loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دخترک فواره ای - هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دخترک فواره ای نوشته ی حدیث لزر غلامی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

دخترک فواره ای نامی است که اطرافیان بر روی سارا دختر چهار ساله ای گذاشته اند که تا چهار سالگی هیچ کلمه ای بر زبان نیاورده است. مادرش برای به حرف آوردن دختر کوچکش روش های زیادی را امتحان کرده و او را پیش دکترهای مختلفی برده است اما هیچ کدام از درمان ها اثر گذار نبوده اند. در نهایت او به ناچار تصمیم می گیرد تا سارا را پیش دعا نویس ببرد و از او برای درمان دخترش دعایی بگیرد. در حیاط خانه ی دعا نویس حوضی با یک فواره ی بلند وجود دارد و سارا با دیدن فواره ی اولین کلمه را بر زبان می آورد. «فواره» تنها کلمه ای است که سارا بدون وقفه آن را تکرار می کند و هر چه دیگران سعی می کنند تا کلمات جدید را به او یاد دهند فایده ندارد. مادر سارا را با خود به پارک های مختلف شهر که فواره دارند می برد و هر بار اتفاقی در هر یک از آن ها رخ می دهد و به این ترتیب سارا برای دیگران شناخته می شود و لقب دخترک فواره ای را بر روی او می گذارند. در کنار داستان زندگی سارا بخش هایی از کتاب به زندگی جنی به نام " ابیورد خان " اختصاص دارد که در کنار قصه ی سارا ماجراهای کتاب را پیش می برند و در نقطه ای از داستان با هم تلاقی پیدا می کنند. تصاویر کتاب را " سولماز جوشقانی " به تصویر کشیده و این رمان مختص گروه سنی ج می باشد.

 


برشی از متن کتاب


قصه مرغابی پرطلایی که صدقه نمی داد. یکی بود، یکی نبود. توی روزگارهای قدیم ندیم یک برکه ای بود که تویش حیوانات ثروتمند و فقیر با هم زندگی می کردند. همه با هم از یک برکه آب می خوردند و زیر یک باران پرهایشان را می شستند. یک دسته مرغابی پرطلایی هم آن کناره ها زندگی می کردند که با یک گربه ی چلاق همسایه بودند. مرغابی های پرطلا هر روز صبح زود ردیف به صف می شدند تا برای تمرین شنا به جاهای عمیق برکه بروند. وقت بیرون رفتن از خانه، مادر مرغابی ها بال و پر تک تکشان را مرتب می کردن و یک سفارشی به هر کدام می کرد. به اولی می گفت: «بپا واسه خواهرت زیرپایی نگیری که من می دونم با تو!» به دومی می گفت: «وای به حالت اگر ببینم داری زیر نوکی به همسایه چلاقمون می خندی!» به سومی می گفت: «خوراکی هات رو به برادرت هم بده! آخرش اون قدر می خوری تا بترکی.» و همین طور نصیحت می کرد تا آخر سر به همه شان می گفت: «یه پر از او پرهای طلاتون رو اگه خواستید از زیر بالتون بکنید تا باهاش برای گربه ی چلاق و دوازده بچه گربه ش آبگوشت بار بذارم.» مرغابی ها بروبر نگاهش می کردند. مادرشان می گفت: «شما مواظب این بچه گربه ها باشید تا خدا هم مواظب شما باشه.» همه ی مرغابی ها یک پر طلا می دادند و می رفتند جز یکی! آن یکی که بازیگوش بود، واسه خودش می خندید و می رفت شنا و هیچ وقت از پرهای طلایش به هیچ کس نمی داد. مادرش هم هر روز به اش می گفت: «بپا که یه وقت رعد و برق نزنه به ات خشک شی مادر!» مرغابیه هم با خنده می گفت: «رعد و برق کجا و من کجا؟» اما از بخت بد، یک روز آرام که هیچ کس فکر نمی کرد حتی یک باران بهاری ساده هم ببارد، یک دفعه آسمان تیره و تار شد و صاعقه به برکه زد. همه ی حیوانات از ترس صاعقه پناه گرفتند و قایم شدند. دسته ی بچه مرغابی ها هم همین طور. مرغابی پرطلای ما هم توانست بالاخره از دست صاعقه فرار کند و یک گوشه زیر برگی قایم بشود. ...

نویسنده: حدیث لزر غلامی تصویرگر: سولماز جوشقانی انتشارات: هوپا

مشخصات

درباره حدیث لزرغلامی نویسنده کتاب کتاب دخترک فواره ای - هوپا

حدیث لزر غلامی نویسنده‌ای است که با جادوی داستان‌هایش، کودکان را در یک سفر خیالی، برای رشد و مهارت‌های مختلف، همراهی می‌کند. این نویسنده بعدها شعر و فیلم‌نامه را هم به کارنامه کاری خود افزود. مجموعه «دو خط شاهنامه» از آثار این نویسنده می‌باشد. ...

نظرات کاربران درباره کتاب دخترک فواره ای - هوپا


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دخترک فواره ای - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل