کتاب مادربزرگت رو از این جا ببر! | دیوید سداریس

درباره ی کتاب مادربزرگت رو از این جا ببر! دیوید سداریس

کتاب مادربزرگت رو از اینجا ببر! اثر دیوید سداریس با ترجمه‌ی خوب پیمان خاکسار توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. رمان مادربزرگت رو از اینجا ببر! شامل 11 داستان کوتاه می‌باشد. "مادربزرگت رو از اینجا ببر!" شامل داستان‌های 1- طاعون تیک، 2- گوشت کنسروی، 3- مادربزرگت رو از اینجا ببر!، 4- غول یک چشم، 5- یک کارآگاه واقعی، 6- دیکس هیل، 7- حشره‌ی درام، 8- دینا، 9- سیاره میمون‌ها، 10- چهارضلعی ناقص و 11- شبِ مُردگان زنده می‌باشد.

نویسنده زندگی و تجربیات شخصی خود را در قالب داستان طنز بیان کرده است. سداریس در این کتاب  به مسائل اجتماعی، مشاعل مختلف، تحمیل، زندگی در حومه شهر و زندگی خانوادگی پرداخته است. داستان "مادربزرگت رو از اینجا ببر!" روایت خانواده ای پرجمعیت با شش فرزند است که یک مادربزرگ پیر یونانی دارند.

مادربزرگ که او را "یایا" صدا می زنند یک زن شلخته با رفتار های غیر عادی است.  یکی از رفتار های عجیب یایا این است که آشغال ها را از محله فقیر نشین جمع می کند و در محله ثروتمندان به زمین می ریزد. یایا بعد از اینکه با ماشین تصادف می کند مجبور می شود با خانواده تنها فرزندش زندگی کند. ولی عروس خانواده با او مشکل دارد و نمی تواند او را در خانه تحمل کند. پسر یایا قبول نمی کند که او را به خانه  سالمندان ببرد. در نهایت بعد از درگیری و کشمکش بسیار با رسیدن ارثیه فراوانی به عروس یایا، او را به خانه سالمندان می برند اما در آنجا نیز کسی نمی تواند او را تحمل کند تا این که...

بخشی از کتاب مادربزرگت رو از این جا ببر!

"گفتم شاید دزد به محل جنایتس برگردد و بنابراین کشیک کشیدم. درهای کمد پدرم کرکره ای بود و از کل اتاق دید داشت. جایم را انتخاب کردم و بعد از یک ساعت انتظار مادرم عربده کشان وارد شد "به درک اسفل السافلین که توی کوه المپ چه کار می کنن ولی کسی تو خونه ی من یک استیک هفت دلاری رو آب پز نمی کنه!" حس ششمم گفت که احتمالا درباره مادربزرگم حرف می زند. در را کوبید و روی لبه تخت نامرتب نشست.

به پاهای برهنه اش خیره شد و بعد انگار ازشان انتظار داشته باشد تا به خاطر دردسری که اخیراً موجب شده اند عذر خواهی کنند گفت "خب، چی دارین بگین؟" کمی با ناخن پایش ور رفت و بعد رفت تا روی میز توالتش یک قوطی لاک براق بردارد. رنگش جدید بود، رنگ بتونه. به جای این که ناخن ها رو موکد کند کردشان رنگ گوشت اطراف ناخن و منظره ای درست کرد هم عجیب و هم مد روز. من هیچ وقت درک نکردم چرا زن ها ناخن هایشان را رنگ می کنند، خصوصاً مادرم که ناخن های از شکل افتاده و پوسته پوسته اش شبیه خرده چیپس هایی بود که ته کیسه ی خرید پیدا می شوند.

جلوِ آینه ایستاد و شیشه را تکان داد و اخم هایش از دیدن موهای شکننده و ژولیده اش که خودش اسم شان را "شهربازی شیطان"  گذاشته بود درهم رفت. بعد کمد را زیرورو کرد و با یک جعبه پلاستیکی دراز برگشت که مثل چمدات چفت و بست داشت. من هزار بار کمد پدرم را زیرورو کرده بودم ولی مال مادرم را هرگز. همیشه می گفت "اگه چیز با ارزشی داشته باشم این جا اخرین جاییه که ممکنه بگذارمش. حتا بید ها هم خرت و پرت های منو نمی خوان."

فهرست

فهرست کتاب مادربزرگت رو از این جا ببر!

طاعون تیک

گوشت کنسروی

مادربزرگت رو از اینجا ببر!

غول یک چشم

یک کارآگاه واقعی

دیکس هیل

حشره ی درام

دینا

سیاره ی میمون ها

چهار ضلعی ناقص

شب مردگان زنده

نویسنده

درباره ی دیوید سداریس

"دیوید سداریس" متولد 26 دسامبر 1956 در نیویورک است. دیوید نویسنده، برنامه ساز مشهور رادیو، مجری رادیو و طنز پرداز است. دیوید در آثارش به بررسی مسائل اجتماعی از جمله فقر، اعتیاد، آداب و رسوم یونانیان می پردازد. آثار او عبارت اند از: 1- تب بشکه، 2- برهنه، 3- تعطیلات با یخ، 4- بالاخره یک روزی قشنگ حرف می زنم، 5- بر تن خانواده ات مخمل کبریتی و جین بپوشان، 6- کودکان در برابر مجسمه هرکول بازی می کنند، 7- آنگاه که شعله ها تو را می بلعند، 8- سنجاب در جستجوی موش خرمایی، 9- مادربزرگت رو از اینجا ببر.

• نویسنده: دیوید سداریس
• مترجم: پیمان خاکسار
• انتشارات: چشمه