کتاب شعر دوئل دو صندلی خالی، سروده مجید رفعتی در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
صاحب اثر "همه چیز عالی است"، این بار با عرضه اثری جدید با عنوان "دوئل دو صندلی خالی" به بیان احساسات خود در زمینههای اجتماعی و حتی سیاسی با نگاهی فلسفی و انتقادی پرداخته است که البته این رویه در آثار قبلی او نیز دیده میشود. در اثر حاضر، "رفعتی" با 62 قطعه شعری کوتاه و بلند با مخاطبانش روبهرو میشود تا جسارت بیشترش را در زمینههای یاد شده به نمایش بگذارد. در این مجموعه ، فلسفه و شعر از نگاه شاعر در هم آمیختهاند و مرزی بینشان نمی توان قائل شد؛ از طرفی محتوای اشعار این مجموعه، پربار و فراتر از فرم شعری رخ نمودهاند. "مجید رفعتی" (متولد 1342) که عضویت در هیئت علمی دانشگاه کرمان را نیز در کارنامه دارد، پس از تجارب خوبی که در سرودن شعر در سالهای اخیر به دست آورده، "دوئل دو صندلی خالی" را نیز در قالب شعر سپید عرضه کرده است. گفتنیست گزیده اشعار او به زبانهای ایتالیایی و فرانسوی نیز ترجمه شده تا طیف مخاطبان خود را از فارسیزبانان به دیگر نقاط جهان گسترش دهد.
فهرست
- هیچ یک از ...
- همه راههای رفته ...
- ستون فقراتت
- وقتی نتوانستن
- قالی کوچکم
- شاخهها
- سالها پیش
- فکر میکردم
- اگر اسکندر
- جنازهاش
- سربازان مسلح
- صلح
- با این جمعیتی
- پا بر زمین
- صبور باش
- به نقشههای ...
- همه گلولههایی ...
- فرمانده
- هیچ کس ...
- ناکام است
- همه چیزهایی
- تُنگ
- هی بیرونت میکنم
- حرفهایت همه
- به تو فکر میکنم
- مثل محکومان
- کاش میشد
- شاید
- نه میتواند
- برای با من بودن
- انتظار
- هیچ کس شاهدی
- دوست داشتن
- نیمه خالی لیوان
- صف کشیدهاند
- دیدن
- نکند
- نمیگذارم
- در آغوش میگیرد
- خلع سلاح
- هنوز
- به پیله تنهایی
- نزدیکتر بیا
- فرار میکنی
- از خانه
- سالها
- زرد
- دیواری بلند
- همیشه در واپسین
- پیش از دیدنت
- در پیراهن تو
- حیف
- همه حرفم ...
- روزهایم را ...
- انگار
- اول که زنگ زدم
- به جریان قوی...
- همیشه وضع
- تو را از کانال فاضلاب
- برای من که ...
- فکر میکنم ...
- مثل گربهای ...
برشی از متن کتاب
1 هیچ یک از آدمهایی که آمدند به مجسمه داوود شبیه نبودند و هیچ یک از حرفهایی که گفتند به آیههای مقدس دهان کلمات خونیست دستهای کلمات خونیست پیراهن کلمات خونیست سربازان از جنگ برمیگردند اما جنگ از سربازان برنمیگردد... هیچکس نمیتواند در خانههای شطرنج زندگی کند جز مهرههای سیاه و سفید که قاعده بازی را میدانند به قیامت اعتقاد دارند به تناسخ اعتقاد دارند به دنیای بعد از دنیای مرگ اعتقاد دارند اصلاً اعتقاد دارند به شاه، وزیر، قلعه و اینکه پیادهها قربانیاند سبقت از مسابقه ممکن نیست و گلولههایی که سالها پیش شلیک شده بودند تا ما را از پا درآورند خونین برگشتهاند تا از پا درآمدنمان را نگاه کنند همه راههای رفته دروغ بودند همه حرفهای ما و عکسهایی که به دیوار چسبیدهاند تو پشت میلههایی بزرگتر از میلههای بافتنی خیال آزادیات را سر انداخته بودی و من هر روز در موجهای رادیو غرق میشدم تا نام تو را پیدا کنم تلخی گلولهها به حقیقت پیوست و تو فرصت نکردی از راه راست برگردی تا باد را از باد جدا کنی و خودت را از دیگری ... همه راههای رفته دروغ بودند همه حرفهای ما و عکسهایی که به دیوار چسبیدهاند صدای گلولهها جذب سکوت میشود و رطوبت خونها جذب خاک آدمها میمیرند و جهان با پای خونین از پایان خود عبور خواهد کرد 3 ستون فقراتت تیر میکشید اگر میدیدی در کورههای زغال میسوزد و خاکستر میشود این نارنج پر شکوفه مگر آن چناری باشی در کنار امامزادهای یا اصلاً درخت مقدسی وگرنه خیلی زود دست به کار میشوند آدمها برای اجرای حکم بریدن و سوختن من هم اگر ریشههایم به استخوانهای تو نخورده بود انارهایم را نمیترکاندم و شاخههایم را نمیخشکاندم تا بیایند و زیر پایم را خالی کنند کشف استخوانهای تو به قیمت مرگ من تمام شد 4 وقتی نتوانستن به حبس ابد محکوم شود خودش را آزاد میکند از نتوانستن و حبس ابد داد میزند مشت میزند به هم میزند همه چیزهایی را که نباید به هم بزند و فکر میکند به همه چیزهایی که نباید روز میخوابد شب راه میرود و انتظار را میکشد پای میز محاکمه و محکومش میکند به حبس ابد با مرگ کنار میآید اما مردن را به تعویق میاندازد با آنکه میداند زمان سخت است دشوار است پیر میکند میکشد
شاعر: مجید رفعتی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب دوئل دو صندلی خالی - مجید رفعتی
دیدگاه کاربران