کتاب سانت هایی برای تینا نوشته کتایون ریزخراتی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
"سانت هایی برای تینا" کتابی از مجموعه اشعار دل انگیز، احساسی و دوست داشتنی شاعر گران قدر "کتایون ریز خراتی" می باشد که شعرهای آن را به گونه ای اثر گذار و شیرین سروده است. شاعر با بهره گیری از قلم و بیان توانای خویش و هم چنین گزینش هنرمندانه و ماهرانه ی عبارات، واژه ها و چیدمان آن ها در کنار یک دیگر، اثری بسیار جذاب و دل کش را تدوین نموده به طوری که خواننده تک تک مصرع ها را با جان و دل خوانده، تمام احساسات سراینده را با قلب و روح خویش درک نموده و در نهایت، با وارد شدن به دنیای خیالی و شاعرانه ی او، لذتی وصف ناشدنی را تجربه می کند. به طور کلی، منظور ریزخراتی از سانت sannet یا سونِت، سبکی از سرودن شعر در ادبیات انگلیسی است که معادل غزل در ادبیات فارسی می باشد و شاعر در طول محتوای ابیات آن، احساسات فردی، عشق، ستایش معشوق، اخلاقیات و موارد بسیار دیگری از این قبیل را متجلی ساخته و در نهایت اشعار زیبا و پرمحتوایی را خلق می نماید. بنابراین به شما نیز توصیه می کنم که به هیچ وجه این اثر خواندنی را از دست نداده و حتما آن را مطالعه بفرمایید.
فهرست
14 تیر 1393 20 اکرداد 1393 امرداد 1 13 شهریور 1393 امرداد 2 21 شهریور 1393 امرداد 3 22 شهریور 1393 امرداد 5 امرداد 6 امرداد 7 23 شهریور 1393 امرداد 8 28 شهریور 1393 امرداد 9 20 آبان 1393 امرداد 10 27 آبان 1393 امرداد 11 28 آبان 1393 امرداد 12 امرداد 13 14 آذر 1393 امرداد 14 امرداد 15 امرداد 16 15 آذر 1393 امرداد 17 امرداد 18 17 آذر 1393 امرداد 19 امرداد 20 18 آذر 1393 امرداد 21 امرداد 22 امرداد 23 امرداد 24 امرداد 25 امرداد 26 امرداد 27 امرداد 28 امرداد 29 امرداد 30 امرداد 31 امرداد 32 امرداد 33 امرداد 34 امرداد 35 امرداد 36 24 آذر 1393 امرداد 37
برشی از متن
14 تیر 1393 به مرگ که می اندیشم تو نزدیک تری: تارهای گلویت پیچیده دور هر آن چه دور است و لوازم آرایشت در کیفت میان دو جهان بغض را می ترکاند. موچینت را پیدا نمی کنم دندانه های زیپ از هم جدا نمی شوند مثل بازوهایت از دور گردنم و خاک به حسرتم دامن می زند. ترمز می کنی دم در آپارتمانم دومین بوسه ی تن ها می زاید دومین بوسه مرا در آسانسور بالا می برد دومین بوسه می نشاندم روبه روی عکس های زن های تنها بر دیوار. رفته بودم که زیبایی ات شکل گرفت. به موازات هر آن چه نیستی شکل می گیری جدا از زمان جدا از مکان یعنی حسرت می زایم حسرت در ترکیب رنگ های روسری ات زلزله می اندازد ریشتر به ریشتر بر شانه هایم می ریزند سرخ ها از گلی که لاله نبود وقتی که ناگهان از پس دیوار قیام می کردی می ترسیدم و جیغم به شکل رفتن های مکرر باز می شد. آن زیبایی از حسرتی میان حسرت ها سبقت گرفت و آگهی ترحیمت را باد از درختان جدا کرد. تن ها در سکوت می ریزند تن ها در سکون از جاذبه دور می شوند. تن ها: کره های خالی از گاز خالی از سکنه از زمان از دختر بچه های بی گل های لاله بر پیراهن شان تو را به سمت خود از من دور کردند. تابستان در درختان به کما رفته بود. بلند شدی از پس دیوار، با دست های کشیده و جیغ مرا بر جناغ سینه ات کوباند. عطر تنت از کافور بلند تر است. خونت به خاک سرایت کرده پیش از آن که از پوسیدن بلند شوی بنشینی روبه رویم با آخرین پیراهن خوابت و عبور هوا از جدار پنجره بلندترین صدایی باشد که تحمل می کنی. زمان خراب شد. موریانه ها در عصب های دستم چوب باریدند. چوب باریدند بر حباب های هوا میان رگ هایت بی آن که ملاحظه کنند جوانی ات بر زیبایی حکم مرگ می راند. بخواب از جهانی که تجربه رد نمی شود. و هیچ درزی گریه هایم را به گوشت نمی ریزد. حتا درختی که می کارم تنها درختی ست که آوندهایش تاریخ را اره می کند. دف بزن دختر دف بزن که دایره با زمان های آویزان ماه را به هیئت نیم رخی به شهادت بگیرد که نمی خواستی بمیری وقتی دومین بوسه حسرت می زایید بر لبی که نمی جنبید و می جنبید که یعنی نرو! برگرد به کوچه! و تا من کلید را نچرخانده ام پایت را برندار از ترمز! خواب هایم بوی لنت می دهد بوی تونل های مسیر تهران به شمال از جاده ی بابلسر از جاده ی چالوس از جاده های همه ی زمان هایی که راه نمی دادند به هم و تو سبقت گرفتی با آخرین پیراهن خوابت. 20 آبان 1393 صدایم را با صدایت اشتباه گرفت پسرم در روز تولدش: پشت تلفن گفت: «خاله تویی؟» بال درآورده بود، صدایش می لرزید. قطار سوت کشید. ریل ها محو شدند. تیر کشیدم تا مغز استخوان. به هم چسبیده بود فضا: از تراژدی لغزیدیم با هم...
(جهان تازه ی شعر 103) شاعر: کتایون ریزخراتی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب سانت هایی برای تینا - کتایون ریزخراتی
دیدگاه کاربران