درباره کتاب زندگی در پیش رو به قلم رومن گاری
زندگی در پیش رو اثر رومن گاری، کتابی با موضوع جذاب و ادبیاتی خارج از عرف است و مترجم کتاب هم در پیشگفتار بیان کرده که امانت در ترجمه را بر عفت کلام ساختگی ترجیح داده است. شخصیت اصلی کتاب پسر بچه ای به نام محمد است که همه او را مومو صدا می زنند، مومو که حتی نمی داند چند سالش است فرزند یک فاحشه بوده و توسط زنی یهودی (رزا) که خودش نیز فاحشه بوده، بزرگ و تربیت شده است. جایی که مومو در آن زندگی می کند، محله ای فقیر نشین است بچه هایی مشابه خودش در آن زندگی می کنند. تمام بچه های این خانه همانند مومو فرزند فاحشه هایی هستند که ناخواسته به دنیا آمدند و توسط رزا در ازای دریافت پولی بزرگ می شوند. رزا به دلیل کهولت سن و بالا رفتن سن دیگر نمی تواند به بچه ها رسیدگی کند و مومو به دلیل علاقه زیادی که به او دارد دوست دارد کمک کند و نمی خواهد رزا خانم را از دست بدهد. این کتاب برنده جایزه گنکور شده است.
برشی از متن کتاب زندگی در پیش رو به قلم رومن گاری
دیگر جرات نداشتم به رزا خانم نگاه کنم. از بس که اوضاعش خراب بود. بچه های دیگر رفته بودند و وقتی فاحشه ای پیدا می شد که برای گذاشتن بچه اش پیش ما می آمد و می دید که زنک جهود حسابی درب و داغون شده، از سپردن بچه اش منصرف می شد. از همه چی وحشتناک تر این بود که رزا خانم بیش تر از پیش بزک می کرد، آن هم گلی گلی. گاهی هم حرکات دعوت آمیزی با چشم ها و لب و دهانش می کرد، درست مثل این که هنوز دارد توی خیابان کار می کند. این دیگر خیلی زیادی بود و دلم نمی خواست ببینمش. می رفتم توی خیابان و تمام روز را می گشتم. رزا خانم هم تنها می ماند، بدون این که با لب های گل گلی و ادا و اطوارهایش بتواند کسی را تور بزند. رزا خانم خیلی دلش دوست داشت به یادم بیاورد که او هم زمانی جوان بوده. خب من همه این ها را می دانستم چون با یک جهود زندگی می کردم و وقتی آدم همیشه با جهودها سر و کار داشته باشد، این چیزها هم با خبر می شود. اما این را نمی فهمیدم که چرا پلیس فرانسه داشت به کارهای رزا خانم می رسید. در حالی که رزا خانم هم زشت بود و هم پیر و به هیچ دلیلی نمی توانست توجهی را به خودش جلب کند. رزا خانم به دوران بچگیش برگشته بود و این به خاطر اختلال حواس و ضعف پیری بود و دکتر کاتز قبلا این چیزها را به من گفته بود. حتما داشت فکر می کرد که جوان است چون لباس فاحشگی اش را پوشیده بود و با چمدان کوچکش ایستاده بود. خیلی هم خوش حال بود. چون دوباره بیست ساله شده بود و منتظر زنگ در بود تا به میدان برود و بعد به خانه یهودیان در آلمان، دوباره جوان شده بود.
- نویسنده: رومن گاری
- مترجم: لیلی گلستان
- انتشارات: ثالث
نظرات کاربران درباره کتاب زندگی در پیش رو | رومن گاری
دیدگاه کاربران