معرفی کتاب مجموعه شعر کرم زنده در سیب جهان
تمام 67 قطعه شعر موجود در این اثر، برگرفته از چهار مجموعه شعر "سرگون بولص"، این شاعر نامآشنا و شناخته شده عراقی، میباشد. "زندگی در نزدیکی آکروپولیس"، "اول و دوم"، "فانوس به دست در شب گرگان" و "استخوانی دیگر برای سگ قبیله" عناوین مجموعه چهارگانهای است که اشعار این دفتر از میان آنها انتخاب شدهاند. "سرگون بولص"، متولد سال 1944 م. در عراق و یکی از چند جوان بنیانگزارگروه ادبی جماعت کرکوک میباشد که با نارضایتی از وضعیت اجتماعی، سیاسی و به طور کل، اوضاع عمومی جامعه عراق، سعی در اعلام این نارضایتی داشته و از طریق هنر و ادب این عدم رضایت را اعلام نمودند.
او که از سال 1969 به امریکا مهاجرت نمود و سالهای پایانی عمر خود را در امریکا و اروپا (برلین) گذراند، نوشتن و شعر سرودن را از سیزده سالگی آغاز نمود، دستی در ترجمه و نقاشی نیز داشته است. "بولص"، به نوبه خود، جهانی به اندازه شعر است، احساس، عواطف و اصالت وی را میتوان در تک تک اشعارش به وضوح دید. اشعار "سرگون بولص"، سرشار از شوریدگیها و شیداییهاست که در پس سادگی کلمات و توصیفات شفاف، معانی عمیقی را در خود جای دادهاند. لازم به ذکر است ترجمه این اثر و آثاری از این دست، به زبان فارسی، ضمن باز کردن راه برای شناختن دیگر شاعران و ادیبان جهان خارج از مرزهای جغرافیایی کشور، پیوند ادبی فارسی زبانان را با دیگر مردمان دنیا محکم کرده و باعث آشنایی با تفکرات، احساسات و بیانشان میگردد.
برشی از متن کتاب مجموعه شعر کرم زنده در سیب جهان
صندلی صندلی پدربزرگم هنوز بر فراز دیوارهای اوروک تکان میخورد از زیرش، رودی میگذرد که در آن زندگان و مردگان میجنبند پدرم به نگهبانی روزها نه استخوان بود و نه کلاغ پدرم بود که به نگهبانی روزها اولین فنجان چایش را پیش از سپیدهدم سر میکشید و سیگار اولش را میپیچید با ناخن سبابهاش که چون حبه سیری ترک خورده بود. در نور سپیدهدم که از پنجره برمیخاست، کفش زمختش خوابآلود چون لاکپشتی سیاه. سیگار میکشید، به دیوار خیره میشد و میدانست از خانه که بیرون رود، دیوارهایی دیگر در انتظار اویند و با درندگان روز، روبهرو خواهد شد و دندانهای تیزشان. نه استخوان است، آنچه در آش روزهایش چون انگشت تقدیر شناور است نه کبوتری که با پیام توفان به سویش بازگشت.
سنگریزه در روز پس از توفان صبحی راکد، و در قعر جهان، اشکی یخبسته چون سنگریزهای تنها تندباد، همه چیز را با خود میبرد، نخلها و خانهها قایقهها و دوچرخهها و منارهها، اما سنگریزه همچنان برجا، با تلألؤیی محو دست ابدیت، کله تاسش را برق انداخته چون کفاش مخصوص خداوند حالا زیر پای توست، لهش کن اگر میخواهی، فشار بده محکم آنگاه، رد شو. نترس چیزی نیست جز سنگریزهای میان سنگریزههای دیگر.
شاعر: سرگون بولص مترجم: مریم حیدری انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب کرم زنده در سیب جهان
دیدگاه کاربران