loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب حومه | ویلیام فاکنر

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره ی کتاب حومه ویلیام فاکنر

کتاب حومه اثر ویلیام فاکنر با ترجمه ی عبدالله قره باغی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. سال‌ها پیش "ویلیام فاکنر" کتابی با عنوان "مجموعه‌ی داستان‌ها" منتشر کرد که شامل چندین داستان کوتاه بود. این کتاب از همان روزهای اولیه انتشار با اقبال بسیاری خوبی مواجه شد و تنها یک سال بعد توانست موفق به کسب جایزه معتبر پولیتز شود. این نویسنده‌ی مشهور آمریکایی، این مجموعه را به شش بخش تقسیم کرد و کتاب حاضر با نام "حومه" ترجمه بخش اول آن است.

اولین داستان این کتاب با نام "انبارسوزی" در مورد پسری نوجوان به نام "سارتی" می باشد که موظف است در دادگاه به نفع پدرش شهادت دهد و بیان کند که آتش سوزیِ انبار کار پدرش نبوده است. این کار، سارتی را که مطمئن است آتش سوزی کار پدرش بوده، دچار تردیدهای فراوانی می کند.

پدرش مشکل روانی دارد و از آن جایی که بارها و بارها برای سوزاندن اموال دیگران در هنگام عصبانیت پدرش، مجبور به نقل مکان به شهرهای مختلف شده اند، مطمئن است که این آتش سوزی هم کار اوست. از طرفی هم وجدان اش اجازه نمی دهد که به قاضی که انسانی درستکار و مهربان است، دروغ بگوید. او در نهایت باید تصمیم بگیرد و بین نابود شدن خانواده اش و نابود شدن انسانیت خودش، یکی را انتخاب کند. "فاکنر" با قلم روان و جذابش، ساعت ها مخاطب را درگیر ماجراهای این کتاب می کند و نگاه خلاقانه اش در داستان نویسی را به همه علاقه مندان به داستان، نشان می دهد.

بخشی از کتاب حومه؛ نشر چشمه

اتوبوس ساعت شیش از اونجا رد می شد. مامان دیگه گریه نمی کرد. فقط جدی و آشفته به نظر می ‌رسید. همچنان که ما داشتیم می خوردیم وسایل صبحانه را می ذاشت روی میز. بعد کار بستن چمدون پیت را تموم کرد، اما پیت اصلا قصد نداشت با خودش چمدون ببره جنگ. ولی مامان گفت آدم های با شخصیت هیچ وقت بدون عوض کردن لباس و یه چیزی که همراهشان باشه هیچ جا نمیرن، حتی جنگ. مامان جعبه مرغ سوخاری و بیسکویت‌رو گذاشت تو چمدون، انجیل هم گذاشت و حالا دیگه وقت رفتن بود.

تا اون موقع نمی دونستیم که مامان نمی خواد تا دم اتوبوس بیاد. اون فقط کلاه و اورکت پیت رو آورد و همچنان گریه نمی کرد. فقط دستش رو گذاشت رو شونه های پیت و بی حرکت وایساد. اما یه جورایی، در حالی که هنوز شونه های پیت رو نگه داشته بود، با همون نگاهی که دیشب پیت از رو تخت به من انداخت و گفت به هر حال تو حلی، جدی و خشن به نظر می رسید.

مامان گفت اونا می تونن کشورو بگیرن و نگهش دارن به شرطی که با من و خونواده ام کاری نداشته باشن. بعد گفت هیچ وقت یادت نره کی هستی تو پولدار نیستی و اون ور پیچ جاده بقیه دنیا تو رو نمی شناسن اما خونت به پاکی هر خون دیگه ای تو هر جای دنیاست و تو نباید این و فراموش کنی.

بعد مامان بوسش کرد. از خونه زدیم بیرون. بابا داشت چمدون پیت رو می کشید، کاری نداشت به این که پیت ازش خواسته یا نه. هنوز اثری از گرگ و میش صبح نبود. حتی بعد از اینکه مدتی تو جاده کنار صندوق پست وایسادیم و چراغ های اتوبوس را دیدیم که داشت میومد. با نگاهمون دنبالش کردیم تا به ما رسید و پیت براش دست تکون داد. البته، دیگه روشن شده بود. درست همان موقعی که من متوجهش  نبودم. حالا من و پیت منتظر بودیم بابا یه حرف احمقانه دیگه بزنه، مثل دفعات قبل، در مورد اینکه دایی مارش چطور تو فرانسه زخمی شده بود و سفر بابا به تگزاس در سال 1918 و اینکه همینا برای نجات ایالات متحده در سال 1942 بس بوده، اما او هیچی نگفت.

اونم حل بود. فقط گفت «خداحافظ پسر. هیچ وقت یادت نره مامانت بهت چی گفت و هر وقت فرصتی پیش اومد براش نامه بنویس» بعد بابا با پیت دست داد و پیت یه دقیقه ای به من نگاه کرد و دستش رو گذاشت روی سرم و آنقدر محکم فشار داد که نزدیک بود گردنم بشکنه و پرید تو اتوبوس. یارو در رو بست و اتوبوس شروع کرد به ترتر کردن. بعدش افتاد به حرکت و ترتر و خرچ خوروچ و جیغ و ویغ و صدا بلندتر و بلندتر شد. داشت با سرعت می رفت دو تا چراغ کوچک قرمز و هم پشتش بود که انگار کوچکتر نمی ‌شدند. تا اینکه خیلی زود به هم چسبیدن و تبدیل به نور شدن. اما واقعیت این نبود اتوبوس رفت و حتی در این شرایط نزدیک بود بغضم بترکه و بزنم زیر گریه. من و بابا برگشتیم خونه. تمام اون روز چوب جمع می ‌کردیم و تا حدود وسط های بعد از ظهر فرصت گیرم نیومد.


فهرست


فهرست کتاب حومه فاکنر

درباره ی ویلیام فاکنر و این کتاب

متن خطابه ی ویلیام فاکنر هنگام دریافت جایزه ی نوبل ادبیات

انبارسوزی

سقفی برای خدا

مردان سربلند

شکار خرس

دو سرباز

آنان نمرده اند

مؤخره ی مترجم



  • نویسنده: ویلیام فاکنر
  • مترجم: عبدالله قره‌باغی
  • انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نویسنده ویلیام فاکنر
  • مترجم عبدالله قره‌باغی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • تعداد صفحه 147
  • انتشارات چشمه
  • شابک : 9786006835020

درباره ویلیام فاکنر نویسنده کتاب کتاب حومه | ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر، رمان‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات است. آثار ای نویسنده به‌خاطر نگاه متفاوت و پرداختن به مشکلاتی که هیچ نویسنده دیگری تا آن زمان به آن‌ها نپرداخته بود مورد توجه قرار گرفتند. کتاب خشم و هیاهو مهم ترین اثر ویلیام فاکنر می باشد. ...

نظرات کاربران درباره کتاب حومه | ویلیام فاکنر


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب حومه | ویلیام فاکنر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل