درباره کتاب اعتراف به زندگی (زندگی نامه ی شخصی)
این کتاب روایتی از زندگی شخصیِ "پابلو نرودا" شاعر بزرگ شیلیایی، برنده جایزه نوبل ادبیات می باشد و در واقع "زندگی نامه ی شخصی" این شاعر مطرح به حساب می آید. "نرودا" در این کتاب به بیان مطالبی می پردازد که برای عموم مردم جنبه ی سرگرمی دارد اما برای شاعران، به خصوص شاعران جوان درس های بزرگی دارد که می تواند به بهتر شدن شعرهای شان کمک کند. علاوه بر این "نرودا" در کنار روایت زندگی خودش، به نوعی تاریخ ادبیات غرب و حتی تا حدی تاریخ ادبیات جهان را نیز بیان می کند. روایت های این کتاب از روزهای کودکیِ "نرودا" آغاز شده و تا آخرین روزهای زندگی اش را شامل می شود. از آن جایی که "نرودا" شخصیتی اجتماعی بوده که با بسیاری از نویسنده ها و شاعران و حتی سیاست مداران در ارتباط بوده است، مخاطب در حین خواندنِ کتاب، با چهره های مطرحی از تمام دنیا رو به رو می شود، که بسیار جذاب و جالب توجه است. "اعتراف به زندگی" دنیای شگرف ادبیات را به تصویر می کشد و "نرودا" با در هم آمیختن دنیای ادبی و زندگی شخصی اش، اثری زیبا و قابل تأمل پدید آورده که می توان آن را چندین و چند بار خواند و از درس های مهم آن، نهایت استفاده را برد.
برشی از متن کتاب اعتراف به زندگی (زندگی نامه ی شخصی)
روزی به یک خرمن کوبی دعوت شدم که به شیوه ی آن روزها با مادیان انجام می شد. مکان در بالای کوه بود و فاصله زیادی با شهر داشت. ماجراجویی رفتن تنها و یافتن جاده ها در آن منطقه کوهستانی را دوست داشتم. فکر می کردم اگر راه را گم کنم حتما کسی می تواند کمکم کند. سوار بر اسب، باجو امپریال را پشت سر گذاشتم و با دشواری از کناره پر سنگلاخ آن رد شدم. امواج اقیانوس در آنجا می شکستند و خود را به صخره و بوته های روی تپه مائول می زدند. بعد پیچیدم به کناره دریای بودی. موج ها وحشیانه خود را به تخته میکوبیدند. باید از فرصت کوتاهی که بین دو موج بلند به وجود می آمد استفاده میکردم و پیش از آنکه موج جدید من و اسبم را میان خود و تپه در هم بشکند رد می شدم. خطر گذشت و گستره آبی دریاچه رو به غرب کشیده شد. ساحل شنی تا دوردست ها، تا دهانه ی دریاچه تولتن می رفت. این سواحل شیلی اغلب پر سنگ و ناهموار یکباره تبدیل به نواحی بی انتها از شن میشوند که میشود شب ها و روزها در آن، کنار کف دریا پیش رفت. ساحل ها بی کرانه می نمایند. چون نواری پیچان در امتداد طول شیلی، چیزی مانند حلقه سیاره ای ساخته اند که امواج خشمگین دریای جنوب یکسره آنها را زیر ضرب گرفته اند. مسیری که به نظر می رسد شیلی را دور زده و به قطب جنوب می رود. در سوی جنگلی جاده، درختان فندق با شاخه های سبز برایم دست تکان می دادند. برخی از این شاخه ها با خوشه هایی از فندق در آن فصل سال چنان سرخ بودند که گویی با شنگرف رنگآمیزی شده اند. غان های غول پیکر شیلی آن چنان بلند بودند که میشد من و اسبم از زیر آن رد شویم بی آنکه سرم به شاخه ها بخورد. زمانی هم که گاه سرم به برگ هایش می خورد بارانی از شبنم خیسم می کرد. دریاچه بودی پهنه ای سبز بود در دست راست من که جنگل های دوردست آن را مرزبندی کرده بود. در انتهای دریاچه بود که چشمم به عده ای افتاد. ماهی گیران عجیبی بودند. در آن باریکه ای که اقیانوس و دریاچه به هم بر میخورند یا در آغوش هم فرو می روند، یا به ستیز برمیخیزند، ماهیانی اقیانوسی بودند که ضربه امواج آنها را به این باریکه پرت می کرد. این ها همان ماهیان عظیم تیان هستند که خواهان زیادی دارند و به شکل گله ماهی های نقره ای در آن قسمت کم عمق جست و خیز می کنند. یک ، دو، سه، چهار، پنج، خیره در آب می ایستادند و ناگهان به محض دیدن ماهی، نیزه سه شاخه شان را در آب می کردند و ماهی بیضی شکل را بر سر نیزه بیرون می آوردند. ماهی لرزان و تکان خوران پیش از آن که در سبد ماهی گیر بمیرد نور نقره ای فلس هایش را به اطراف پخش می کرد. داشت دیر می شد. ساحل دریا را ترک کرده و وارد خشکی شده بودم و در میان کوره راه های ناهموار تپه دنبال جاده می گشتم. تاریکی سر می رسید. ناگهان فریاد پرنده ای غریب چون ناله ای محزون از بالای سرم گذشت. عقاب یا شاهینی از آن بالا به دیدن من سرعت خود را کم کرده و آرام و سنگین بر فراز سرم پرواز می کرد. روباه های دم سرخ روزه می کشیدند و جانوران کوچک تر و خطرناک جنگل رازناک که نمی شناختمشان دور و برم همراهی ام می کردند.
فهرست
- یادداشت مترجم
- اعتراف به زندگی
- فصل اول پسرک روستایی
- جنگل شیلی
- کودکی و شعر
- هنر و باران
- نخستین شعر من
- خانه سه بیوه
- عشق در گندمزار
- فصل دوم گمشده در شهر
- خانه های دانشجویی
- کمرویی
- اتحادیه دانشجویان
- آلبرتو روخاس گیمه نز
- دیوانه در زمستان
- تجارب بزرگ
- نخستین کتاب من
- واژه
- فصل سوم راه های جهان
- پرسه در والپارائیزو
- کنسول شیلی در یک سوراخ
- مونپارناس
- سفر به عشق
- آلوارو
- فصل چهارم تنهایی درخشان
- تصویرهای جنگل
- کنگره ای در هند
- خدایان درازکش
- خانواده نگونبخت انسانی
- تانگوی بیوه مرد
- تریاک
- سیلان
- زندگی در کولومبو
- سنگاپور
- باتاوایا
- فصل پنجم اسپانیا در قلب من
- فدریکو چه بود
- میگل هرناندز
- اسب سبز
- جنایت در گرانادا روی داد
- کتاب من درباره اسپانیا
- جنگ و پاریس
- نانسی کونراد
- کنگره ای در مادرید
- جنگ و صورتک ها
- فصل ششم در جستجوی افتادگان رفتم
- راهی برگزیدم
- رافائل آلبرتی
- نازی ها در شیلی
- ایسلا نگرا
- برایم اسپانیایی بیاور
- انسان اهریمن صفت
- ژنرال و شاعر
- وینی پگ
- فصل هفتم مکزیک، شکوفه و خارآگین
- نقاشان مکزیکی
- ناپلئون ابیکو
- مجموعه ای از اسلحه
- چرا نرودا
- شامگاه پرل هاربر
- من در کسوت نرم شناسان
- آراکانیا
- راز و جادو
- فصل هشتم کشورم در تاریکی
- ماچو پیچو
- دشت نیترات
- گونزالس ویدلا
- تن پاره پاره
- جاده ای در جنگل
- سلسله کوه های آند
- سان مارتین دل لوس آندس
- در پاریس با پاسپورت
- ریشه ها
- فصل نهم آغاز و پایان تبعید
- در اتحاد شوروی
- دیداری دوباره از هند
- نخستین دیدار من از چین
- سرودهای ناخدا
- اقیانوس شناسی غیر حرفهای
- فصل دهم سفر دریایی و بازگشت به میهن
- بره ای در خانه ام
- راهی زندان در بوئنوس آیرس
- شعر و پلیس
- برخورد دیگر با سیلان
- دیدار دوم من از چین
- میمون های سوخومی
- ارمنستان
- جنگ و شراب
- کاخ ها در دست مردم
- دوران فضانوردان
- فصل یازدهم شعر پیشه است
- نیروی شعر
- شعر
- زیستن با زبان
- منتقدین باید رنج کشند
- ابیات کوتاه و بلند
- اصالت
- بطری ها و تندیس ها
- کتاب ها و صدف ها
- شیشه شکسته
- ماتیلده اوروتیا، همسر من
- مخترع ستارگان
- الوار باشکوه
- پیر روردی
- ژرزی بورژزا
- گئورگی سومیلو
- کوازی مودو
- واله خو همچنان زنده است
- گابریلا میسترال
- ویسنته هویدوبرو
- دشمنان ادبی
- انتقاد و انتقاد از خود
- سالی دیگر آغاز می شود
- جایزه نوبل
- چیله چیکو
- پرچم های سپتامبر
- پرس تس
- کودوویلا
- استالین
- درسی در سادگی
- فیدل کاسترو
- نامه ای از کوبایی ها
- فصل دوازدهم کشور محبوب من، سرزمین ستمکار من
- افراطی گری و جاسوسان
- کمونیست ها
- شعر و سیاست
- نامزدی برای ریاست جمهوری
- مبارزه آلنده
- سفیر در پاریس
- بازگشت به شیلی
- فری
- تومیک
- آلنده
- نمایه
(زندگی نامۀ شخصی) نویسنده: پابلو نرودا مترجم: احمد پوری انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب اعتراف به زندگی | پابلو نرودا
دیدگاه کاربران