loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گزیده غزلیات شمس تبریزی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب گزیده‌ ی غزلیات شمس تبریزی اثر مولانا جلال الدین محمد بلخی به انتخاب یحیی ساسانی توسط نشر ترنگ به چاپ رسیده است.

دیوان شمس تبریزی که با نام های دیگری مانند دیوان کبیر یا کلیات شمس تبریزی نیز شناخته می شود، یکی از پنچ اثر جلال الدین محمد بلخی است که به جز مثنوی مولانا، دیگر اشعارش را شامل می شود. سلسله ی مولویه و خاندان مولانا این کتاب را دیوان کبیر می خوانند اما به دلیل اینکه مولانا در جای جای این کتاب از شمس تبریزی، مراد خویش نام می برد، به غزلیات شمس معروف شده است. کسانی که واقعا به شعر علاقه مند هستند و می خواهند از اشعاری ناب لذت ببرند ، پیشنهاد ما خواندن "غزلیات مولانا" است. مخصوصا "غزلیات دیوان شمس تبریزی" یا "دیوان کبیر". اما قطعا خواندن کتابی به حجم "دیوان کبیر مولانا "کاری بس سخت و سنگین است، چرا که ما در این دیوان با کلی اشعار عالی، خوب، متوسط و ابیاتی تکراری روبرو هستیم که گویا تعدادی از این اشعار نیز متعلق به "حضرت مولانا" نیستند. همه ی این ها می تواند دلیلی بر انصراف خیلی ها از مطالعه‌ی این دیوان حجیم باشد. اما کتاب "گزیده‌ی غزلیات شمس تبریزی" این مشکلات را حل کرده است. اکنون اگر کسی تمایل دارد که یک مجموعه‌ ی خوب از "غزلیات مولانا" را داشته باشد که جای ابیات و اشعار تکراری  و یا شعرهایی که سراینده ی آن شخص دیگری است در آن خالی باشد، پیشنهاد ما رفتن به سراغ کتاب "گزیده‌ی غزلیات شمس تبریزی" است. مهمترین سطح در غزلیات مولانا، سطح فکری آن است، که از ویژگی های مهم در این سطح می توان به شادی گرایی، عرفان حماسی، واقعیت نمایی، وحدت وجود، مرگ ستایی و خاموشی دوستی اشاره کرد. از سطح زبانی این اشعار زیبا نیز می توان گستردگی اوزان، خلاقیت در استفاده از قافیه، بسامد بالای برخی از واژه های محوری و تازه گرایی در کنار کهنه گرایی و... را نام برد. علاوه بر تمام این گفته ها سطح ادبی "غزلیات دیوان شمس" ویژگی های تکرار شونده ای چون نمادگرایی، تصاویر پارادوکسی و کثرت تلمیح و... را داراست.


برشی از متن کتاب


غزل شماره‌ی 254 چشم تو خواب می‌رود یا که تو ناز می‌کنی نی به خدا که از دغل چشم فراز می‌کنی   چشم ببسته‌ای که تا خواب کنی حریف را چونک بخفت بر زرش دست دراز می‌کنی   سلسله‌ای گشاده‌ای دام ابد نهاده‌ای بند کی سخت می‌کنی بند کی باز می‌کنی   عاشق بی‌گناه را بهر ثواب می‌کشی بر سر گور کشتگان بانگ نماز می‌کنی   گه به مثال ساقیان عقل ز مغز می‌بری گه به مثال مطربان نغنغه ساز می‌کنی   طبل فراق می‌زنی نای عراق می‌زنی پرده بوسلیک را جفت حجاز می‌کنی   جان و دل فقیر را خسته دل اسیر را از صدقات حسن خود گنج نیاز می‌کنی   پرده چرخ می‌دری جلوه ملک می‌کنی تاج شهان همی‌بری ملک ایاز می‌کنی   عشق منی و عشق را صورت شکل کی بود اینک به صورتی شدی این به مجاز می‌کنی   گنج بلا نهایتی سکه کجاست گنج را صورت سکه گر کنی آن پی گاز می‌کنی   غرق غنا شو و خمش شرم بدار چند چند در کنف غنای او ناله آز می‌کنی   غزل شمار‌ی 255 دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من   چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من   هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من   تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من   بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من   از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من   گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من   یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من   ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من   منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من   مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من   ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من   جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا بی‌تو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من   ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من غزل شماره‌ی 256 ای یار من ای یار من ای یار بی‌زنهار من ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من   ای در زمین ما را قمر ای نیم شب ما را سحر ای در خطر ما را سپر ای ابر شکربار من   خوش می روی در جان من خوش می کنی درمان من ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهردار من   ای شب روان را مشعله ای بی‌دلان را سلسله ای قبله هر قافله ای قافله سالار من   هم رهزنی هم ره بری هم ماهی و هم مشتری هم این سری هم آن سری هم گنج و استظهار من   چون یوسف پیغامبری آیی که خواهم مشتری تا آتشی اندرزنی در مصر و در بازار من   هم موسیی بر طور من عیسی هر رنجور من هم نور نور نور من هم احمد مختار من   هم مونس زندان من هم دولت خندان من والله که صد چندان من بگذشته از بسیار من   گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو گویی بیا حجت مجو ای بنده طرار من   گویم که گنجی شایگان گوید بلی نی رایگان جان خواهم وانگه چه جان گویم سبک کن بار من   گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده در صف درآ واپس مجه ای حیدر کرار من

  • شاعر: جلال الدین محمدبن محمد مولوی
  • به انتخاب: یحیی ساسانی
  • انتشارات: ترنگ

درباره مولانا نویسنده کتاب کتاب گزیده غزلیات شمس تبریزی

جلال‌الدین محمد بلخی، عارف و شاعر پارسی‌گوی ایرانی و خالق کتب «مثنوی معنوی» و «غزلیات شمس» است که در قرن هفتم هجری می‌زیست. شعر مولانا فراتر از مرزها رفته و به طور گسترده‌ای در جهان گسترش‌یافته است. داستان علاقه‌مندی او به «شمس تبریزی» از داستان مشهور ادبی می‌باشد. ...

نظرات کاربران درباره کتاب گزیده غزلیات شمس تبریزی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گزیده غزلیات شمس تبریزی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل