loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب کیمیا خاتون - سعیده قدس

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب کیمیا خاتون به قلم سعیده قدس در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

کتاب "کیمیا خاتون" رمانی بسیار زیبا، می باشد که بر اساس واقعیت های تاریخی، از سرنوشت دختر ستم دیده و مظلوم قصه روایت می کند. شخصیت اصلی داستان دختری زیبا به نام "کیمیا" است که پدرش "محمد شاه ایرانی" و مادرش "کراخاتون" می باشد."کیمیا" پدرش را خیلی زود از دست می دهد و پس از گذشت مدت زمانی بعد نیز، مادرش به عنوان همسر دوم، با "مولانا جلاالدین بلخی" ازدواج می کند. به دنبال این وصلت "کیمیا" به همراه مادرش، به حرم مولانا نقل مکان کرده و در آن جا روزگار می گذراند. در ابتدا مولانا به شدت کرا خاتون را دوست داشت به حدی که او و دخترش را غرق در شادی می کرد تا این که مرید و شیدای "شمس تبریزی" شده و تمام وقت و زندگی اش را صرف سیر و سلوک شمس می کند. اصل ماجرا از زمانی آغاز می گردد که شمس وارد حرم مولانا شده و یک دل نه صد دل عاشق و دل باخته ی "کیمیا" می گردد. اما دختر قصه، دل در گروی "علاءالدین"، پسر کوچک مولانا داشت و عشق او را در قلب و جانش می پروراند. شمس که پیرمردی شصت ساله بود او را از پدر خوانده اش مولانا خواستگاری می کند؛ مولانا نیز بلافاصله و بدون هیچ صحبتی با "کیمیا"، طلب او را می پذیرد و "کیمیا" را به عقد او در می آورد. با سر گرفتن این ازدواج زندگی "کیمیا" و شمس دست خوش تحولات عظیمی شده و آن ها را با رویدادهایی غیر قابل پیش بینی و جذاب مواجه می کند.


فهرست


بخش اول ناکجایی کراخاتون حرم طعم تازه ی نجس بودن.. روزهای خوش بخش دوم مرد آفاقی توفان آب زنید راه را... کیمیا و سعادت آنان که خاک را ... شب وصل که عشق آسان نمود آخرین پرواز عشق چیست؟ معشوق کیست؟ عاشق کدام است؟ نوزایی این «عشق»

برشی از متن کتاب


کرا خاتون خوشه های سنگین یاس با نسیم نجوایی عاشقانه داشتند. در دو طرف جاده ی شنی - که دروازه ی بزرگ باغ را به ساختمان مرمرین کوشک می برد - یاس های بنفش، سفید و ارغوانی، چونان بانوان درباری در مراسم سلام نوروزی زیباترین جامه ها را در بر کشیده، به صف ایستاده بودند. گویا شهنشاهی از باغ می گذرد. شن های سفید راه را شسته بودند و قطرات شبنم روی برگ ها هزاران خورشید را در خود منعکس می کردند. همه جا پر از عطر، تازگی لبخند و هوای تازه بود. پس از جوان مرگی پدرم اولین بار بود که این خانه رنگ زندگی به خود گرفته بود. اولین بار بود که مادرم جامه ی عزا را به کناری گذاشته بود و پیراهنی از ابریشم هندی به رنگ آسمان چشمانش در بر کرده بود و حجابی حریر به رنگ آسمان غروب با ستاره هایی از نقره به سر انداخته بود که زیبائیش را دو چندان می کرد. حتی از چشم من هم مخفی نماند که او با چه ظرافتی خود را به احترام میهمان مان که شیخ و مفتی بزرگ شهر بود، آراسته است. مادرم در نظرم همیشه زیباترین موجودی بود که خداوند خلق کرده بود، اما آن روز از همیشه زیباتر می نمود. هیجان زده بود؛ چشمان درخشان و گونه های گل انداخته، مچش را باز می کردند. حتی برگ های درختان باغ، از این که بانو بار دیگر به زندگی باز گشته است، زمزمه ای شادمانه سر داده بوند. معجزه ای رخ داده بود. سال ها از مرگ پدرم می گذشت. در این مدت، ماهی نگذشته بود که ننه جی - دلاک پیر حمام مرمر - به خانه ی ما نیامده و پیام خواستگار تازه ای را برای مادرم نیاورده باشد و هر بار هم در واکنش به پاسخ رد مادرم با لب آویزان و اوقات تلخ نرفته باشد. می رفت و می گفت دیگر هرگز نخواهم آمد، اما چندی بعد دوباره پیدایش می شد و باز هم همان داستان تکرار می شد، تا این که حالا طلسم بخت مادرم - که به گفته ی ننه جی قفل شده بود - شکسته و مادرم در میان ناباوری همگان به خواستگاری فقیه عالی جاه قونیه جواب مثبت داده بود؛ مردی که می گفتند به رغم تبختر و تکبر و تعلق به خانواده های طراز اول قونیه، روحانی یی سخت متعصب، سخت گیر و بسیار ساده زیست بود، و با این همه، ما او را میان خواستگاران متعدد مادرم دارای امتیاز ویژه ای نمی دیدیم. من تحت تلقینات دایه ی ایرانی الاصلم - که پدرم را از کودکی شیر داده بود و محرم و مونس مادرم به حساب می آمد - همیشه دلم می خواست مادرم دوباره ازدواج کند. توصیه ی دایه را که همیشه و همه جا تکرار می کرد، در گوش داشتم: «خاتون اگر همدم و همسر شایسته برایش پیدا نشود، مثل گل سرخی که پایش آب نخورده و سایبان هم ندارد و سخت افسرده و پژمرده است، خیلی زود می میرد.» و من نمی خواستم مادرم بمیرد. او همه چیز من بود و در استیصال کودکانه ام، از ترس مردنش مدام فکر می کردم چه طور می توان همدم و همسری شایسته برای او پیدا کرد...

  • داستانی از شبستان مولانا
  • نویسنده: سعیده قدس
  • انتشارات: چشمه

مشخصات

  • انتشارات چشمه
  • شابک : 9789643621964


نظرات کاربران درباره کتاب کیمیا خاتون - سعیده قدس


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کیمیا خاتون - سعیده قدس" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل