کتاب ابراهیم در بتخانه

درباره کتاب ابراهیم (ع) در بتخانه 

این اثر جلد هشتم از مجموعه ی قصه های پیامبران می باشد و در آن بخشی از داستان پیامبری حضرت ابراهیم (ع) آمده است. حضرت ابراهیم در میان مردم بت پرستی زندگی می کردند و هرچه تلاش می کردند تا مردم دست از بت پرستی بردارند بی فایده بود. روزی مردم شهر برای برگزاری جشنی به خارج از شهر رفتند و در همین زمان ابراهیم (ع) وارد بت خانه ی شهر شد و با تبر تمام بت ها را شکست، سپس تبر را بر روی شانه ی بت بزرگ قرار داد و از آن جا خارج شد.

زمانی که مردم شهر از جشن بازگشتند متوجه شکستن بت ها شدند و از آن جایی که همه می دانستند به غیر از ابراهیم شخص دیگری در شهر نمانده بود به سراغ او رفتند و او را بازخواست کردند، اما ابراهیم (ع) به آن ها گفت که تبر بر روی شانه ی بت بزرگ است و حتماً او بت ها را شکسته است. مردم از حرف های او عصبانی شدند و به ابراهیم گفتند چگونه ممکن است بتی که نمی تواند حرکت کند و جان ندارد دیگر بت ها را شکسته باشد؟ ابراهیم (ع) که منتظر همین حرف ها بود به آنان گفت: «پس چگونه شما موجود بی جان و بی اراده ای را می پرستید؟» برخی از مردم از حرف های ابراهیم به فکر فرو رفتند و برخی دیگر ... .

تصاویر زیبای کتاب را ماهنی تذهیبی به تصویر کشیده است و این اثر برای گروه سنی ب مناسب می باشد. قصه های پیامبران نام مجموعه ای است که در آن داستان هایی از زندگی پیامبران الهی برای کودکان به زبانی ساده و نثری دل نشین بازنویسی شده است. اندازه ی کوچک کتاب و متون کم آن در کنار تصاویر جذاب و رنگی شیوه ی جدیدی در این نوع کتاب ها محسوب می شود.

برشی از متن کتاب ابراهیم (ع) در بتخانه 

شهر ساکت بود. هیچ کس در آن نبود. همه به جشن رفته بودند. فقط یک نفر آن جا بود که تبر به دست به طرف بتخانه می رفت. او حضرت ابراهیم بود. در بتخانه جز ابراهیم و بت های سنگی و چوبی، کس دیگری نبود. ابراهیم تبر را بالا برد و یکی از بت ها را شکست. بعد، به بت خرد شده نگاه کرد. آن وقت تمام بت ها را یکی یکی شکست و فقط بت بزرگ باقی ماند. او تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت و از بتخانه بیرون رفت. جشن تمام شد. مردم از جشن برگشتند و به بتخانه رفتند.

ناگهان یک نفر فریاد زد: «وای، آن جا رانگاه کنید! بت ها را شکسته اند!» بتخانه پراز جوب های تکه تکه و سنگ های خرد شده بود. آن ها بر سر و صورت شان زدند و عصبانی و ناراحت شدند. همه یک صدا فریاد زدند: «کار، کار ابراهیم است. ابراهیم بت ها را دوست ندارد.» مردم به طرف خانه ی ابراهیم دویدند. او را گرفتند و به بتخانه آوردند. گفتند: «این جا را ببین! نگاه کن چه خبر شده! همه ی بت ها شکسته، خرد شده، تکه تکه شده. راستش را بگو! تو آن ها شکسته ای؟» ابراهیم گفت: «همه ی بت ها که نشکسته. نگاه کنید! بت بزرگ سالم است. تبر هم دارد. چرا از او نمی پرسید؟ شاید بت ها را خودش شکسته باشد.» ...  

نویسنده

لاله جعفری داستان نویس، مترجم و کارگردان متولد 1345 اصفهان است. وی دارای مدرک کارشناسی هنرهای دراماتیک از دانشگاه تهران می باشد. از جمله فعالیت او نوشتن فیلم نامه سریال های تلویزیونی کودک و نوجوان، مسئول جلسات قصه نویسندگان در سروش کودکان 1384، مسئول جلسات قصه نویسندگان در انجمن نویسندگان 1386 و مسئول جلسات قصه نویسندگان در کانون پرورش کودکان و نوجوانان 1387 بوده است. اکثر آثار وی در زمینه کودک و نوجوان می باشد.

آثار وی بالغ بر 24 اثر تالیفی، 3 اثر ترجمه و 6 اثر بازنویسی داستان پیامبران در مجموعه‌های گروهی قصه‌خردسال در ده جلد می‌شود. جوایزی نیز به آثار او تعلق گرفته اند شامل پیام برگزیده یکصدمین سالگرد هانس کریستین آندرسن، مجموعه قصه یازدهمین جشنواره مطبوعات، کتاب سال سلام بچه‌ها پوپک 1385 ، کاندید کتاب سال ارشاد 1385، ده جایزه‌جهانی برای کتاب نگهبان خورشید ، چندین بار کاندید کتاب فصل. از جمله آثارش عبارتند از: "بوی خوشمزه"، "آن روز، هشت صبح"، "قشنگ‌ترین جا"، "عمه نارنجی"، "لنگه جوراب قرمز"، "نقلی و گلی"، مجموعه‌ی "قصه های ساندویچی"، "بزکوهی"، "شلپ شلپ"، "موسی(ع) و دو دختر"، "یونس(ع) در شکم نهنگ"،"هدهد در قصر ملکه".

(از سری کتابهای فندق) بازنوشته ی: لاله جعفری تصویرگر: ماهنی تذهیبی انتشارات: افق