کتاب پیش روی نوشته ای. ال. داکترو با ترجمه ی امیر احمدی آریان در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
داستان کتاب، در رابطه با جنگ شمال و جنوب آمریکا برای از بین بردن بردهداری میباشد. شخصیت اصلی داستان ژنرالی است که سپاه 60 هزار نفریاش را برای جنگ آماده میکند. داستان در اواخر سال 1846 رخ میدهد و همگی شخصیتهایی که در داستان حضور دارند، بهنوعی درگیر جنگ هستند. برخی بهعنوان سرباز، برخی بهعنوان فرمانده و بعضی دیگر افرادی هستند که هیچ علاقهای به حضور در جنگ نداشتند، اما بنا بر جو حاکم بر جامعه مجبور شدند در جنگ حاضر شوند. داستان با پیشروی ارتش پیش میرود و انتهای رمان زمانی است که جنگ پایان مییابد. همه افرادی که در جنگ حضور دارند با امید به اینکه روزهای بهتری پیش رویشان است، زندگی میکنند. آنها فکر میکنند روزهای سخت میرود و آرامش به روحشان تزریق میشود، اما حتی پس از پایان جنگ، چیزی جز بوی باروت و خون، نصیبشان نمیشود. نویسنده در این داستان، فضاسازیهای بینظیری انجام داده است و شخصیتهای بسیاری را خلق کرده است. موضوع جالب این اثر، داستانمحور بودن آن است به گونه ای که به هیچعنوان شخصیتمحور نیست و حتی وقتی عدهای کشته میشوند، تاثیری روی روند قصه نمیگذارد چرا که هنوز جنگ ادامه دارد. کتاب پیشوری، که اولین بار در سال 2005 منتشر شد، در همان سالهای اولیه انتشار چندین جایزه معتبر ادبی را از آن خود کرد و مشخص شد ای.ال.داکترو، داستان بیمغز و بیمحتوا نمینویسد.
برشی از متن کتاب
وسعت آتش ژنرال شرمن را غافلگیر کرد. با لباس خواب از اقامتگاهش بیرون زد که عمارتی بزرگ در مرز محدوده مرکز شهر و محلههای مسکونی بود، و دستیارش سرهنگ تیک چند دقیقه بعد او را چند ساختمان آن طرفتر دید که به گروهی از آتشنشانان ملحق شده بود و به جای دستور دادن، عین سرباز سادهای آتش خاموش میکرد. تیک فریاد زد، قربان، کار شما در شأن فرمانده ارتش نیست، و بازوی شرمن را گرفت. شرمن به سختی نفس میکشید و در چهرهاش مشهود بود که در نگاه اول حتی تیک را هم نشناخته است. بعد سر تکان داد و اجازه داد او را از آتش دور کنند. قمقمهای برایش آوردند و او سر خم کرد و آب را بر سر و گردنش ریخت، اجودانش مازس براون، برایش حولهای آورد و او پس از خشک کردن صورتش حوله را به زمین انداخت، اما کلاه به سر نکرد و تیشرت به تن ماند. گفت تیک، میشه بگی اینجا چه خبره؟ و پیش از دریافت جواب راه افتاد، تیک به دنبالش. ابعاد فاجعه عظیم بود. دیوارهای آتش در دو سوی جادهها بالا رفته بود. تکههای کتاب شعلهور در هوای داغ و تبآلود شهر از این سو به آن سو میجهید. سربازان همه جا مست افتاده بودند. بعضیشان جلو خانههای سوخته ایستاده بودند و بگو و بخند میکردند. عدهای دیگر دستها را در هم حلقه کرده، پیش میرفتند وش رمن را طوری نگاه میکردند انگار دلقک معرکه سربازان است. از چشم شرمن، این دوزخ شهری روی دیگر سکه انحطاط اخلاقی ارتش بود. این کهنه سربازان جان به در برده از بسیار کارزارها، اینها که صدها مایل با او آمده بودند و با تمام وجود بر سر شرافتشان جنگیده بودند. و هر نوع مانعی را که شورشیان و طبیعت به یاری هم بر سر راهشان نهاده بودند پشت سر گذاشته بودند - اینها آن روز دیگر سرباز نبودند، شیاطینی بودند که میخندیدند به خانوادههای هراسان و بیپناهی که در خیابان به خانه سوختهشان مینگریستند. در پارک شهر، شرمن به منظرهای نگاه میکرد که بیشتر به رویا میمانست؛ سربازان او دست در دست زنان سیاه، با موسیقی یک گروه دورهگرد زیر درختان شعلهور میرقصیدند. سیاه پیری رهبری گروه را بر عهده داشت. ژنرال نمیدانست چه بگوید. حالا به تن داشتن لباس خواب به چشمش آمده و راه دهانش را بسته بود، و فقط میتوانست فکر کند به اینکه برود لباس عوض کند و یونیفرم بپوشد و سردوشیهایش را بگذارد.
نویسنده
ای.ال.داکترو 6 ژانویه 1931 در آمریکا به دنیا آمد. او نویسنده مطرح آمریکایی است که از میان آثارش میتوان به "رگتایم" و "دریاچه لون" اشاره کرد. وی در سال 2015 دار فانی را وداع گفت
- نویسنده: ای. ال. داکترو
- مترجم: امیر احمدی آریان
- انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب پیش روی - داکترو
دیدگاه کاربران