

ایبوسه ماسوجی در 1898 در شرقیترین استان ژاپن به دنیا آمد. او تا قبل از درگذشت همچنان به عنوان نویسنده مشغول فعالیت بود. در دوران مدرسه هر چند ایبوسه در نوشتن انشا مهارت داشت، اما روی هم رفته دانشآموز زرنگی نبود و حتی در مقطعی قصد داشت نقاش بشود. اما به توصیه برادر بزرگ ترش که عاشق ادبیات بود تصمیم گرفت حرفه نویسندگی را در پیش بگیرد. با وجود این برای اینکه ایبوسه بتواند از طریق نویسندگی زندگی خود را بچرخاند، سالیان درازی در پیش بود. تمام آثار ایبوسه به تدریج از سال 1929 مورد توجه عموم قرار گرفت و فروش رفت و چند نمونه از آثار اخیر وی در این برهه به رشته تحریر درآمدند.
با شروع جنگ ایبوسه نیز به خدمت فراخوانده شد و مسؤلیت ویرایش روزنامه ژاپنی که در آن هنگام در چین چاپ میشد، به وی داده شد. بعد جنگ و بازگشتن به ژاپن در سال 1965 شروع به نوشتن داستان دنبالهدار "ازدواج دختر خواهرم" کرد. بعدها این داستان، مایهی اصلی رمان "باران سیاه" شد. شخصیت اول این اثر یعنی شیئه ماتسو فردی است که خود واقعاً در معرض تشعشات بمب اتمی قرار گرفته است.
ایبوسه اعتراف میکند که من این اثر را به عنوان یک مستند بر اساس عقیدهشخصیام مبتنی بر مخالفت با جنگ و اهمیت دادن به واقعیت نوشتهام. خوانندگان این اثر می توانند با این رمان به عمق تأثیرات جنگ پی ببرند و پیامدهای بمب اتمی را به خوبی احساس کنند. ایبوسه علاوه بر اینکه یک نویسندهی بزرگ بود، انسانی بزرگ هم بود؛ زیرا در طول حیاتش همیشه خود را از فرقه گرایی های ادبی و دنیای پر از بدگمانی سیاست و سیاست مداران دور نگه داشت.
او در دوره طولانی نویسندگی خود، جوایز زیادی کسب کرد از جمله: جایزه ادبی ناتوکی برای کتاب شرح سرگردانی جون مانجیرو، جایزه ادبی روزنامه یوُمی ئوُری برای کتاب های امروز بیمار نمی پذیریم و جنگل داسه دا، جایزه ادبی انجمن هنری ژاپن برای کتاب هیومین ئوُسابوُرو و جایزه ادبی هنری نوما برای کتاب باران سیاه. از دیگر آثار ایبوسه می توان: واقعیت دوست داشتنی، رودخانه، اتاق کار، مجموعه دور ریختنی های دوست داشتنی، شهر گل ها، امروز بیمار نمی پذیریم، هیومین ئوسابورو، جنگل واسه دا، مهمان پذیر مقابل ایستگاه، ماهی گیری در رودخانه و باران سیاه را نام برد. ایبوسه در 10 جولای سال 1993 یعنی در سن 95 سالگی از دنیا رفت.