دربارهی کتاب هرگز به جایی نمیرسد
کتاب "هرگز به جایی نمیرسد!" روایتگر داستانی واقعی و تاثیرگذار است. این اثر، چگونگی تاسیس شرکت "نتفلیکس" را با جزئیات کامل برای مخاطب تشریح میکند. شرکتی مشهور و بزرگ که فیلمها و سریالهای پرطرفدار و بیشماری را به صورت اینترنتی به مشترکین خود اجاره میدهد.
"مارک رندولف"، یکی از بنیانگذاران نتفلیکس میباشد؛ مردی پر از ایده و امید که در نتیجهی تلاش و افکار خلاقانه و مبتکرانهی خویش، موفقیتی بزرگ را بهدست آورده است. وی به عنوان نویسنده، در طول متن این کتاب، به نگارش خاطرات گذشتهی خویش و جزئیات مراحل راهاندازی شرکت نتفلیکس میپردازد.
کتاب هرگز به جایی نمیرسد!، با بیانی شیوا و روان، داستان خود را از صبح یکی از روزهای ماه ژانویهی سال 1997 آغاز مینماید. روزی که رندولف مطابق روال همیشگی، همراه با همکار و دوست صمیمیاش، "رید هیستینگز"، به سوی محل کار خویش رانندگی میکند. وی در طول مسیر، مدام از ایدهها و افکار مختلف و به ظاهر سازندهی خود سخن میگوید؛ ایدههایی که در اغلب مواقع، با مخالفت رید مواجه میشوند.
اما، مخالفتهای همیشگی رید، مانع بلندنگریها و اندیشههای سازندهی مارک نمیشود. او بالاخره با بهرهمندی از ذهن برتر خویش، به ایدهای بزرگ و سرنوشتساز دست مییابد؛ ایدهای که به ایجاد نتفلیکس منجر گشته و آینده و سرنوشت رندولف و هیستینگز را به کلی تغییر میدهد.
بخشی از کتاب هرگز به جایی نمیرسد
به کاری که من و رید داشتیم انجام میدادیم اعتقاد کامل داشتم؛ اما متوجه منظورش میشدم. درخواست پول از دیگران ما را وادار میکرد نظرات دیگری را هم وارد مجموعه کنیم تا حرفهای افراد خارج از دفاتر پیورآتریا یا آوالون را هم بشنویم. این کار ما را به اعتبارسنجی ایده وادار کرد.
این یکی دیگر از مزایای پول مردم است: قبل از اینکه تمام زندگی خود را وقف راهاندازی شرکت کنید، بد نیست اطمینان پیدا کنید که کورکورانه از شما حمایت میکنند از کسانی که با چشم باز از شما پشتیبانی میکنند متمایز میکند.
اغلب به کارآفرینان جوان توصیه میکنم نظر مردم را دربارهی ایدهی خود بپرسند و فورا در جواب «عاشق ایدهتم» سوال کنند: «میتونم به سرمایهگذاری تو امید داشته باشم؟» اینها آنقدر سریع پا پس میکشند که لنس آرمسترانگ در برابرشان مثل مادربزرگ من است.
بهعلاوه، در ارتباط بودن با سرمایهگذاران آینده که بعدها هنگام افزایش بودجه به کمکشان نیاز دارید، هیچوقت زود نیست. کلمهی بذر در «بودجهی بذر» معمولا به تجارتی گفته میشود که به تازگی پا گرفته و امید رشد آن وجود دارد؛ اما به سرمایهگذارانی که از ابتدای کار وارد عمل میشوند هم، اطلاق میشود.
در نهایت رید 3میلیون دلار اولیهاش را به 1میلیون و 900هزار دلار کاهش داد. برای 100هزار دلار باقی مانده به دیگران رو میانداختیم. باید بگویم گرفتن پول از دیگران کار سختی است. واقعا سخت است، اما اصلا قابل مقایسه با گدایی پول خرد در پیادهروی هارتفرد در کنتیکت نیست.
وقتی به دانشگاه میرفتم، در هر تابستان، دو ماه رهبری سفری سیروزه به بیابانهای اطراف برای مدرسهی ملی رهبری در فضای باز را برعهده داشتم. این برنامهای بود که از بیابان و صحرا برای آموزش مهارتهای رهبری استفاده میکرد. به عنوان همراه بزرگسال، چندین ماه را با این تیم در کوهستانها گذراندم، همانطور که بچههایم اکنون این کار را میکنند و تا همین امروز ارتباطم با مدرسه را حفظ کردهام.
این برنامه تکیه بر خود، کارگروهی و مهارتهای بیابانگردی را آموزش میداد و من را از رودخانههای آلاسکای شمالی گرفته تا یخچالهای طبیعی اطراف قلههای پاتاگونیا، برده است. من به این برنامه خیلی مدیونم. این برنامه به من نظم و تکیه بر خود را آموزش داد...
کتاب هرگز به جایی نمیرسد! اثر مارک رندولف با ترجمهی کامران تقوی توسط نشر میلکان به چاپ رسید است.
فهرست کتاب هرگز به جایی نمیرسد
- 1: علیه تجلی
- 2: هرگز به جایی نمیرسد!
- 3: آقای پستچی، لطفاً
- 4: جمعآوری و تشکیل گروه
- 5: پول را نشانم بده
- 6: نقدکردن یک چک 2 میلیون دلاری چه حسی دارد؟
- 7: ما درحال انتخاب سینماسنتر بودیم
- 8: آمادهی راهاندازی
- 9: یک روز از زندگی ما پساز راهاندازی
- 10: ایام خوب گذشته
- 11: دو سنت برای بیل کلینتون
- 12: «دارم ایمانم به تو را از دست میدهم»
- 13: بر فراز تپه
- 14: کسی چیزی نمیداند
- 15: غرق شدن در موفقیت خودمان
- 16: سقوط
- 17: محکمکردن کمربند
- 18: عمومیشدن
- خاتمه: قوانین رندولف برای موفقیت
- سپاسگزاری
- پینوشتها
نظرات کاربران درباره کتاب هرگز به جایی نمیرسد
دیدگاه کاربران