کتاب دو تا نقطه نوشته ی پیمان هوشمند زاده توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب شامل 15 داستان کوتاه است که هر کدام، دو تا سه صفحه میباشند. داستانها ارتباط معنایی نزدیکی با یکدیگر ندارند به همین دلیل نمیتوان توضیح کلی در رابطه با موضوع کتاب داد اما میتوان گفت نکته مشترک تمام داستانها احساساتی است که در خلال داستانها وجود دارد. نثر روان و زیبا، ساختار مناسب و خودمانی بودن مضامین کتاب از ویژگیهای داستانهای پیمان هوشمندزاده است که در این کتاب نیز تمام این ویژگیها به خوبی پیادهسازی شدهاند. از میان 15 داستان موجود در کتاب، داستان دوتا نقطه که نام کتاب هم از آن گرفته شده، موفق به دریافت جایزه داستانهای برگزیده هوشنگ گلشیری شده است. روند داستانها بهگونهای هستند که هرگز از خواندن آنها سیر نمیشوید. نثر کتاب روی نحوه شکلگیری و اتمام داستانها تاثیر بهسزایی گذاشته و نویسنده با سمبلسازیهای قوی، توانسته است یک اثر بسیار ارزنده را به وجود بیاورد. هوشمندزاده، از پس نگارش این کتاب به خوبی برآمده است و بهگونهای شیرین با کلمات بازی میکند که قطعا از خواندن خط به خط کتاب لذت خواهید برد. در دنیای امروز که به دلیل کمبود وقت، مطالعه کتاب از زندگی بیشتر افراد حذف شده، خواندن کتابهای اینچنینی گزینه مناسبی است. داستانهای کوتاهی که وقت زیادی از شما نمیگیرد و میتواند انتخاب خوبی برای مطالعه در مترو، اتوبوس و هر جایی که چند دقیقه وقت آزاد پیدا شود، باشد.
فهرست
- نه، یک گربه را میشود تحمل کرد
- هیچکس، هیچکس را نمیفهمد
- خیره به سقف
- فقط هفت قدم
- دو تا نقطه
- کنار شیشه، کنار خودمان
- عزیزم
- این همه نرگس
- ایلیا
- روبان مخملی قرمز
- گلابی
- مرد چاق
- آسانسور
- یک نفر هر روز
- دیگر چیزی نمیگویم
برشی از متن کتاب
برای پیدا کردنش هم وقت زیادی لازم نیست، شبها همهشان میریزند بیرون. یک شب یا حداکثر دو شب اگر توی کوچه پس کوچهها بگردم میتوانم یکی از آن سیاههایش را پیدا کنم، یکی از آن سیاههای براقش را. بعد بر میدارمش و میآورم خانه و شروع میکنم به تربیت کردنش، میگویند گربه را نمیشود تربیت کرد. چرا نمیشود؟ اگر حوصله کنی، اگر وقت بگذاری خیلی هم خوب میشود. مگر چه میخواهد؟ فقط وقت و جای مناسب. حالا شاید جای مناسبی نداشته باشم ولی وقت کافی که دارم. فقط تا عصر تنها میماند. از اداره که بیایم میتوانم ببرمش بیرون. میتوانیم باهم همه شهر را بگردیم. میتوانم کلی چیز یادش بدهم. این چه حرفی است که گربه تربیت نمیشود؟ حتما میشود، حتما راهی دارد. اگر یاد بگیرد که خب بهتر. ولی اگر نگرفت؟ چه اهمیتی دارد. مهم این است که آدم را از تنهایی در آورد. کمترین فایدهاش این است، چه برسد به چیزهایی که پیش میآید و آدم نمیداند. فقط با یک گلوله نخ میشود یک ساعتی سر به سرش گذاشت و مشغول بود. تمیز کردنش، شانه کردنش، غذا دادنش، با هر کدام از اینها میشود کلی سرگرم شد. اگر امشب نروم فردا شب حتما میروم و یکی برای خودم پیدا میکنم. برای کسی مثل من لازم است. نه، یک گربه را میشود تحمل کرد. یک گربه همیشه به درد میخورد، به درد آن شبهایی که کنار پنجره مینشینی، آن نصفه شبهایی که نشستهای و فکر میکنی و فکر میکنی و تا پله آخر میروی و تصمیمت را میگیری و بعد دست و دلت میلرزد و میفهمی که چه قدر ترسو هستی. به درد آن وقتهایی که دست و پایت توی پوست گردو مانده، وقتهایی که روی صندلی تکان تکان میخوری ساعت ها بالا و پایین میروی و چشم از طناب بر نمیداری. شبهایی که نسیم طناب را آرام آرام تکان میدهد، شبهایی که جرئت نمیکنی روی صندلی بایستی و حلقه را دور گردنت محکم کنی، یا اگر توانستی و ایستادی و حلقه محکم بود، میترسی که یک لحظه، فقط یک لحظه پایت از صندلی جدا شود. نه، یک گربه برای این وقتها خیلی مناسب است. میشود حلقه طناب را کوچکتر کرد، خیلی کوچکتر.
نویسنده: پیمان هوشمندزاده انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب دو تا نقطه - پیمان هوشمندزاده
دیدگاه کاربران