دربارهی کتاب تمام این مدت نشر میلکان
کتاب "تمام این مدت" روایتگر سرنوشت پسری جوان است که داستانی عاشقانه و تاثیرگذار را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، "کایل" نام دارد. او پسری جوان و با انگیزه است که به فوتبال علاقهی زیادی دارد. به طوری که همواره مهارت خود را در این زمینه پرورش داده و تمام تلاش خویش را صرف میکند تا بورسیهی فوتبال را بدست آورد. "کیمبرلی"، دوست و همکلاسی کایل است؛ دختری که راوی، از صمیم قلب دوستش میدارد. کایل و کیمبرلی، از شش سال پیش تاکنون، هرلحظه و همهجا، همراه یکدیگر بوده و هستند. به طوری که کایل تصور میکند، حسی عاشقانه و پایدار میانشان برقرار است.
"سام"، دوست مشترک و صمیمی کایل و کیمبرلی است؛ شخصی که همیشه، به حل و فصل مشکلات میان دختر و پسر قصه میپردازد. این سه دوست، همگی، در دبیرستان "آمبروز" تحصیل میکنند. سام نیز مانند کایل، در آرزوی دریافت بورسیهی فوتبال میباشد. تا اینکه روز سرنوشتساز، یعنی روز برگزاری مسابقهی فوتبال، جهت شناسایی و گزینش بازیکنان حرفهای و بااستعداد، از راه میرسد. به هنگام مسابقه، تیم استعدادیاب وارد آمبروز میشوند و تمامی بازیکنان را تحت نظر میگیرند. اما متاسفانه، کایل در طول بازی، دچار مصدومیت شدید میشود؛ مصدومیتی که نه تنها او را از اخذ سهمیه محروم میکند، بلکه برای همیشه، شانس بازی در فوتبال را از این پسر میگیرد. تحت چنین شرایطی، کیمبرلی، به مراقبت و نگهداری از کایل میپردازد و از او پرستاری میکند.
اصل ماجرا در شب برگزاری جشن فارغالتحصیلی آغاز میشود. کیمبرلی و کایل از مدتی پیش، به دلیل مشاجرههایی ساده، با یکدیگر قهر هستند. بنابراین، کایل، دستبندی زیبا را برای کیمبرلی تهیه کرده تا ضمن دلجویی از او، میزان علاقهاش را نیز به وی ابراز کند. در نتیجه، خوشحال و پر از امید، نزد سام و کیمبرلی میرود. ولی معشوقش به سردی با وی رفتار مینماید. سپس، به کایل میگوید که نمیخواهد با او به یک دانشگاه مشترک برود. در واقع قصد کیمبرلی از این تصمیم، جدایی و دوری همیشگی از کایل میباشد. این موضوع موجب فروپاشی تمامی رویاها و آرزوهای آیندهی کایل و عصبانیت شدید او میشود و ماجراهایی پرکشش را به وجود میآورد.
برشی از متن کتاب تمام این مدت
فصل بیستوسوم
در نبود سام همه چیز عجیب است.
تمام زمستان سعی میکنیم حتما هر شنبه صبح با هم حرف بزنیم، وقتی لالههای آبی را سر مزار کیم میبرم با هم تماس تصویری میگیریم. هوا کمکم گرم میشود و از قدم زدن با لباس گرم در برف و بوران میرسیم به رگبارهای بهاری.
مابین وقتگذرانی با مارلی و کارآموزی و شروع کلاسهای روزنامهنگاری در دانشکده فنی محلی، انگار با یک چشم برهم زدن، فصلها عوض میشوند.
خیلی زود، دمای بیرون بیستوچهار درجه و پارک پر از آدمهایی است که با تکپوش و عینک آفتابی سرگرم هستند، انگار که تابستان است.
آخرین صندلی تاشو را میچینم و میایستم و کشوقوسی میآیم، شانهام به خاطر این همه بلند کردن کمی درد میکند. برای آخرینبار سریع نگاهی میاندازم به کلاس فضای بازی که کل صبح امروز از ماه می را صرف چیدن آن کردهام، وقتی میبینم که ردیف صندلیها کاملا صاف هستند، سر تکان میدهم. چند دقیقه بعد دانشآموزهای دورهی راهنمایی کمکم میآیند، اما معلم ... گم شده است.
نگاهی به محیط اطراف میاندازم و به دنبال ردی آشنا از رنگ زرد میگردم. نگاهم به یک دامن زرد میخورد، صاحبش مضطرب مدام دور دریاچه بالا و پایین میرود و دارودستهی کوچکی از اردکها دنبالش راه اتفادهاند.
تک گل رز زردی را از کیفم بیرون میآورم و راه میافتم، میایستم و تابلوی دستنویسی را صاف میکنم که با خط شکستهای بسیار خواناتر از بهترین دستخط من روی آن نوشته شده چطور قصه بگوییم. نزدیکتر که میشوم اردکها برمیگردند و نگاهم میکنند. زیرلب از آنها عذرخواهی میکنم، کنار میروند و راهی مستقیم به سمت مارلی باز میشود.
دستم را دراز میکنم تا دستش را بگیرم، میگویم: «سلام.» هراسان به من نگاه میکند، نگرانی در چهرهاش پیداست. میگویم: «تو میتونی.»
آه بلندی میکشد، واضح است که متقاعد نشده است؛ «چطوری راضیم کردی؟»
جدی میگویم: «تو بهترین قصهگویی هستی که میشناسم. از عهدهش برمیای.»
به نظر مردد است، اما میدانم که عالی پیش میرود. من بهتر از هر کسی میدانم که او چقدر خاص است. هر روز او کمی بیشتر رویش باز میشود و بیشتر و بیشتر خودش میشود.
و حالا، امروز میخواهد بخش کوچکی از خودش را غیر از من با آدمهای بیشتری هم تقسیم کند. از پاییز پارسال که ...
کتاب تمام این مدت اثر ریچل لیپینکات و میکی داتری ترجمه نازنین فیروزی توسط نشر میلکان به پاپ رسیده است.
- نشر میلکان
- نویسنده: ریچل لیپینکات و میکی داتری
- مترجم: نازنین فیروزی
نظرات کاربران درباره کتاب تمام این مدت
دیدگاه کاربران