتبر 1977
- نامه احمد شاملو 23 دی 1356/ 13 ژانویه 1978
- نامه احمد شاملو 27 بهمن 1356/ 16 فوریه 1978
- نامه احمد شاملو 7 اسفند 1356/ 26 فوریه 1978
- نامه احمد شاملو 17 اسفند 1356/ 8 مارس 1978
- نامه احمد شاملو 4 اردیبهشت 1357/ 24 آوریل 1978
- کارت سامان شاملو 2 شهریور 1357/ 24 اوت 1978
- کارت سامان شاملو تابستان 1358/ 1979
- کارت سامان شاملو 6 آذر 1360/ 27 نوامبر 1981
- کارت سامان شاملو 24 مرداد 1362/ 15 اوت 1983
- کارت سامان شاملو 29 تیر 1377/ 20 ژوئیه 1998
برشی از متن کتاب
پدرم، دوستم سلام،
نامه ات رسید. نمیدانی که چقدر خوشحال شدم. در عرض شش ماه گذشته هیچ چیزی تا به حال به این اندازه مرا خوشحال نکرده بود. نامه ات را بارها و بارها و بارها خواندم و اگر بگویم که تصمیم گرفته بودم آن را قاب کنم و به دیوار اتاق آویزان کنم بی جا نگفته ام.
نامه تان بسیار خوشحالم کرد و خوشحال از اینکه گرفتاری ها و ناراحتی ها برطرف شده، خانه جدید مبارک!
حال من هم کاملاً خوب است. خوشبختانه به سفارش شما از طرف جناب پاشایی مبلغ 300 پوند دریافت شد. آن هم بسیار مسرت بخش بود، چون در عرض این مدت در همین حدود به دوستان از جمله جناب رئیس بانکم بدهکار بودم. ولی به هر حال هیچ وقت از نظر مالی لنگ نمی مانم. شما خیالتان کاملا راحت باشد. نمی دانم تابستان پیش در ماه اوت مبلغ 200 تومن از طرف آیدا جان دریافت کردم. چون پول ماه بعد به دست من رسید فکر کردم که 200 پوند را برای دو ماه هم فرستاده اند. ولی چندین روز پیش نامهای از بانک داشتم که برایم نوشته بودند آن مبلغ فقط 100 پوند بوده و اشتباها از طرف بانک در حسابم 200 پوند پول ریخته شده است و مبلغ 100 پوند از حساب جنابعالی کم کردند.
به هرحال پدرم من حالم کاملا خوب است و سرحال و سلامت هستم و خوشحال از سلامتی و سر و سامان گرفتن شما و سربلند و مغرور از موقعیت شما. تعطیلات عید پاکم از امروز شروع شد و برای مدت سه هفته به لندن می روم. آدرسم را برایتان در پشت نامه نوشته ام. البته بعد از سه هفته به شهر و محل خودم برخواهم گشت ولی به هر حال اگر کاری بود در خلال این مدت من در این آدرس در لندن هستم.
از سودی جان برایتان بنویسم. مدتی در حدود سه هفته ای با من بودند و بعد به لندن رفتند. چون جناب شاهین پر به ایران رفتند. ده روزی را در منزل ناصر خان بودند و حالا چند روزی است که پیش هلن دوست من است و من عازم لندن هستم تا شاید بتوانم برای سوزی جان خانه یی چیزی پیدا کنم. راستش را بخواهید همین حالا این نامه را در قطار به لندن برایتان می نویسم. کار سودی جان درست نشده است و خودتان که مردم را می شناسید من بیشتر فکر می کنم همه اش وعده و وعید باشد و کمکی نمی توانند بکنند. ولی راستش را بخواهید من جرات گفتنش را به خود سودی ندارم - نمی خواهم دلسردش کنم، کار پیدا کردن در این کشور که خودشان در حدود دو میلیون بیکار دارند و حتی سودی جان اجازه کار ندارد کمی مشکل به نظر می آید. از نظر کار کردن در سفارت ایران هم خودتان می دانید به این سادگی ها نیست و ایرانی ها هم فقط یک چیز را خیلی خوب بلد هستند - وعده و وعید. راستش را بخواهید و بین خودمان باشد فکر نمی کنم سودی جان اصلا بتوانند اینجا دوام بیاورند. زندگی در اینجا ساده نیست. مهم تر از همه فکر نمی کنم بشود کاری برای سودی جان اینجا دست و پا کرد و به من گفتند که شمی جان گفته اند که هر ماهه نمی توانند مرتب برایشان پول بفرستند.
(نامه های احمد شاملو و پسرش سامان)
انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب امید آفتابی من! - احمد شاملو
دیدگاه کاربران