
کتاب بار دانش (کمدی در چهار پرده) لف تالستوی
-
انتشارات :
چشمه
- مترجم : عباس علی عزتی
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب بار دانش (کمدی در چهار پرده)
کتاب بار دانش (کمدی در چهار پرده)، نمایشنامهای فوقالعاده از "لف تالستوی" میباشد که در چهار پرده و با حضور سی و سه شخصیت نوشته شده است. "لئو تولستوی" با نگارش این نمایشنامه در قالب کمدی، قصد دارد شرایط زندگی و فکری اشراف روسیه تزاری را نمایش دهد و دیدگاههای کوته فکرانه و فاسد آنها را بیان نماید. در این نمایش فوقالعاده، مخاطب با اَشرافی رو به رو است که بسیار خرافاتی هستند و به دنبالِ همین خرافهپردازیها از مردم عادیِ مملکت غافل شدهاند.
شخصیت اصلی داستان "لئونید فیودوریچ" اربابی است که سال گذشته به روستاییان وعدهی واگذاری ملکی را داده اما اکنون حاضر نیست به عهد خود وفا کند. روستایی های بی نوا، راهِ درازی را به امید این واگذاری ملک آمدهاند و حالا با اربابی رو به رو شدهاند که به هیچ صراطی مستقیم نیست و قول و قرارش را به خاطر نمی آورد.
این روستاییان کاملاً درمانده شدهاند و نمی دانند که باید چه کاری انجام دهند. قصه، با پر رنگ شدن نقش دختری از خدمهی منزل ارباب جذاب تر می شود. این دختر قهرمان داستان است و با علم به این که اهالی منزل کاملاً خرافاتی هستند، یک جلسه احضار روح ترتیب می دهد و نامهی واگذاری ملک را به امضای لئونید فیودوریچ می رساند.
بخشی از کتاب بار دانش (کمدی در چهار پرده)
روستایی اول: یه چیزی می خواستم بپرسم، صبح خانوم هی می گفت مکروه، مکروه، منظورش چی بود؟ می گفت مکروه آوردن تو خونه. مکروه چه جوری اومده خونه، من نفهمیدم!
یاکف: هوه، مکروه نه، میکروف. منظور یه جور حشره است که این ها میگن همه ناخوشی ها و مرض ها مال اونه. میگن شما از این میکروب ها دارین و هر جا وامی ستین میکروف هاتون می ریزن هم ونجا و می پرن این ور اون ور، همه رو مریض می کنن. یه دوایی هم هست که این حشره ها رو می کشه.
روستایی دوم: پس کو، این حشره ها کجای مان؟
یاکف: چای می نوشد. می گن خیلی کوچکن، دیده نمی شن.
روستایی دوم: از کجا میدونه که تو من میکروف هست؟ شاید این کثافت ها تو اون بیش تر از من باشن.
یاکف: می تونی بری ازش بپرسی.
روستایی دوم: من میگم حرف مفته.
یاکف: معلومه که حرف مفته آدم توقع داره یا دکتر ها این حرف و بزنند یا آن هایی که بابتش پول می گیرن یکیشون هر روز میاد این جا. میاد چهار کلمه حرف می زنه ده روبل می گیره.
روستایی دوم: دروغ نگو!
یاکف: دروغم چیه یکی دیگه هست صد روبل می گیره.
روستایی اول: نه! صد روبل؟!
یاکف: صد روبل؟ می گی صد روبل زیاده، اگه از شهر بلند شه بیاد، هزار روبل می گیره. می گه هزار روبل، نمی دی، سرت و بذار بمیر.
روستایی سوم: پناه بر خدا.
روستایی دوم: از طلسم و جادو هم سر در میارن؟
یاکف: باید سر در بیارن. من قبلا نزدیک مسکو تو خونه یه ژنرال کار می کردم، ناجور سگ خلق و مغرور بود. دخترش ناخوش بود فرستادن دنبال دکتر گفته بود هزار روبل می گیرم میام... خب، قبول کردیم، اومد. بعد فکر کنم زیاد تحویلش نگرفته بودند، یه دادی سر ژنرال کشید که باید بودی و می دیدی می گفت با این کارها دارین احترام تونو رو به من نشون می دین؟! اگه معالجش نکنم از کدوم گوری میخوای بری دکتر بیاری! ژنرالو می گی، هرچی غرور داشت، همه رو فراموش کرد و افتاد به دست و پاش که جون مادرت جون بچه ات نرو، درمونش کن.
روستایی اول: هزار روبل بهش دادن؟
یاکف: پس چی، مگه می تونستن نده؟
روستایی دوم: پول بی زبون دیگه، این پول اگه دست ما بود چه کارها که باهاش نمی کردیم!
روستایی سوم: من که فکر می کنم همش حرف مفته. پای من چرک کرده بود رفتم دکتر درمونش کرد عرضم به حضور شما که همش پنج روبل هم خرجم شد. بعدش هم درمونه رو ول کردم، خودش خوب شد.
آشپز سابق توی تنور سرفه می کند.
یاکف: ا، دوست عزیز من برگشته که!
روستایی اول: منظورتون کیه؟
یاکف: آشپز قدیمیمون، میاد پیش لوکریا.
روستایی اول: سرآشپزه در معنا. این جا زندگی می کنه؟
یاکف: نه این جا که اجازه نمیدن. روز یه جاس، شب یه جا. اگه سه کاپک گیرش بیاد، میره خوابگاه، ولی همه ش مست می کنه میاد این جا پلاس میشه.
روستایی دوم: آخه پس چرا این طور؟
یاکف: بنیه ش ضعیف شده خب. این جا که اومد عین ارباب قوی بود! ساعت طلا دستش بود و ماهی چهل روبل اجرت می گرفت. حالا ولی اگه لوکریا به دادش نمی رسید، کلی وقت پیش از گشنگی مرده بود.
آشپز با ترشی کلم می آید.
کتاب بار دانش (کمدی در چهار پرده)، اثر لف تالستوی با ترجمهی عباس علی عزتی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
- نویسنده: لف تالستوی
- مترجم: عباس علی عزتی
- انتشارات: چشمه

نظرات کاربران درباره کتاب بار دانش (کمدی در چهار پرده) لف تالستوی
دیدگاه کاربران