کتاب کولی و نامه و عشق مجموعه عاشقانه های سیمین بهبهانی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این مجموعه شعر در سال 1389 به چاپ رسید. سیمین بهبهانی اشعارش را به شیوه ی غزل می سراید، اما به سبکی نیمایی. به همین دلیل است که غزل های او را با نام غزل نیمایی می شناسند. کولی واره ها، طبل بی مرگی، نامه ها و عاشقانه که عناوین اصلی اشعار این کتاب را تشکیل می دهند از کتاب های خطی از سرعت و از آتش، دشت ارژن و یک دریچه آزادی انتخاب شده اند. چنانچه از نام کتاب نیز برمی آید، اشعاری که در این مجموعه گردآوری شده اند عمدتا دارای مضامین عاشقانه هستند که در قالب غزل و چند موردی هم در غالب رباعی سروده شده اند. غزل بهترین سبک برای سرودن اشعار عاشقانه است و عاشقانه های این مجموعه نیز دارای ظرافت و لطافت بسیاری هستند که مشخصا از دل زنی عاشق بیرون آمده اند. این اشعار دلنواز، با ریتمی موزون و مستحکم، در قالب ابیاتی منسجم ارائه شده اند که می توانند دل هر مجنونی را ببرند. شعرهای «کولی و نامه و عشق» برای هر سن و هر جنسی مناسب اند. تنها کافی است روحی سرشار از محبت یار داشته باشیم تا بتوانیم بی توجه به مصائب و دشواری های زندگی از سروده های بهبهانی لذت ببریم. شعرها دارای خلوص نیتی هستند که قلب را به درد آورده و در عین حال حسی از جوانی و سرزندگی به انسان می بخشند.
برشی از متن کتاب
میان مه نهان می شد.... میان مه نهان می شد توهم پدیدارت هزار نقش می بستم، یکی نبود انگارت هزار نقش می بستم، یکیش آشکاراتر تو می شدی به پندارم که «هان ببین منم یارت» تو می شدی، تو، اما من هزار جهد می کردم که دست های بی باور برآورم به انکارت چه دور بودم از رویت، چه دور بودی از دستم که در ضمیر من حتا نمانده بود پندارت به التماس می گفتم:«چه رنگ بود چشمانت؟ سیاه؟ قهوه ای؟ میشی؟» زبان نبود و گفتارت کنون حقیقتی ذاتی، نه فرض، عین اثباتی که بوسه می توانم زد به گونه ها به رخسارت که بوسه می توانم زد، ولی دلم نمی خواهد غزیب مانده ام با تو نبوده بس که دیدارت دلم چو طفل شش ماهه که ناشناس می بیند میان گریه می خندد به دیدن دگربارت بلی دوباره یاری را زمان و صبر می باید از این غریب واری ها به دل مباد آزارت نوشتم این و می دانم کزین سخن نمی رنجی شکیب پیش می گیری، شتاب نیست در کارت
فهرست
- کولی واره ها
- کولی گرفته است فالی
- با قدم های کولی
- رفت آن سوار کولی
- کولی آواره تنهاست
- تا حصار امن باغی
- کولی! دواری ز گرداب
- نهاد بر در گوش .
- کولی! آواز غربتت
- کولی! میان انگشتر
- کولی! بر آن درخت
- سوار خواهد آمد
- این صدای چه مرغی بود
- کولی! به حرمت بودن
- کولی! نهان کن دلت را
- بالا کرفته کار جنون
- در قاب سرخ غروب
- پنج رباعی کولی واره
- شعر-نامه های (یک دریچه آزادی)
- بیار نامه که بنویسم .
- عزیز دور غمگین
- صبح است و آسمان ابری
- همیشه سبز بمان، ای سرو
- سلامی ز عقده ی عشقی .
- عطر قهوه با خیالت
- می نویسم و خط می زنم
- حالی ست حالم نگفتنی
- زنی که با قرص خورشید
- میان مه نهان می شد
- بگذار اعتراف کنم
- طبل بی مرگی
- فارغ ز «من» چگونه شوم؟
- برآمده از آبنوس و شب
- کجاست آن که به آگاهی
- ببین به هیئت نیلوفر
- پلک به هم می نهم
- عشق آمد چنین سرخ
- شبی همرهت گذر
- سرو سبز شکیب آموز
- دانه دانه، سرخی و سبزی .
- شعله نگفته با تو اگر
- در من نشسته به نرمی
- باد فتح غروب را .
- کویر بی برگی را
- عشق آمد چنین سرخ
- تیک و تاک! تیک و تاک!
- صدای شکفتن
- حضور ژرفی مرمر
- بهار شاد شورافکن
- کو برگ لاله ام؟
- این صدای شکفتن را
- عید آمد و می رود
- دلم گرفته ای دوست
- باز بهار آمد
- آه چگونه بگویم
- غنچه وش، در هوایت
- نبض من می زند تند
- پرواز نبض .
- آیا بهار جاویدم
- آیا کدامین آبی .
- درخت نارنج شیراز
- میوه های خارپشتی
- چگونه دست دهد آیا
- شب، لاجورد و خاموشی
- من با صدای تو می خوانم
- در ناگزیر خاموشم .
- سخت به جوشی، دلا
- این شاخه های خشک زمستانی
- خط به آخر آمده است
- در کاسه ی سرم مغزی
- می رقصد از نشاط بهاری
- دو ردیف برگ اقاقی
- صدای پای که می آید
- رنگدان ها بیارید
- برای خدا کمکم کن
- هرچه کردم نتوانستم
- شکسته در من چیزی .
- حکایت تن
- خورشید زلف نارنجی
- آیا تمام شد بازی
- آه، عشق ورزیدم
- سلام و السلام
- ای همچون تندیس رومی
- هزار پروانه ی طلا
- چرا، چرا نورزم عشق
- رنجیدنت از چه بود؟
- تاف و جفت
- از چشمم اوفتاده ای
- برون می خزد ز پوست
شاعر: سیمین بهبهانی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب کولی و نامه و عشق - سیمین بهبهانی
دیدگاه کاربران