کتاب چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای

درباره‌ی کتاب چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای

کتاب چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای نوشته‌ی رولد دال، داستانِ "چارلی" پسر مهربان و باهوشی است که با خریدن شکلات کاکائویی، برنده‌ی یک بلیت طلایی شده است تا از بزرگترین و خارق‌العاده‌ترین شرکت شکلات‌سازی جهان (شکلات‌سازی وانکا) بازدید کند. چارلی در خانواده فقیری زندگی می‌کند که خرید این شکلات و برنده شدن بلیت طلایی باعث می‌شود زندگی‌شان از این رو به آن رو شود.

حالا آقای "وانکا" مردِ باهوش و عجیب و غریبی که، رئیس شرکت شکلات سازی است دیگر از اداره شرکت خسته شده و می خواهد مسئولیت کارخانه را به چارلی و خانواده اش بدهد. خانواده چارلی را مادر و پدرش، مادر بزرگ ها و پدر بزرگ هایش تشکیل می دهند. آقای وانکا، آن ها را سوار آسانسور بزرگ شیشه ای می کند تا به کارخانه بروند اما این آسانسور بزرگ و عجیب انقدر بالا و بالا می رود تا از کارخانه خارج و به مدار زمینی می رسد. در این بین آن ها شاهد اتفاقات عجیب و غریبی می شوند و راهی این سفر پر ماجرا می شوند. یک هتل فضایی اولین چیزی که حواس همه آن ها را که حالا داخل آسانسور گیر افتاده اند پرت می کند و...

فهرست کتاب چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای

• آقای وانکا بالا می رود
• هتل فضایی "ایالت متحده ی امریکا"
• اتصال
• رئیس جمهور
• مریخی ها
• دعوت به کاخ سفید
• موجودات چندش آور داخل آسانسورها
• کرم سانان
• بلعیده شده
• کپسول مسافربری به دردسر می افتد...
• نبرد کرم سانان
• بازگشت به کارخانه ی شکلات سازی
• وانکا - ویت چگونه اختراع شد
• طرز تهیه ی وانکا- ویت
• خداحافظ جورجیانا
• ویتا - وانک و سرزمین منها
• نجات از سرزمین منها
• پیرترین آدم دنیا
• بچه ها بزرگ می شوند
• چه طوری می شود کسی را از رختخواب بیرون کشید

بخشی از کتاب چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای

آسانسور بزرگ شیشه ای حدود سیصد و پنجاه متر بالا رفته بود و آرام و بی دردسر پیش می رفت. آسمان صاف و آبی بود. همه ی کسانی که سوار آسانسور بودند، از فکر این که قرار است توی کارخانه ی شکلات سازی مشهور زندگی کنند، حسابی ذوق زده بودند. بابا بزرگ جو آواز می خواند.

چارلی از خوشحالی بالا و پایین می پرید. خانم و آقای باکت برای اولین بار در تمام این سال ها لبخند می زدند و سه پیری روی تخت، با آن لثه های صورتی بی دندانشان به هم می خندیدند. مامان بزرگ جوزفین با خس خس گفت: چی این آسانسور را توی هوا نگه می دارد؟ آقای وانکا گفت: قلاب های هوایی. مامان بزرگ جوزفین گفت: آدم از حرف های شما تعجب می کند. آقای وانکا گفت: خانم عزیز، شما تازه وارد صحنه شده اید. وقتی کمی بیش تر پیش ما باشید، دیگر از چیزی تعجب نمی کنید...

کتاب چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای اثر رولد دال با ترجمه‌ی محبوبه نجف‌خانی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.