درباره کتاب رومن به روایت پولانسکی
این کتاب از مجموعهی مطالعات سینمایی نشر چشمه میباشد. این کتاب سی بخش دارد و روایتی از زندگی و افکار و ذهنیاتِ یکی از مهمترین کارگردانان سینمایِ جهان، به زبانِ خودِ اوست. صراحت در توضیح وقایع زندگی و آزادمنشیِ او در این کتاب، داستانش را حتی برای آنان که به سینما علاقهمند نیستند، دلنشین کرده است. پولانسکی از خانوادهی یهودی لهستانی بود و خاطرات کودکی او، که در سالهای 6 تا 11 سالگیاش شاهد جنگ جهانی دوم و حملۀ آلمان به لهستان بودهاست، صریح و تکان دهندهاند. پولانسکی مادر خود را در اتاق گاز اردوگاهِ نازیها از دست داد و نزد پدر خود بزرگ شد.
بعد از آن در بحبوحۀ نوجوانیِ خود از لهستانِ پس از جنگ و کمونیستی روایت میکند. او در17 سالگی تحصیل در مدرسۀ «هنرهای تجسمی بوزار کراکوف» را آغاز کرد که بعد از آن اخراج شد. علاقۀ زیاد او به دنیای سینما او را به رویا پردازی دربارۀ تحصیل در مدرسه «لودز» واداشت. درنهایت موفق شد در این مدرسه، در یک دورۀ پنج ساله به تحصیل در رشتۀ عکاسی و سینما بپردازد. او در این دوره از زندگیاش از فعالیتهای سیاسیای هم علیه سلطۀ استالین بر لهستان، دست نکشید.
او با بازی در فیلمِ «یک نسل» اولین نقش سینمایی خود را تجربه کرد. او نخستین فیلمبلندش «چاقو در آب» را در لهستان ساخت. پولانسکی در سال 2002، برای ساخت فیلمِ معروفِ «پیانسیت» موفق به دریافت جایزۀ اسکار شد. او بیش از بیست فیلم در زندگی هنری خود ساخته است که علاقهمندان به سینما او را با فیلمهای «محله چینیها»، «بچه رزماری» و «پیانیست» میشناسند.
برشی از متن کتاب رومن به روایت پولانسکی
مادرم فقط یکبار مرا کتک زد؛ تقریبا محکم هم زد. نمیتوانم علتش را بهخاطر بیاورم. از آنجا که فقط یکدفعه دستش را روی من بلند کرد، لابد دلیل خیلی خوبی برای کتک زدن داشته است. فقط به گذشته که نگاه میکنم، میبینم ترس و اضطراب حاکم بر زندگیمان در گتو، واقعا غیر قابل تحمل بوده است. همین وحشت و ناامنی، بگومگوهای پدر و مادرم و نق زدنها و ایراد گرفتنهای ناخوشایند همیشگی آنها را توجیه میکند.
آنموقع نمیدانستم که مادرم باردار است؛ همین قضیه میتوانست عامل نگرانی و دلواپسی بیشتری بوده باشد. مهمترین دلواپسی من در آن زمان، این بود که ممکن است پدر و مادرم از هم جدا شوند. شاید همین عاملِ شبادراریهایم شدهبود. بعضی قسمتهای گتو، بهجای دیوار، با سیم خاردار محصور شده بود. ما میتوانستیم از جای خاصی پشتِ سیمخاردارهای مشرف به خیابان اصلی، فیلمهایی را که آلمانها هر هفته در فضای باز، نمایش میدادند، تماشا کنیم. این برنامه که در میدان پودگوژۀ اجرا میشد، مخصوص ساکنان کراکوف تدارک دیده شده بود. آنجا فیلمهای خبری و سیاسی نمایش داده میشد، تصویرهایی از عملیات یگان نظامی پانتستر، یا سربازان ورماخت که در خیابان شانزهلیزه سان میدیدند. .
- نویسنده: رومن پولانسکی
- مترجم: آزاده اخلاقی
- انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب رومن به روایت پولانسکی
دیدگاه کاربران