loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب سایه ام را بر دیوار جا گذاشته ام

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب سایه‌ام را بر دیوار جا گذاشته‌ام، اثر مهدی مظفری ساوجی در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

غم، سایه، مرگ، سرگردانی، شب، ناراحتی و... از کلماتی‌اند که به وفور در اشعار این مجموعه به چشم می‌خورند و غالباً بازگو کننده فضای ذهنی شاعر آن می‌باشند که در زمینه‌ای خاکستری یعنی نه سپید و نه سیاه مطلق، به بیان احساس و اندیشه‌هایش می‌پردازد. "مهدی مظفری"، شاعر جوان معاصر متولد 1356 ش. در ساوه، با سرودن اشعار این مجموعه، تمام دل نگرانی‌ها و دغدغه‌های انسان عصر مدرن را در فضای یاد شده پیش می‌کشد و این دغدغه‌ها را با تجربیات فردی و اجتماعی خویش، در هم آمیخته و از خودبیگانگی انسان را در گیرو دار زندگی ماشینی‌اش، فریاد می‌زند. شاعر با انتخاب عنوانی شایسته برای هر شعرش، در فهم بهتر اشعار به خواننده یاری می‌رساند. این ارتباطِ عنوان با محتوای شعر چنان عمیق و به هم‌پیوسته می‌نماید که اغلب بدون در نظر گرفتن عنوان، نمی‌توان درک و دریافت عمیق و دقیقی از شعر به دست آورد. گفتنی‌ست کتاب «رنگ‌ها و سایه‌ها» که پیش از این منتشر شده، و به عنوان برگزیده جایزه کتاب سال شعر جوان نیز شناخته می‌شود، اثری از همین شاعر می‌باشد. "مهدی مظفری"، که دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی می‌باشد؛ با زبان شعر، ریتم شعر و ساختار شعر به خوبی آشناست، پس مخاطبان می‌توانند مطمئن باشند که اشعار این مجموعه از ماورای اندیشه‌ها و ذهنی خلاق و آگاه به بار نشسته‌اند. از دیگر آثار "مظفری" می‌توان به «دلتنگی‌های نسیم»، «شهد اما شوکران»، «از نو غزل»، «آینه‌های رنگ پریده»، «پشت صحنه آبی»، «شناخت‌نامه مسعود کیمیایی»، «شب به شیشه می‌زند» و... اشاره کرد.


فهرست


دزدی سفید شب دیوانه چراغ جادو باران Apocalypse حال و هواها ماهی غم‌های من کسی چه می‌داند ... نامه‌ای که سربسته ماند پرواز گالیله غم‌ها به یاد بیاور آفتابی آبی نوح غمگینم کوری تقصیر باد نیست با ردپاهایی که رفته بودند دنبال چیزی می‌گردد زندگی گل همیشه بهار! عصر جدید جای خالی گلدان این تخت روان عزیر نبی گلدان راغه مثل کسی که هر روز درد تیک تاک شیر آب دنیا درخت غم‌ها تنهایی سرنوشت بازیگوشی انسان معلوم نیست لابیرنت‌ها آرزو 1 آرزو 2 شکل‌های باران دل تاریکی بیهودگی‌ست ساعت دیواری رود خواب نمی‌دیدم این روز و شب گاهی وقت‌ها

برشی از متن کتاب


دزدی هیچ چیز دیگر این خانه به دردش نمی‌خورده نه فرش‌های ابریشمی نه مجسمه‌های برنزی نه طلاهای زنم تنها آلبومی را که چند عکس قدیمی در آن بود با خود برده است معلوم نیست به چه دردش می‌خورد جوانی من   سفید تنها چیزی که از برف بیرون مانده یک میله خالی از پرچم است   شب از دور شب تماشایی‌ست در شهر گاهی کناری گوشه‌ای فرو رفته در خودش همین که ما چراغی را خاموش می‌کنیم بیرون می‌زند   دیوانه به خیالم خواب می‌بینم به خیالم دیوانه نیستم خنده‌ام می‌گیرد که چرا خورشید و ماه گیج نمی‌رود سرشان که چرا سرگیجه نمی‌رود زمین بالا نمی‌آورد می‌خواستم که بیدار شوم خواب نبودم می‌خواستم که بمیرم شاید باران به پنجره می‌زد آرام جوی‌های خیابان را پر کرده بود از گل و لای ماه را می‌برد می‌برد با خودش که بیندازد جایی دور   چراغ جادو می‌خواستم در سایه گرما و نور آن این شب‌های بلند و ملال‌آور را با هزار آرزو به روز برسانم حالا مانده‌ام با غولی که از چراغ درآورده‌ام چه کنم

شاعر: مهدی مظفری ساوجی انتشارات: چشمه



نظرات کاربران درباره کتاب سایه ام را بر دیوار جا گذاشته ام


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سایه ام را بر دیوار جا گذاشته ام" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل