دربارهی کتاب چلنجر دیپ: عمیقترین نقطه دنیا
کتاب "چلنجر دیپ: عمیقترین نقطهی دنیا" روایتگر داستانی متفاوت و خواندنی است که برای مخاطب نوجوان به نگارش درآمده است. شخصیت اصلی قصه، "کیدن بوش" نام دارد؛ او در طی کتاب، به عنوان راوی، جزئیات زندگی و افکار خیالی و شخصیاش را برای خواننده نقل میکند. کیدن، پسری پانزده ساله است که در کنار پدر و مادر و خواهر کوچکترش، "مکنزی" زندگی میکند. پسر قصه، با بیماری و اختلالات روانی دستوپنجه نرم میکند؛ بیماریای که همواره، کنترل ذهن و افکار او را در دست میگیرد و کیدن را همراه با خود به دنیایی غیرواقعی و خیالی میبرد. در نتیجه، او بیشتر اوقاتش را در توهماتش سرمیکند؛ توهماتی پیچیده و گیجکننده، که غیر قابل درک و باور هستند.
او در طی این توهمات، صاحب ویژگیها و موجودیتهای مختلفی میشود؛ گاهی به یک قطبنما مبدل گشته و گاهی نیز به عنوان خدمهی یک کشتی، بر روی دریا، تحت فرمان کاپیتانی جدی و خشمگین قرار میگیرد. کاپیتانی پیر که صاحب یک طوطی سخنگو است و کشتی را به سوی مسیری نامشخص هدایت میکند. کیدن در بخشهای مختلف کتاب، از تجربیات خیالی خود و جزئیات وقایعی دور از ذهن، سخن میگوید. به عنوان مثال، او هیولاهایی را مشاهده میکند که خود را به شکل والدین و دوستانش درآوردهاند؛ هیولاهایی گرسنه و بیرحم، که کیدن را همچون غذایی لذیذ میبینند و قصد دارند کیدن را بخورند.
بخشی از کتاب چلنجر دیپ: عمیق ترین نقطه دنیا
81، جنگ دشامن
کاپیتان با آمرانهترین لحنش میگوید: «امروز باید از این آبها براتون حکایتی تعریف کنم که لازم نیست استاد فرهنگ شفاهی تاییدش کنه، چون خودم حکایتش رو از برم.»
طوطی حواسش را جمع میکند و یک قدم از کاپیتان دور میشود، شاید چون نمیخواهد توی چیزی که کاپیتان میگوید شریک باشد.
کاپیتان ادامه میدهد: «با کاپیتان بزرگی به نام اهب شروع میشه و با کاپیتان دیگهای به نام نمو تموم میشه.»
هرچند میدانم کارم ممکن است خطر یک داغ دیگر روی پیشانی یا حتی بدتر از آن را داشته باشد، میگویم: «ببخشید، ولی فکر نکنم این دوتا شخصیت داستانی هیچوقت همدیگه رو دیده باشن.»
کاپیتان میگوید: «چرا پسر!» صبرش خیلی بیشتر از چیزی است که خیال میکردم. «درواقع، دوستان جداییناپذیری بودن و بخشی از مشکلشون هم همین بود. البته این داستان بیشتر دربارهی دشامن خونی اونهاست.»
میخواهم بهش بگویم بعید است دشامن جمع دشمن باشد، اما بعد فکر میکنم بهتر است ساکت باشم.
«ناتیلوس، زیردریایی پر رمز و رازی که نمو رو بیشتر از بیستهزار فرسنگ حمل کرد، تحت فشار مرکبماهی عظیمی بود که میکشیدش به اعماق همینطور که ناتیلوس از مرکبماهی فرار میکرد، خیلی اتفاقی با پیکود روبهرو شد. اهب هم دنبال نهنگ سفید بود. توی همون برخورد بود که پیکود غرق شد.» بعد به من نگاه میکند و با طعنه میگوید: «لابد تو الان میخوای بگی نهنگ بود که کشتی و کاپیتانش رو کشید پایین، ولی هرمان ملویل اشتباه میکرد. روایت اون دروغیه که اسماعیل براش تعریف کرده؛ کسی که قسم خورده بود راز کاپیتان رو فاش نکنه.»
طوطی سوت میکشد؛ لابد یا حالش بههم خورده یا از انعطافپذیری بینظیر این حکایت مندرآوردی خوشش آمده.
کاپیتان ادامه میدهد: «به هر جهت، نمو کاپیتان اهب رو از آب نجات داد و هر دو کاپیتان در یک نگاه فهمیدن که جفتشون مردانی هستن با افکاری مشابه با زیردریایی به راهشون ادامه دادن تا رسیدن به دریای سبز و بعدش به خوبی و خوشی تا ابد زندگی کردن.» بعد مکث میکند. شاید منتظر تشویق است. اما میبیند خبری نیست و دوباره ادامه میدهد: «البته هیولاهای اونها به همچین همبستگیای نرسیدن.» کاپیتان دستهایش را باز میکند و چشمهایش گشاد میشوند. خیلی عظیم بودن... نهنگ سفید و مرکبماهی غولپیکر. موجوداتی عجیبالخلقه و بدترکیب، اما از گونهای مخالف. مرکبماهی عجیب و حساس بود و آبهای اطرافش رو با تاریکی جوهریش آشفته میکرد. هیولاپیکری با هشت بازو. هیولای هرجومرج که هر منطقی رو به چالش میکشید. ولی نهنگ تماما شعور و شایستگی بود. مغز پژواک...
کتاب چلنجر دیپ اثر نیل شوسترمن با ترجمه ی مرضیه ورشوساز توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
(عمیق ترین نقطه ی دنیا) نویسنده: نیل شوسترمن مترجم: مرضیه ورشوساز انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب چلنجر دیپ: عمیق ترین نقطه دنیا انتشارات پرتقال
دیدگاه کاربران