loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب حفره ها - گروس عبدالملکیان

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب حفره‌ها اثر گروس عبدالملکیان توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

گروس عبدالملکیان متولد 18 مهر 1359می‌باشد و  این مجموعه شعر را به زیبایی‌هر چه تمام‌تر سروده است. او در سال 1386 تندیس سرو بلورین بخش فرعی آزاد دومین جشنواره بین‌المللی فجر را از آن خود کرد. قبل از آن در سال 1383 نیز جایزه شعر کارنامه را دریافت کرده بود. کتاب‌های عبدالملکیان که با موفقیت، راه پیشرفت بیش‌تر را در پیش گرفته، تاکنون به زبان‌های عربی، فرانسه و کردی ترجمه شده‌اند و شهرت او را دوچندان کرده‌اند. از میان مهم‌ترین آثار این شاعر می‌توان به "پرنده پنهان" ، "هیچ‌چیز مثل مرگ تازه نیست"، "سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند" و "پذیرفتن" اشاره کرد. البته عبدالملکیان به غیر از سرودن شعر، دستی هم در ترجمه دارد و چندین کتاب با ترجمه او منتشر شده است. شعرهای او همواره بین مردم محبوب بوده‌اند، به‌طوری که همین مجموعه شعر حفره‌ها در کم‌تر از یک ماه به چاپ دوم رسید. زبان شعر این شاعر، در این کتاب تفاوت چندانی با مجموعه‌های قبلی‌اش ندارد و نحو زبان بر پایه دستور زبان رایج است. البته شاعر تلاش کرده که فضای نمایشی را در داستانش بگنجاند و این موضوع در شعرهای مادون قرمز و دو نقطه به‌خوبی پیداست. در این دو شعر سطرهایی که پر رنگ‌تر نوشته شده‌اند، نشان‌دهنده این هستند که صدای دیگری در صحنه حضور دارد و این صدا سعی می‌کند شعر را از روایت خطی جدا کند. در این مجموعه هیچ واژه‌اضافه‌ای دیده نمی‌شود و هر کلمه به درستی در کنار کلمات دیگر می‌نشیند. شاعر خیلی نگران شعر نبودن شعرهایش نیست و در این کتاب بیش‌تر نقش فیلم‌نامه‌نویس را بازی می‌کند تا شاعر. شعرهای هم‌چون فیلم‌نامه این کتاب، با تمام سادگی و کلمات دم‌دستی‌اش به‌خوبی خود را در دل مخاطب جا کرده است.


برشی از متن کتاب


پنهانت می‌کنم پشت پرده‌ها زیر پوست در کلمه در دهان پدیدار می‌شوی در ندیدارها دست بر دهانت می‌گذارم و پنهانت می‌کنم در مرگ تابوت را می‌بندم و تاریکی تو را از تاریکی جهان جدا می‌کنم خودم را می‌زنم به آن راه که تو نیستی ریشم بلند می‌شود بلند می‌شوم خودم را می‌زنم به بیداری به خواب که سخت است نبضت مدام بگوید: چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ خودم را می‌زنم به خیابان‌های شب‌های سیگارهای های های منی که از خلا پر بود... همین‌طور برای خودم می‌خندم همین‌طور برای خودش اشک می‌آید همین‌طورهاست که دیوانگی پیراهن کلمه‌اش را پاره می‌کند و گورت را می‌کند می‌کند می‌کند می‌کند می‌کند می‌کند آب بیرون می‌زند. * از زیر سنگ هم شده پیدایم کن! دارم کم‌کم این فیلم را باور می‌کنم و این سیاهی لشکر عظیم عجیب خوب بازی می‌کنند. در خیابان‌ها کافه‌ها کوچه‌ها هی جا عوض می‌کنند و همین که سر برگردانم صحنه بعدی را آماده کرده‌اند. از لابه‌لای فصل‌های نمایش بیرونم بکش! برفی بر پیراهنم نشانده‌اند که آب نمی‌شود از کلماتی مثل خورشید هم استفاده کردم نشد! و این آدم برفی درون که هی اسکلت صدایش می‌کنند عمق زمستان است در من. اصلا از عمق تاریک صحنه پیدایم کن! از پروژکتورهای روز و شب از سکانس‌های تکراری زمین، خسته‌ام! دریا را مچاله می‌کنم می‌گذارم زیر سر زل می‌زنم به مقوای سیاه چسبیده به آسمان و با نوار جیرجیرک به خواب می‌روم. نوار را که برگردانند خروس می‌خواند از زیر تخت هم شده پیدایم کن! می‌ترسم می‌ترسم چاقویی در پهلویم فرو کنند یا گلوله‌ای در سرم شلیک و بعد بگویند: خب، نقشت این بود!

فهرست


ملاقات بدون نام زخم مرز ماجرا دیوانگی بدون نام قایق کاغذی عبور بهمن کوچک خواب پارانویا بدون نام مادون قرمز دو نقطه حدود صبح دست‌ها هواس ابر خزر کلمات مردان ته نشین شده در کافه مجسمه جا ماندن اتوبوس از زنی زیبا

  • مجموعه شعر
  • شاعر: گروس عبدالملکیان
  • انتشارات: چشمه


نظرات کاربران درباره کتاب حفره ها - گروس عبدالملکیان


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب حفره ها - گروس عبدالملکیان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل