کتاب یونس در شکم نهنگ

درباره کتاب یونس (ع) در شکم نهنگ

این اثر جلد دوازدهم از مجموعه ی قصه های پیامبران می باشد و داستان پیامبری حضرت یونس (ع) در آن بیان شده است. یونس از طرف خداوند برای هدایت مردم نینوا انتخاب شده بود. در شهر نینوا مردم تنها بت های سنگی را می پرستیدند و صحبت های یونس در آنها هیچ اثری نداشت و دست از شرک پرستی بر نمی داشتند. خداوند از یونس خواست تا موعد معینی صبر کند و به کار هدایت مردم بپردازد، اما یونس که می دید حرف هایش هیچ اثری در آن ها ندارد، تصمیم گرفت تا شهر نینوا را ترک کند و از خداوند خواست تا عذابی برای مردم آن دیار نازل کند. یونس پیامبر رفت و رفت تا به ساحل دریا رسید و کشتی ای را در آن جا آماده حرکت دید و او نیز آماده سفر با آن شد.

در بین راه کشتی دچار توفان شد و مردم آن زمان که اعتقاد داشتند باید کسی را قربانی کنند تا دریا آرام شود، بین مسافران قرعه انداختند و سه بار نام یونس از قرعه خارج شد، بنابراین آن ها او را به دریا انداختند و نهنگ بزرگی یونس را بلعید. یونس در شکم ماهی تنها بود و از خدا خود خواست تا او را نجات دهد و ... قصه های پیامبران نام مجموعه ای است که در آن داستان هایی از زندگی پیامبران الهی برای کودکان به زبانی ساده و نثری دل نشین بازنویسی شده است. اندازه ی کوچک کتاب و متون کم آن در کنار تصاویر جذاب و رنگی شیوه ی جدیدی در این نوع از کتاب ها محسوب می شود. تصاویر زیبای کتاب را فاطمه رادپور به تصویر کشیده است و این اثر برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.

برشی از متن کتاب یونس (ع) در شکم نهنگ

... یونس قبول کرد. او باید قربانی می شد تا نهنگ دست از سر کشتی بردارد. یونس را به دریا انداختند و نهنگ، یونس را بلعید. در همین موقع خدا دعای یونس را برآورده کرد و مردم نینوا دچار عذاب بزرگی شدند. مردم، عذاب را که دیدند، خدای بزرگ را باور کردند. بت ها را از یاد بردند و به خداوند ایمان آوردند. دریا آرام بود. ماهی ها در آب شنا می کردند. نهنگ هم شنا می کرد. در سکوت دریا، یونس در شکم نهنگ دعا می کرد. خدا او را در آن جا زنده نگه داشته بود. یونس شبانه روز دعا می کرد که خدا از شکم نهنگ نجاتش دهد. خدا دعای یونس را برآورده کرد. نهنگ به طرف خشکی شنا کرد. یونس را در ساحل گذاشت و رفت. خدا درخت کدویی را بالای سر یونس سبز کرد.

کدو، سایبان یونس شد تا از آفتاب در امان بماند و غذای یونس شد تا گرسنه نماند. خداوند یونس را نجات داده بود. مردم نینوا مشغول کار و بار بودند. می رفتند و می آمدند. ناگهان یکی فریاد زد: «آن جا را نگاه کنید! یونس پیامبر برگشته است.» یونس پیش مردمش برگشته بود. مردم به طرف یونس دویدند. خوشحال بودند و فریاد می زدند: «پیامبر خدا! ما هم خدای بزرگ را دوست داریم. دیگر بت ها را دوست نداریم.» یونس خوشحال شد. دیگر هیچ غصه ای نداشت. ...

نویسنده

لاله جعفری داستان نویس، مترجم و کارگردان متولد 1345 اصفهان است. وی دارای مدرک کارشناسی هنرهای دراماتیک از دانشگاه تهران می باشد. از جمله فعالیت او نوشتن فیلم نامه سریال های تلویزیونی کودک و نوجوان، مسئول جلسات قصه نویسندگان در سروش کودکان 1384، مسئول جلسات قصه نویسندگان در انجمن نویسندگان 1386 و مسئول جلسات قصه نویسندگان در کانون پرورش کودکان و نوجوانان 1387 بوده است. اکثر آثار وی در زمینه کودک و نوجوان می باشد.

آثار وی بالغ بر 24 اثر تالیفی، 3 اثر ترجمه و 6 اثر بازنویسی داستان پیامبران در مجموعه‌های گروهی قصه‌خردسال در ده جلد می‌شود. جوایزی نیز به آثار او تعلق گرفته اند شامل پیام برگزیده یکصدمین سالگرد هانس کریستین آندرسن، مجموعه قصه یازدهمین جشنواره مطبوعات، کتاب سال سلام بچه‌ها پوپک 1385 ، کاندید کتاب سال ارشاد 1385، ده جایزه‌جهانی برای کتاب نگهبان خورشید ، چندین بار کاندید کتاب فصل. از جمله آثارش عبارتند از: "بوی خوشمزه"، "آن روز، هشت صبح"، "قشنگ‌ترین جا"، "عمه نارنجی"، "لنگه جوراب قرمز"، "نقلی و گلی"، مجموعه‌ی "قصه های ساندویچی"، "بزکوهی"، "شلپ شلپ"، "موسی(ع) و دو دختر"، "یونس(ع) در شکم نهنگ"،"هدهد در قصر ملکه".

(از سری کتابهای فندق) بازنوشته ی: لاله جعفری تصویرگر: فاطمه رادپور انتشارات: افق