دربارهی کتاب شوری در سر اثر ارهان پاموک
کتاب شوری در سر به قلم اورهان پاموک و ترجمهی عینله غریب توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. داستان کتاب شوری در سر در مورد یک فروشنده دورهگرد به نام "مولود" میباشد که شغلهای مختلفی را در خیابانهای استانبول تجربه کرده است. او به هر شغلی که فکرش را کنید روی آورده و از فروش ماست گرفته تا دربانی یک پارکینگ پیش رفته است.
مولود، شخصیتی متفاوت با دیگر افراد دارد و همیشه به دبنال چیزی میگردد که این تفاوت را بیشتر کند. او شوری در سر دارد که نمیتواند در جایی ثابت بماند و کاری روتین را انجام دهد. مولود، در دورهگردیهایش آدمهایی را میبیند که مهاجرت کرده اند و ثروت بسیار هنگفتی به دست آورده اند.
نویسنده، در این رمان، حاشیهنشینهایی را وارد داستان میکند که در دههی پنجاه و شصت میلادی به استانبول مهاجرت کردهاند و این مهاجراتها که در یک برهه زمانی سرعت بسیاری گرفته بود، تاثیراتی روی قشر ضعیف جامعه میگذارد. ارهان پاموک را اصولا با آثاری میشناسیم که همگی روایتکننده دورههای مختلف سیاسی و اجتماعی ترکیه هستند. او معمولا از قشر مرفه ترکیه مینویسد اما به خاطر نقدهای بسیاری که بر این موضوع صورت گرفت، این کتاب، روایتکننده زندگی قشر ضعیف جامعه شد.
پاموک برای نوشتن این اثر طولانی، شش سال وقت صرف کرد و تاریخ پر فراز و نشیب استانبول را از نگاه قهرمان داستانش به تصویر کشید. تاریخی که پر از کودتا، درگیریهای خونین و مشکلات بسیار است و این مشکلات تاثیرات زیادی روی زندگی مردم میگذارد. شوری در سر، تاریخ غیررسمی مهاجرانی است که پای به تاریخ استانبول نهادند و در میان همه ی تلاطمهای شهر، غرق شدند. در نهایت، باید گفت کتاب حاضر، داستانی پرکشش و جذاب دارد که یقینا از خواندن آن لذت خواهید برد.
بخشی از کتاب شوری در سر ارهان پاموک
از نظر آقای مدیر چیزی که هر هفته روند توسعه و پیشرفت مدرسه و محله و کل مملکت را به مخاطره میانداخت این بود که 1200 دانشآموز راهنمایی نمیتوانستند سرود ملی را آنطور که باید و شاید هماهنگ بخوانند. هر یک از دانشآموزان بیاعتنا به دیگران سرود ملی را میخواند و برخی که از دید آقای مدیر اصولاً شورشی بودند هم که اصلا چیزی نمیخواندند و این قضیه او را از کوره به در میکرد.
گاهی سمت راست حیاط سرود را به اتمام میرساند در حالی که سمت چپ هنوز به اواسط آن هم نرسیده بود. گاه برخی از شورشیها عمدا کاری کرده یا حرفی میزدند که با شلیک خنده منجر شده و همه چیز را به هم میزد تا بعضی از "ملی مذهبیها" به خشم آمده و در چشم بههمزدنی به آنها بپرند و دعوای حسابی کنند. این وسط آقای مدیر بیاعتنا به برف و باد و باران تا وقتی که همه مثل یک مشت گره کرده با هم در کنار هم سرود را یک دست نمیخواندند، دست بردار نبود.
مولود این درگیریها را از دور تماشا میکرد. به برخی از شوخیهای شورشیها میخندید اما از ترس اسکلت سریع دست و پایش را جمع میکرد و زبانش را گاز میگرفت تا خندهاش بلند نشود. و وقتی پرچم به آرامی بالا میرفت و به اهتزاز درمیآمد از اینکه به هر دلیلی هنگام خواندن سرود ملی خندیده، احساس گناه می کرد و مابقی سرو را جوری از ته دل میخواند که گاهی اشک در چشمانش حلقه میزد. این احساس گناه بهآرامی جوری در او رخنه کرد که تا آخر عمرش هر وقت و در هر جا حتی فیلمها وقتی پرچم کشورش را میدید اشک در چشمانش حلقه میزد.
مولود بسیار دوست داشت که همانطوری که آقای مدیر میگفت به خاطر وطن و ملت تا میتواند از آتاترک پیروی کند. خوب میدانست که برای این کار پیش از هر چیزی لازم است تحصیلات راهنمایی و متوسطه را سر وقت و با نمره ممتاز تمام کند.
فهرست
فهرست کتاب شوری در سر
درباره نویسنده
همه راهها به استانبول ختم میشود
قسمت اول
مولود و رایحه
قسمت دوم
بیستو پنج سال تمام هر شب زمستان
قسمت سوم
فصل اول: مولود در روستا
فصل دوم: خانه
فصل سوم: آنان که به زور بر زمینهای خالی خانه میسازند
فصل چهارم: دستفروشی مولود
فصل پنجم: مدرسه راهنمایی آتاترک
فصل ششم: دورهراهنمایی و سیاست
فصل هفتم: سینمای الیازار
فصل هشتم: بلندای مسجد محله توتتپه
فصل نهم: نریمان
فصل دهم: نتایج نصب آگهیهای ترویج کمونیسم روی دیوار مسجد محل
قصل یازدهم: جنگ توتتپه - کولتپه
فصل دوازدهم: خواستگاری
فصل سیزدهم: سبیل مولود
فصل چهاردهم: مولود عاشق میشود
فصل پانزدهم: مولود از خانه پدری جدا میشود
فصل شانزدهم: یک نامه عاشقانه چگونه نوشته میشود
فصل هفدهم: خدمت سربازی مولود
فصل هجدهم: کودتای نظامی
فصل نوزدهم: مولود و رایحه
قسمت چهارم
فصل اول: ازدواج مولود و رایجه
فصل دوم: بستنیفروشی مولود
فصل سوم: عروسی مولود و رایحه
فصل چهارم: نخودپلو
فصل پنجم: مولود پدر میشود
فصل ششم: فرار سمیعه
فصل هفتم: دختر دوم
فصل هشتم: کاپیتالیسم و سنت
فصل نهم: محله غازی عثمان پاشا
فصل دهم: غبار را از شهر پاک کردن
فصل یازدهم: دخترانی که از خواستگاری بیزار بودند
فصل دوازدهم: در محله تارلاباشی
فصل سیزدهم: سلیمان جنجال به پا میکند
فصل چهاردهم: مولود در کنجی دیگر
فصل پانزدهم: حضرت آقا
فصل شانزدهم: ساندویچی بینبوم
فصل هفدهم: توطئه کارکنان
فصل هجدهم: روزهای آخر اشتغال در ساندویچی بینبوم
قسمت پنجم
فصل اول: بزافروشی باجناقها
فصل دوم: با دو زن در یک مغازه کوچک
فصل سوم: عشق برقی فرهاد
فصل چهارم: بچهها معصوم هستند و مقدس
فصل پنجم: مولود - متصدی پارکینگ
فصل ششم: پس از رایحه
فصل هفتم: حافظه اداره برق شهری
فصل هشتم: مولود در محلههای دوردست
فصل نهم: هزیمت پاویون گونش
فصل دهم: مولود در کلانتری
فصل یازدهم: نیت دل و نیت زبان
فصل دوازدهم: فرار فائزه
فصل سیزدهم: تنهایی مولود
فصل چهاردهم: محلههای تازه، آشنایان قدیم
فصل پانزدهم: مولود و سمیعه
فصل شانزدهم: خانه
قسمت ششم
یک آپارتمان دوازده طبقه
قسمت هفتم
شکل و شمایل یک شهر
گاهنگاری
- نویسنده: ارهان پاموک
- مترجم: عینله غریب
- انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب شوری در سر | ارهان پاموک
دیدگاه کاربران