loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب کفش های شیطان را نپوش

5 / -
  • انتشارات : چشمه چشمه
  • نویسنده : احمد غلامی
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره کتاب کفش های شیطان را نپوش

کتاب کفش های شیطان را نپوش از سه داستان بلند تشکیل شده است. داستان اول هم نام خود کتاب است با عنوان «کفش های شیطان را نپوش». ماجرای پویان و امیر است. داستان عشق و هوس و سیاست. پویان هوس بازی سیاسی است. امیر نیز به دنبال رسیدن اهداف سیاسی خود است. در این میان زن ها هستند که قربانی اهداف این دو می شوند. عنوان داستان دوم «آرامش انگلیسی» است. ماجرای آن هم به جنگ و عشق و مرگ می پردازد. نویسنده ی داستان مرد میانسالی است که در جبهه حضور دارد و شاهد کشتن و کشته شدن است. دیدار مرگ در او احساس زندگی کردن می دهد و در این بین عشق است که انسان ها را به این دنیا بیش تر می چسباند. عنوان داستان سوم نیز «راستی آخرین بار پدرت را کی دیدی؟» است. داستان سوم ماجرای مردی است که در قطار به سمت شهرستان می رود تا با پدر مریضش ملاقات کند. پدر مریضی در حال احتضار که حالا با زن جوانی ازدواج کرده است. از لحاظ محتوا سه عنصر در سه داستان احمد غلامی موج می زنند: سیاست، عشق و مرگ. اما از لحاظ فرم، نوع زبان احمد غلامی ساده و خودمانی است. جملاتش روان هستند و زود فهم. اشارات سیاسی غلامی در داستان هایش به هیچ عنوان پیچیده نیستند و با استفاده از عناصری چون انگشتر عقیق و روزنامه ی کیهان و.... کاملا منظورش را می فهماند. در بیان از عشق نیز غلامی ابایی ندارد. هرچه به فکرش می رسد از عشق و هوس گفته و در نهایت در بیان از مرگ، تعارف ندارد. شخصیت های او هر کدام به نوع خود به دنیا وابسته اند.

 

نویسنده


احمد غلامی در سال 1340 در ساوه زاده شد. او علاوه بر نویسندگی به روزنامه نگاری نیز مشغول است. او همچنین توانسته است جایزه ی هوشنگ گلشیری را برای داستان «فعلا اسم ندارد» از آن خود کند. از جمله آثار او عبارت اند از: عشیره، کسی در باد گریه می کند و جیرجیرک.

 

 

برشی از متن کتاب کفش های شیطان را نپوش


آرامش انگلیسی توی آینه ی قدی هتل که خودم را می بینم خجالت می کشم. یک خروار خاک روی سرم نشسته، کفش هایم گلی است و لباس هایم پر از خاک و ریشم چنان تو پی شده که اگر دفتردار از قبل نمی شناختم، شاید برای دادن اتاق عذر و بهانه می آورد و دست به سرم می کرد. اما می خندد و می گوید:«استاد، چه سر وضعی پیدا کردین!» - قیامته، دو روزه که توی منطقه توفان می آد! - زخمی ها چی؟ زیاد کشته شدن.... - ها، چشم، چشم رو نمی بینه. هم غریبه آدم رو می زنه، هم خودی. - خانم تون زنگ زد. گفتم خط اید... - خوشحال شد؟.... می خندد:«نمی دونم آقا، ما که تو دلشون نیستیم، به زبون که ناراحت بود.» کلید اتاق 402 را می گیرم. این چندمین بار است که این اتاق به من می افتد. بد هم نیست. توی آن احساس راحتی می کنم. کلید را می اندازم توی قفل، در باز می شود و بوی تمیزی می زند زیر دماغم. با همان لباس های خاکی می افتم روی تحت. یک هفته توی سنگر خوابیدن چنان تنم را کوبیده که روی خوشخواب احساس ناراحتی می کنم. به سقف نگاه می کنم. یک مگس روی سقف نشسته. یاد زنم می افتم. نیم خیز می شوم تا شماره ی خانه را بگیرم، اما تنبلی ام می آید و دوباره ولو می شوم روی تخت. واقعا حوصله اش را ندارم. همین طوری روی تخت می مانم. انگار خستگی از نوک پاهایم آرام آرام بیرون می رود.

 

 

فهرست

 

 

  1. کفش های شیطان را نپوش
  2. آرامش انگلیسی
  3. راستی آخرین بار پدرت را کی دیدی؟

 


نویسنده: احمد غلامی انتشارات: چشمه

 

 


مشخصات

  • نویسنده احمد غلامی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 6
  • سال انتشار 1403
  • تعداد صفحه 131
  • انتشارات چشمه
  • شابک : 9789643621452


نظرات کاربران درباره کتاب کفش های شیطان را نپوش


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کفش های شیطان را نپوش" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل