محصولات مرتبط
کتاب فرانکلین و روز درخت کاری نوشته ی شارون جنینگز و ترجمه ی شهره هاشمی توسط انتشارات پیک دبیران به چاپ رسیده است.
در روز درخت کاری آقای " حواصیل " در حال توزیع نهال بین بچه های جنگل بود، فرانکلین با عجله به سمت محل توزیع می رفت چون دلش می خواست بزرگ ترین درخت را به او بدهند تا بتواند روی آن کلبه درختی بسازد و یک تاب برای تاب بازی کردن. اما وقتی به محل توزیع می رسد خبری از درخت نبود. آقای حواصیل یک نهال افرای خیلی کوچک به او داد و گفت اگر از او درست مراقبت کند درخت خیلی بزرگی خواهد شد. فرانکلین با ناراحتی به سمت خانه حرکت کرد و اصلا متوجه نشد که در راه نهالش را گم کرده است. زمانی که او دید دوستانش برای رشد نهال هایشان شرایط محیطی خوبی را در نظر گرفته اند تصمیم گرفت با جدیت بیشتری دنبال نهال کوچکش بگردد...
آیا او موفق خواهد شد نهالش را پیدا کند؟
شخصیت اصلی این مجموعه لاک پشت کوچولویی است به نام " فرانکلین " که با مسائل، دردسرها و دغدغه هایی رو به رو می شود که ممکن است برای هر کدام از کودکان نیز اتفاق بیفتد. کودک شما با مطالعه ی داستان های " فرانکلین " با مشکلات او آشنا و با آن همراه می شود و در پایان هر داستان آموخته که در شرایط مختلف چگونه بر مشکلات خود غلبه کند و تصمیم درست را بگیرد. مجموعه داستان های این کتاب به 38 زبان ترجمه شده و دارنده ی لوح سپاس از ششمین جشنواره ی کتاب های آموزشی رشد می باشد. نکات آموزنده ی این کتاب در قالب متن داستان پنهان شده و ظاهر نصیحت گونه و کسالت آور به خود نگرفته است و جنبه ی شاد و سرگرم کننده دارد.
از دیگر جلد های دیگر این مجموعه می توان به: فرانکلین نا مرتب است، فرانکلین در صحنه، پتوی فرانکلین، فرانکلین به مدرسه می رود، عجله کن فرانکلین، فرانکلین دروغ می گوید، فرانکلین فوتبال بازی می کند، دوست جدید فرانکلین، فرانکلین یک دوربین عکاسی پیدا می کند، فرانکلین با بچه های مدرسه به اردو می رود، فرانکلین رئیس می شود، فرانکلین یک کیسه خواب دارد، فرانکلین و روز دوستی، فرانکلین دوچرخه سواری می کند، فرانکلین در تاریکی، فرانکلین و دندان شیری، فرانکلین و رعد و برق، فرانکلین یک حیوان خانگی می خواهد، فرانکلین و هدیه ی سال نو، فرانکلین گم می شود، فرانکلین به همراه دوستانش به موزه می رود، باشگاه سری فرانکلین، خواهر کوچولوی فرانکلین و فرانکلین به بیمارستان می رود ر نام برد.
برشی از متن کتاب
در روز درخت کاری فرانکلین صبح زود از خواب بیدار شد و یک گودال بزرگ درست پشت پنجره ی اتاقش کند. او می خواست بعد از گرفتن درخت از آقای حواصیل، همین که به خانه رسید درختش را بکارد. او تصمیم گرفته بود شب هم دوست هایش را دعوت کند تا با کمک هم یک کلبه ی درختی بسازند. روز بعد هم دنبال یک لاستیک کهنه بگردد تا با آن تاب درست کند. فرانکلین چهار چرخه اش را برداشت و با عجله راه افتاد. دوست نداشت درخت های بزرگ تمام شوند و به او یک درخت کوچک برسد. جمعیت زیادی در پارک، جلوی آقای حواصیل صف بسته بودند. فرانکلین تعداد زیادی جعبه دید اما از درخت خبری نبود. فرانکلین فکر کرد شاید هنوز درخت ها را نیاورده اند. بعد دید خرگوش به خانه بر می گردد. فرانکلین پرسید: تو درخت نمی خواهی؟ خرگوش با دست به کوله پشتی اش زد و گفت: من یک نهال درخت گرفته ام. فرانکلین حسابی گیج شده بود. خرگوش زیپ کوله پشتی اش را باز کرد و یک نهال کوچک بیرون آورد. فرانکلین با تعجب گفت: این که یک درخت نیست. این فقط یک شاخه ی کوچک است. سگ آبی گفت: فرانکلین! این یک نهال یا درخت کوچک است. نهال من زبان گنجشک و نهال خرگوش بلوط است. فرانکلین گفت: خوب من نهال نمی خوام. درخت من باید آن قدر بزرگ باشد که همگی بتوانیم امروز روی آن بازی کنیم. اما وقتی فرانکلین جلوی صف رسید آقای حواصیل به او هم یک نهال به اندازه ی نهال دیگران داد. فرانکلین پرسید: می توانید نهال بزرگ تری به من بدهید؟ آقای حواصیل جواب داد: این نهال افرای قندی است. در واقع از حالا تا سال های بعد این نهال، درخت بزرگی خواهد شد. فرانکلین با ناراحتی سرش را تکان داد. او نهال را توی چهار چرخه اش گذاشت و آرام آرام به طرف خانه اش رفت...
نویسنده: شارون جنینگز تصویرگر: سین جفری - مارک کورن مترجم: شهره هاشمی انتشارات: پیک دبیران
نظرات کاربران درباره کتاب فرانکلین و روز درخت کاری
دیدگاه کاربران