دربارهی کتاب مجمع الجزایر رویا
کتاب مجمعالجزایر رویا که نشر چشمه تلاش به چاپ آن نموده، شامل مجموعهای ارزشمند از کتابهای شعر محبوبی همچون «17 شعر»، «رازها در راه»، «آسمانِ نیمهکاره»، «طنینها و نشانهها»، «دیدن در تاریکی»، «کورهراهها»، «بالتیک»، «مانع حقیقت»، «میدان وحشی»، «برای زندگان و مردگان»، «زورقِ عزا» و «معمای بزرگ» میشود.
«توماس گوستا ترانسترومر» شاعر، نویسنده و مترجم سوئدی است که در سال 2011 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. او هنگامی برندهی این جایزه مهم شد که 37 سال از آخرین باری که این جایزه ادبی به سوئد تعلق گرفت، میگذشت. او به عنوان یکی از مهمترین شاعران جهان شناخته میشود که اشعارش به بیش از 60 زبان مختلف در دنیا ترجمه شدهاند.
توماس ترانسترومر در سال 1931 در استکهلم به دنیا آمد. تا به امروز بیش از ده کتاب شعر به زبان سوئدی به چاپ رسانده است. اشعار ترانسترومر اغلب فضایی سوررئال دارند که بر روی بررسی ارتباط دنیای درونی انسان با دنیای بیرون و طبیعت تمرکز دارند. این فضا را اغلب تاثیر گرفته از تحصیلاتِ شاعر در رشته روانشناسی میدانند.
ترانسترومر نخستین مجموعه شعرش با نام «17شعر» را در سال 1954 هنگامی که هنوز در کالج مشغول به تحصیل بود منتشر کرد و پس از آن موفق به انتشار آثار موفق زیادی شد که او را به شاعری جهانی تبدیل کرد. این شاعر بزرگ در مارس سال 2015 در سن 83 سالگی چشم از این دنیا بست. از دیگر آثار او که در ایران ترجمه شدهاند میتوان به «بهشت نیمهکاره»، « به دوستان آنسوی مرزه» و «به من بنگرید خاطرهها» اشاره کرد.
بخشی از کتاب مجمع الجزایر رویا
در حال رانندگی خوابآلود میشوم. به کنار جاده میرانم، زیر درختها میایستم.
به چُمباتمه بر صندلی عقب میخوابم. چه مدت؟ ساعتها. تاریک شده است.
ناگهان بیدارم و خود را به جا نمیآورم. بیدار بیدارم. اما این کمکی نمیکند. کجایم؟
کیام؟ من چیزی هستم که بر یک صندلی عقب بیدار میشود، از وحشت به خود میپیچد، مثل گربهای در کیسه. کی؟
سرانجام زندگانیام بازمیگردد. نامم همچون فرشتهای فرا میرسد. آنسوی دیوارها شیپوری علامت میدهد (همانطور که در اُروتورِ لئونور) و آن گامهای نجاتبخشِ بهتعجیل از آن پلکانِ بس بلند فرو میآیند. این منم! من!
اما این محال است از یاد بردنِ این جدالِ پانزدهثانیهای در دوزخ فراموشی، در چند متری این جادهی بزرگ، جایی که ماشینها لغزان عبور میکنند با چراغهای روشنشان.
***
کوههای سیاه
در پیچ بعد اتوبوس از سایهسار سردِ کو رها شد،
پوزهاش را رو به خورشید چرخاند و نعرهکشان بالا خزید.
ما توی اتوبوس درهم چپیده بودیم، نیمتنهی دیکتاتور هم بود،
پیچیده در کاغذِ روزنامه. یک بطری دهنبهدهن میگشت.
خالِ مادرزاد مرگ در همه رشد میکرد با شتابی ناهمگون.
بر فرازِ کوهستان، دریای آبی به آسمان رسید.
***
قوسهای رومی
درونِ نیمهتاریکِ کلیسای عظیم رومی از جهانگردها پر بود.
تا چشم میدید باز میشد تاق، تاق از پیِ تاق.
شعلهی شمعی چند لرزید.
فرشتهای بیچهره در آغوشم کشید
و در تمام تنم زمزمه کرد:
«شرمسار مباش که انسانی، مغرور باش!
در تو تاقها باز خواهد شد، تاق از پیِ تاق بیپایان.
تو هیچوقت کامل نخواهی شد، و جز این هم قراری نیست.»
کورشده از اشک
به بیرون رانده شدم به میدانِ جوشان در آفتاب
همراهِ مستر و مسیز جونز، آقای تاناکا و سینورا ساباتینی
و در همهی آنها، باز میشد تاق، تاق از پیِ تاق بیپایان.
کتاب مجمع الجزایر رویا اثر توماس ترانسترومر با ترجمهی مرتضی ثقفیان توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب مجمعالجزایر رویا
17 شعر
رازها در راه
آسمانِ نیمهکاره
طنینها و نشانهها
دیدن در تاریکی
کورهراهها
بالتیک
مانع حقیقت
میدان وحشی
برای زندگان و مردگان
زورقِ عزا
معمای بزرگ
- نویسنده: توماس ترانسترومر
- مترجم: مرتضا ثقفیان
- انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب مجمع الجزایر رویا | توماس ترانسترومر
دیدگاه کاربران