کتاب 14 قصه، 14 معصوم 8 (امام جعفر صادق)
- انتشارات : قدیانی
- مترجم : حسین فتاحی
- تگ : 14 قصه 14 معصوم
محصولات مرتبط
کتاب امام جعفر صادق (ع) هشتمین جلد از مجموعه ی 14 قصه، 14 معصوم اثر حسین فتاحی با تصویرگری محمدرضا دادگر از انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
این اثر جلد هشتم از مجموعه ی 14 قصه، 14 معصوم می باشد و در آن به زندگی امام جعفر صادق (ع) پرداخته می شود. این امام بزرگوار در 17 ربیع الاول سال 83 هجری در سالروز تولد پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) به دنیا آمدند. ایشان از همان دوران کودکی در مجالس درس پدرشان امام محمد باقر (ع) حضور داشتند و پای صحبت های ایشان می نشستند و درس می گرفتند و از همان دوران متفاوت با دیگر کودکان هم سن و سال خود بودند. ایشان نزدیک به 32 سال در کنار پدر عزیزشان بودند و با شهادت امام محمد باقر (ع) امامت شیعیان را بر عهده گرفتند و مجالس درس ایشان را ادامه دادند و نزدیک به چهار هزار شاگرد تربیت نمودند که بیشتر آن ها از علما و دانشمندان آن زمان بودند. در ادامه ی کتاب کودکان، داستان هایی از زندگی ایشان و نحوه ی برخورد با مردم که مملو از درس و عبرت است، می خوانند. ایشان در سال 147 هجری قمری به وسیله ی منصور خلیفه ی عباسی به شهادت رسیدند. تصویرگر کتاب محمد رضا دادگر است و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد. درابتدای کتاب کودکان با طور چکیده با نام، لقب، کنیه، نام پدر، نام مادر، تاریخ تولد، تاریخ شهادت، محل دفن و مدت امامت هر یک از امامان و معصومین (علیهما سلام) آشنا می شوند. 14 قصه، 14 معصوم نام مجموعه ایست که در آن به زندگی چهارده معصوم (ع) از خاتم الانبیاء حضرت محمد (ص)، حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س) و یازده امام و پیشوای شیعیان از امام حسن مجتبی(ع) تا حضرت بقیه الله (عج) پرداخته شده است. در این کتاب ها زندگی این معصومین به شکلی متفاوت از دوران کودکی تا امامت، رحلت یا شهادت آن ها در قالب داستان هایی کوتاه برای مخاطب بیان می شود. در این مجموعه سعی بر این بوده تا کودکان و نوجوانان با این بزرگان، منش و خصوصیات اخلاقی آنان، حکومت های هم عصر با ایشان و روش زندگی شان بیشتر آشنا شوند.
برشی از متن کتاب
استاد وشاگردانش جعفر صادق روز به روز بزرگ و بزرگ تر شد. او از همان کودکی شباهت زیادی به پدرش امام محمد باقر داشت. چهره اش خندان و مهربان و زبانش شیرین بود. همیشه با لحنی آرام و دلنشین حرف می زد، طوری که شنونده دوست داشت همه لحظه ها را پای صحبت او بنشیند و به حرف هایش گوش دهد. خانه امام محمدباقر، مجلس درس بود. هر روز شاگردان زیادی به خانه او می آمدند و پای صحبت هایش می نشستند. جعفر هم از کودکی در این مجالس شرکت می کرد. او آن قدر باهوش بود که هرچه پدرش می گفت به خاطر می سپرد و برای همیشه در خاطرش می ماند. جعفرصادق هر چه می آموخت، در زندگی اش به کار می گرفت و آن را انجام می داد. روزی از روزها، وقتی جعفر صادق کودک بود، از خانه بیرون رفت. بچه های همسایه ها، در کوچه جمع بودند. یکی از بچه ها با دیدن جعفر گفت: «جعفر هم آمد. بیایید بازی استاد و شاگرد.» بچه ها خوشحال دور جعفر جمع شدند. جعفرنگاه مهربانش را به بچه ها انداخت. از اینکه بچه ها با دیدن او خوشحال شده بودند، شاد شد و خدارا شکر گفت. همه کنار دیوار در سایه نشستند، قرعه انداختند و بکی از بچه ها به عنوان استاد انتخاب شد. حالا او باید می پرسید و بچه ها جواب می دادند. هرکس جواب درست می داد، به جای استاد می نشست. پسری که به عنوان استاد انتخاب شده بود، پرسید: «بگویید ببینم، چه میوه ای است که هم زردرنگش پیدا می شود و هم قرمز رنگش، مزه اش هم شیرین است و هم ترش، دانه های زیادی هم دارد.» بچه ها به فکر فرو رفتند و چند لحظه ای گذشت، یکی از بچه ها گفت: «سیب!» استاد لبخند زد و گفت: «نه، سیب که دانه های زیادی ندارد.» باز بچه ها به فکر فرو رفتند. اما جوابی پیدا نکردند. نگاه همه به چهره جعفر دوخته شده بود. ... خشکسالی چندسالی بود که باران نباریده بود. برای همین در مدینه گندم و جو کمیاب بود. هر روز که می گذشت، فروشنده ها قیمت گندم و نان را بالاتر می بردند. برای مردم ثروتمند، زیاد فرقی نمی کرد و مشکلی ایجاد نمی شد. آنها آذوقه یک سال خود را یکجا خریداری کرده بودند. اما مردم فقیر در رنج و سختی بودند. چرا که مجبور بودند نان مورد نیازشان را روزانه تهیه کنند. روزی امام جعفرصادق، از کوچه های مدینه می گذشت. مردم فقیر را دید که در صف ایستاده اند تا نان تهیه کنند. امام از دیدن این صحنه، خیلی ناراحت شد. وقتی به خانه رسید، از خدمتکارش پرسید: «امسال چقدر گندم در خانه داریم؟» خدمتکار امام که فکر می کرد، امام نگران آذوقه و نان سالانه خانواده خود است، با خوشحالی گفت: «خیالتان راحت باشد ای پسر رسول خدا! برای چند ماه گندم در انبار داریم.» امام با ناراحتی گفت: «همین امروز، گندم ها را به بازار ببر و بفروش. سزاوار نیست که ما گندم انبار کنیم و مردم فقیر در سختی و رنج باشند.» ...
نویسنده
حسین فتاحی متولد ١٣٣٦ یزد، و دارای مدرک کارشناسی در رشته حسابداری است . فتاحی در سه حوزه تألیف، ترجمه و بازنویسی آثار کلاسیک فارسی برای کودکان و نوجوانان آثار متعددی منتشر کرده که «آتش در خرمن» و «پسران جزیره» در زمینه ادبیات پایداری است و «عشق سالهای جنگ» رمان دیگر او از سوی نشر قدیانی چندین بار تجدید چاپ شده است. «مدرسه انقلاب» ،«کودک و توفان»، «امیرکوچولوی هشتم» و بازنویسی «قصههای شاهنامه» و «سمک عیار» از دیگر آثار اوست. مجموعه 12جلدی «30 روز با پیامبر» عنوان جدیدترین کتاب فتاحی است که از سوی انتشارات قدیانی راهی بازار شده است. او در این مجموعه که مخاطبان آن کودکان هستند به همه ابعاد زندگی فردی، اجتماعی و اخلاقی خاتم الانبیاء (ص) پرداخته است. این مجموعهشامل 365 حکایت از زندگی حضرت محمد (ص) است.
(از سری کتاب های بنفشه)
نویسنده: حسین فتاحی
تصویرگر: محمدرضا دادگر
انتشارات: قدیانی
نظرات کاربران درباره کتاب 14 قصه، 14 معصوم 8 (امام جعفر صادق)
دیدگاه کاربران