دربارهی کتاب اسب رقصان اثر جوجو مویز
ماجرای کتاب اسب رقصان در گوشهای از لندن میگذرد و روایتگر زندگی پیرمردی به نام "هنری لاشاپل" میباشد که پنجاه سال پیش در یک آموزشگاه سوارکاری مخصوص نخبگان، اسب سواری را آموخته و حالا قصد دارد به نوهی چهارده سالهاش "سارا" نیز این مهارت را بیاموزد. او سعی دارد به سارا نشان دهد که چگونه میتواند اسب را به گونهای حرکت دهد تا بر نیروی جاذبهی زمین غلبه کرده و حرکات نمایشی انجام دهند، اما مدتی بعد هنری بیمار میگردد و نوهاش مجبور میشود تا به تنهایی به تمرین سوارکاری بپردازد.
چندی بعد سارا به طور اتفاقی با وکیلی به نام "ناتاشا مکولی" آشنا می شود. ناتاشا مجبور است با همسر سابقش به صورت مشترک در یک خانه زندگی کند، از این رو اصلاً روحیه ی خوبی ندارد. با این حال تصمیم می گیرد به سارا که دختری با اراده و مصمم است کمک دهد تا مسیر درست زندگی اش را پیدا کند. ناتاشا در حین کمک به سارا متوجه می شود که این دخترک آرام و مصمم رازی پنهان دارد که بر ملا شدن آن می تواند زندگی همه ی اطرافیانش را دست خوش تغییرات بزرگی کند. "اسب رقصان" که اولین بار در سال 2009 منتشر شد، داستانی بدیع و خلاقانه دارد که با روایت های شگفت انگیزِ "جوجو مویز" در فهرست پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفته و در ایران نیز با اقبال بسیار خوبی مواجه شده است.
بخشی از کتاب اسب رقصان؛ ترجمهی مریم مفتاحی
ناتاشا امیدوار بود مک خشم و اشک هایش را درک کند و به او قوت قلب بدهد ولی مک فقط خودش را عقب کشید. گویی نمی توانست با اندوه او کنار بیاید یا تحمل ناتاشای پریشان و نفرت انگیز را نداشت که یک هفته از تخت خواب پایین نیامد و هر بار بچه ای در صفحه تلویزیون می دید، می گریست.
هنگامی که ناتاشا بر خودش مسلط شد احساس سرخوردگی کرد. وقتی به مک نیاز داشت او در کنارش نبود و ناتاشا مدت ها بعد از اینکه خود مک نیز دچار عذاب شده بود به آن نکته پی برد. ولی دیگر دیر شده بود. در آن زمان فقط می دید که مک از ماموریتی به ماموریت دیگر می رود و وقتی ناتاشا شکایت می کند فریاد می کشد، می دید که مک نمی تواند دلش را به دست آورد و این که خودش همیشه دارد سرکوب چیزی را به او می زند. دیگر با هم رابطه زناشویی نداشتند. ناتاشا بسیار با کفایت از کار در آمده بود و با ره چیزی با قاطعیت برخورد می کرد.، بعد وقتی می دید مک توانایی اش را ندارد نسبت به او احساس خشم می کرد.
در تمام این مدت دخترها همچنان زنگ می زدند. صدهای عشوه آمیز با لهجه ی اسلاوی، نوجوانان گستاخی که از نبود مک عصبانی می شدند. مک مرتب به ناتاشا تأکید می کرد«مسئله فقط کاری است، وسیله امرار معاش است و تو خودت می دانی که کشته مرده اش نیستم» با توجه به اینکه دیگر صمیمیتی بین شان نبود، ناتاشا نمی دانست چه فکری کند. در تمام مدت، کونور هم بود، کونور هم بود، کونور با آن ذهن خارق العاده ی حقوقی اش، به دلیل فروپاشی حیرت انگیز زندگی زناشویی اش، درک درستی از زندگی های زناشویی مصیبت بار داشت. کونور در مورد طلاقش می گفت: موضوع ناچیز بی وفایی مکرر از جانب من، خدا می داند که بعضی زن ها چقدر بی انصاف هستند. ناتاشا پشت آن چهره خندان درد را می دید. ارتباطی با خود می یافت و انعکاس زندگی خودش را در آن می دید.
کم کم با هم برای ناهار بیرون رفتند و چنان به طور منظم که توجه همه را در محل کار جلب کرد. سپس بعد از پایان ساعت کاری برای نوشیدن بیرون رفتند. وقتی مک اصلا در دسترس نبود چه اشکالی داشت گاهی حس می کرد وقت گذرانی اش با کونور توجیه پذیر است. احتمالاً در آن لحظه مک نیز در موقعیتی مسحورکننده داشت با کسی وقت می گذراند. با این همه، وقتی کونور روی میز کافه به جلو خم شد و خواست او را ببوسد ناتاشا خودش را کنار کشید و گفت «کونور، من هنوز شوهر دارم» حتی تعجب کرد که چرا گفت هنوز. از یک طرف آرزو می کرد کاش میتوانست خودش را پس نکشد. کونور گفت:
- یک آدم تنها را برای این کارش نمی شود سرزنش کرد.
روز بعد او را ناهار بیرون برد. دیری نپایید که ناتاشا به او پاسخ داد. احساس گناه نمی کرد، ظاهراً برای مک اهمیتی نداشت که ناتاشا موازین را رعایت می کند یا نه. حالا دیگر اصلاً با هم بگو مگو هم نمی کردند. زندگی مشترکشان به مجموعه ای از پرسش ها و انکارهای مودبانه خلاصه شده بود، خشمی بود نهفته که گاهی قلیان می کرد و مرد را وا می داشت رویش را برگرداند و یک بار دیگر در را محکم به هم بکوبد
کتاب اسب رقصان اثر جوجو مویز با ترجمهی مریم مفتاحی توسط نشر آموت به چاپ رسیده است.
- نویسنده: جوجو مویز
- مترجم: مریم مفتاحی
- انتشارات: آموت
نظرات کاربران درباره کتاب اسب رقصان | جوجو مویز
دیدگاه کاربران