دربارهی کتاب اوهام اثر پل استر
کتاب اوهام اثر پل استر، نویسنده و شاعر آمریکاییتبار است که داستانی تأثیرگذاری را در اختیار مخاطبان قرار میدهد. شخصیت اصلی و راوی داستان، "پروفسور زیمر"، نام دارد؛ استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه "هامپتون" در "ورمونت" که هم اکنون به تنهایی زندگی میکند.
وی در هفتم ژوئن سال 1985، یعنی حدود سه سال پیش، همسر و فرزندانش، "هلن" سی و شش ساله و "تاد" و "مارکو"ی کوچک را در طی سانحهی هوایی و در مسیر "میلواکی" از دست داده است. واقعه ای دردناک و فراموش ناشدنی، که مدتها زیمر را با افسردگی حاد رو به رو می سازد و روزگار بسیار مشقت بار و غیر قابل تحملی را برایش به وجود می آورد.
روزگاری که در صورت تداوم به طور حتم، زیمر را به فکر خودکشی و پایان دادن به زندگیاش وا می داشت. تا این که در طی یکی از همین روزها، زیمر، به طور اتفاقی، در طول نمایش یکی از برنامه های مستند با موضوع کمدی صامت سینما، یکی از نقش آفرینی های تاثیرگذار بازیگر فراموش شده ای به نام "هکتور مان" را مشاهده می کند؛ اجرایی کوتاه که حدودا، به شصت سال پیش بازمی گردد. همین نمایش چند دقیقه ای، پس از مدتها افسردگی، خنده را بر لبان زیمر پدیدار می سازد.
واکنشی غیرمنتظره که زیمر را به شدت تحت تاثیر قرار داده ،دیدگاهش را نسبت به آینده تغییر می دهد و او را از وضعیت نابسامان روحی، نجات می بخشد. بنابراین راوی تصمیم می گیرد اطلاعاتی دربارهی هکتور مان و فیلم های او جمع آوری کرده، کتابی را در این زمینه به نگارش دربیاورد. تصمیمی که او را با ماجراهایی خواندنی و پرفراز و نشیب مواجه می سازد.
بخشی از کتاب اوهام؛ انتشارات مروارید
چند دقیقه ای از ظهر گذشته بود که نمایش فیلم تمام شد. من و آلما هر دو گرسنه شده بودیم و به استراحت کوتاهی نیاز داشتیم، پس به جای رفتن به سراغ فیلمی دیگر با سبد ناهارمان به اتاقی دیگر رفتیم. برای پیک نیک جای بی ربطی بود – روی کف پوش لینولیوم، زیر نور لامپ های فلورسنت ساندویچ های پنیرمان را گاز می زدیم، اما به هر حال فرصتی برای پیدا کردن جایی بهتر نداشتیم.
درباره ی مادر آلما، کارهای دیگر هکتور، و ترکیب منحصر به فرد وهم و جدیت در فیلمی که دیده بودیم حرف زدیم. گفتم فیلم ها می توانند با حقه ای وادارمان کنند هر مزخرفی را باور کنیم، اما این بار من واقعا غرق ماجرا شده بودم. وقتی در صحنه ی پایانی کلر به زندگی برگشت شانه ای بالا انداختم، و به نظرم آمد معجزه ای واقعی را می بینم. مارتین داستانش را سوزاند تا کلر را از مرگ نجات دهد، اما بیش از هر چیز خود هکتور در فیلم حاضر بود، که برای زنده کردن بریجید افالن فیلم هایش را در آتش خواهد سوزاند، و از این نمونه ها هر چه بیش تر در فیلم به چشمم می خورد بیش تر غرق آن می شدم. خیلی بد است که دیگر نمی توانیم آن را ببینم. به نظرم می آید مثلا به نقش باد و درخت ها به اندازه ی کافی توجه نکردم.
فکر می کنم بیش از حد لزوم حرف زده بودم، چرا که تا آلما عنوان فیلم بعد را گفت (گزارشی از پادجهان)، صدای دری در ساختمان به گوش رسید. در آن لحظه از جامان بلند شده بودیم، خاک لباس هامان را تکانده بودیم، آخرین جرعه ی چای سردمان را می نوشیدیم و برای فیلم بعد آماده می شدیم. صدای برخورد کفش تنیس با لینولیوم به گوش مان رسید و چند لحظه بعد خوان در گوشه ی دیگر هال ظاهر شد. وقتی که با سرعت به سمت ما آمد، هر دو فهمیدیم که فریدا برگشته است.
برای مدتی حضور من در آن جا فراموش شد. آلما و خوان در سکوت با هم حرف می زدند و با اشاره های دست، حرکات بازو و تکان های سر با هم ارتباط برقرار می کردند. نمی فهمیدم چه می گویند، اما همین طور که نگاهم بین آن دو در رفت و آمد بود، می دیدم که آلما لحظه به لحظه ناراحت تر می شود. حرکاتش سریع تر و عصبی تر می شد و معلوم بود حرف های خوان را رد می کند. خوان دست هایش را به علامت تسلیم بالا برد (انگار می گفت مرا سرزنش نکن، فقط پیام را منتقل می کنم)، اما آلما باز با عصبانیت برخورد کرد. خوان مشتش را به کف دستش زد، بعد برگشت و با انگشت مرا نشان داد. آن چه بین آن ها می گذشت دیگر گفت و گو نبود، جدلی بود که موضوعش من بودم.
کماکان نگاه می کردم و می کوشیدم از حرف های شان چیزی بفهمم، اما هر چه کردم از نشانه هاشان سر در نیاوردم. سپس خوان رفت، و در همین حین که صدای پاهای کوچکش می آمد که ساختمان را ترک می کرد، آلما ماجرا را توضیح داد. گفت، فریدا ده دقیقه پیش برگشته و می خواهد سوزاندن فیلم ها را شروع کند...
کتاب اوهام اثر پل استر با ترجمهی امیر احمدی آریان توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.
- نویسنده: پل استر
- مترجم: امیر احمدی آریان
- انتشارات: مروارید
نظرات کاربران درباره کتاب اوهام | پل استر
دیدگاه کاربران