دربارهی کتاب آی قصه قصه قصه الف تا ی با قصه
کتاب "آی قصه قصه قصه الف تا ی با قصه" دربرگیرندهی مجموعهای آموزشی، از داستانهای کوتاه است که برای دانشآموزان مقاطع پیشدبستانی و کلاس اولیها نوشته شده است.
آموزش و پرورش صحیح کودکان، یکی از اهداف اصلی نظام اداری تمامی جوامع میباشد؛ تعلیم نحوهی خواندن و نوشتن، اولین گام در این راستا است. موضوعی که باید توجه ویژهای به آن گردد. زیرا پایه و اساس و لازمهی تمامی آموزههاست. اما جدا کردن کودکان از دنیای شاد و آزادشان و قرار دادن آنها در محیطهای جدی آموزشی، امری دشوار و حساس میباشد. زیرا ممکن است موجب دلزدگی و دوری آنها از مدرسه و فراگیری علم شود. در نتیجه، این اقدام، باید با دقت فراوانی صورت پذیرد.
یکی از روشهای صحیح و کارآمد جهت تحقق چنین هدفی، ایجاد فضایی سرگرمکننده و پرنشاط میباشد؛ مسالهای که آقای "ناصر نادری"، با نگارش کتاب "آی قصه قصه قصه الف تا ی با قصه"، به خوبی از عهدهی آن برآمده است. وی در طول محتوای این اثر، با استفاده از کاربرد روشهایی جذاب به برقراری ارتباط با کودکان شش تا هفت ساله میپردازد و حروف الفبا را به آنها آموزش میدهد. آقای نادری، علاوه بر آموزش صحیح کودکان و جلب توجه کامل آنها نسبت به تعالیم مورد نظر، لحظات خوش و خاطرهانگیزی را نیز برایشان ایجاد میکند. در واقع ایشان، مطابق ترتیب مورد نظر وزارت آموزش وپرورش، سی و دو حروف الفبای زبان فارسی را با استفاده از قصههایی کوتاه و روان به مخاطب خود آموزش میدهد.
هر صفحه از کتاب، تصاویری کودکانه و قابل توجه را دربرمیگیرد؛ تصاویری مرتبط با داستانهای تشریح شده و همچنین حروف الفبای مورد نظر، تا کودک بتواند آنها را با سلیقهی خود رنگآمیزی کند. علاوه بر متن قصه و طراحیهای اشاره شده، نویسنده، سرمشقهایی از حروف الفبا را نیز، در چند خط برای دانشآموزان ارائه نموده است. سپس از مخاطب خود درخواست کرده که این خطوط را تکمیل کند. هدف اصلی نویسنده از چنین روش آموزشی، آشنایی با حروف مورد نظر و همچنین نحوهی صحیح نگارش آنهاست. اما علاوه بر دستیابی به این هدف، کودکان را با قصهخوانی و رنگآمیزی نیز سرگرم میکند.
برشی از متن کتاب آی قصه قصه قصه الف تا ی با قصه
آا و بزه
یک ا بود، این قدر یک جا ایستاد که زیر پایش علف سبز شد. یک بزه آمد تا علف بخورد، پای ا را هم گاز گرفت. ا داد زد: «یواش! منو نخور، من علف نیستم، الف هستم.»
بزه ترسید و عقب عقب رفت و گفت: «من گرسنهام، بزه گرسنه هم علف و الف نمیفهمد من گرسنهام و باید تو را بخورم.»
ا گفت: «عجب بز خنگی هستی! میگم الف هستم، علف نیستم. مگه نمیبینی حرف میزنم؟»
بزه گفت: «آخه من خیلی گرسنهام.»
و بعد با یک گاز ا را هم خورد. ا رفت توی شکم بزه و گفت: «حالا که زبان خوش نمیفهمی، جوری دیگه حالیت میکنم.» بعد سوزن شد و هی پرید بالا و پایین. شکم بزه سوراخ شد و ا پرید بیرون و رفت.
ب و بادبادک
ب، نخ بادبادک را گرفته بود. باد، بادبادک را برد بالا. بادبادک، بالههایش را تکان داد و خندید. ب هم خندید.
بزی آمد و با شاخهایش زد به ب.
ب خورد زمین و نخ بادبادک از دستش در رفت. بادبادک تو هوا ول شد و داد زد: «کمک! کمک!»
باد صدای بادبادک را شنید. دست بادبادک را گرفت و آورد پایین، پیش ب.
بزی فرار کرد. ب خاکی شده بود، پا شد و تا بادبادک را دید، خوشحال شد. باد هم رفت. ب و بادبادک برای باد، دست تکان دادند.
د و مادربزرگ
د سبدش را برداشت و از خانه آمد بیرون. باغچه پر از گل بود. د چند تا گل چید. مادربزرگش بیمار بود. د میخواست برایش گل ببرد. راه افتاد. هوا ابری شد و شر شر باران بارید.
د چتر نداشت. رفت زیر یک درخت.
باران تند تند میبارید. وقتی د رسید به خانهی مادربزرگ، سرما خورده بود.
مادربزرگ، سبد پر از گل را گرفت و صورتش مثل گل، باز شد. خوشحال شد. اما تا دید د سرما خورده گفت: «تو استراحت کن، من برایت سوپ درست میکنم.»
د خوابید و بعد از سوپ مادربزرگ خورد و حالش خوب شد.
م و میمون
م از خواب پا شد، دید مامانش نیست. گریه کرد. از خانه بیرون آمد. یک میمون بالای درخت بود. م پرسید: «آهای میمونه! مامان منو ندیدی؟»
میمون دلش سوخت. یک موز کند و داد به م و گفت: «من ندیدم، اما هر جا که رفته، الان مییاد.»
بعد خندید و گفت: «بیا با هم بازی کنیم!...
کتاب آی قصه قصه قصه الف تا ی با قصه به قلم ناصر نادری، توسط نشر ذکر به چاپ رسیده است.
- نویسنده: ناصر نادری
- انتشارات: ذکر
نظرات کاربران درباره کتاب آی قصه قصه قصه الف تا ی با قصه | نشر ذکر
دیدگاه کاربران