loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب سرگذشت یک غریق | گابریل گارسیا مارکز

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب سرگذشت یک غریق گابریل گارسیا مارکز

کتاب "سرگذشت یک غریق"، رمانی برگرفته از ماجرایی واقعی است که روایتی خواندنی و مهیج را برای مخاطب تشریح می‌کند. داستان از این قرار می‌باشد که در تاریخ 28 فوریه‌ی سال 1955، خبری جنجالی در سراسر کلمبیا و جهان، مبنی بر گرفتاری و مفقود شدن، هشت نفر از کارکنان "کالداس"، یکی از کشتی‌های نیروهای دریایی "کلمبیا"، در طوفان دریای "کارائیب"، منتشر می‌گردد.

تحت این شرایط نیروهای امریکایی "کانال پاناما" و کلمبیا با همکاری یک دیگر، به مدت چهار روز به جست و جو، نجات و یافتن اثری از این هشت تن می پردازند؛ اما علی رغم تلاش های پی در پی، هیچ ردی از کارکنان مفقودی، به دست نیاورده و از همین روی، به طور رسمی مرگ همه ی آن ها را اعلام می کنند. تا این که یک هفته بعد، "لوئیس آلخاندرو ولاسکو"، یکی از هشت نفر گمشده، سوار بر قایق نجات، گرسنه و تشنه، در سواحل شمال کلمبیا پیدا شده و همگان را در شوک و حیرت فرو می برد.

در این دوره ی زمانی که "گاربریل گارسیا مارکز"، به عنوان روزنامه نگار یک دفتر روزنامه، به فعالیت می پرداخت، ماموریت مصاحبه و تدوین شرح ماجرای این واقعه از زبان لوئیس را بر عهده گرفته، با همکاری وی، کار خود را آغاز کرده و از حقایق بزرگ و سیاسی و مهم دولت کلمبیا پرده بر می دارد؛ حقایقی که مارکز و لوئیس را با مخاطرات و معضلات بزرگی دست به گریبان می کند.


بخشی از کتاب سرگذشت یک غریق

دوستان من که در دریا مردند چه کسانی بودند؟

در 22 فوریه به ما خبر دادند که باید به کلمبیا برگردیم. هشت ماه که می شد در موبیل، آلابامای آمریکای شمالی، به سر می بردیم. قسمت های الکترونیک و تجهیزات دفاعی رزمناو نیروی دریایی کلمبیا، کالداس، آن جا تحت تعمیر بود. در طول مدتی که کشتی در دست تعمیر بود، ما سرنشینان آن یک دوره ی تخصصی می گذراندیم. در روزهای مرخصی همان کارهایی را می کردیم که تمام ملوان ها در خشکی می کنند: با دخترها به سینما می رفتیم و بعد در کافه ی بندری جو پالوکا جمع می شدیم و مشروب می زدیم و گاهی هم کار به زد و خورد می کشید.

رفیقه ی من اسمش مری آدرس بود؛ او را بعد از دو ماه اقامت در موبیل از طریق رفیقه ی یکی از ملوان های دیگر شناخته بودم. هر چند خیلی به راحتی زبان کاستیلیایی را می فهمید، ولی فکر می کنم که هیچ وقت متوجه نشد که رفقای من به او لقب «ماریا نشانی» داده بودند.

هر وقت به مرخصی می رفتم، به سینما دعوتش می کردم، گو این که او بیش تر دلش می خواست به بستنی دعوتش کنم. با انگلیسی الکنی که بلد بودم و با نیمچه اسپانیایی ای که او می دانست، می توانستیم حرف های هم دیگر را بفهمیم و همیشه هم منظور هم دیگر را چه در سینما و چه موقع بستنی خوردن، درک کنیم.

فقط یک بار با مری به سینما نرفتم: شبی که فیلم «شورش در کین» را دیدیم. به چند تا از رفقام گفته بودند که فیلم خوبی است درباره ی زندگی در یک ناوچه ی جنگی. برای همین به دیدن آن رفتیم. اما تکه ی خوب فیلم ناوچه نبود، بلکه طوفان بود. همه موافق بودیم که در طوفانی مثل همان طوفان، بهترین کار ممکن این است که مسیر کشتی را تغییر داد. همان کاری که شورشی ها توی فیلم کردند. ولی چون تا آن وقت نه من به طوفانی شبیه آن چه توی فیلم دیدیم برخورده بودم و نه رفقام، هیچ جای فیلم به اندازه ی صحنه ی طوفان در ما اثر نکرد. وقتی رفتیم بخوابیم، ملوان دیگو ولاسکز، که خیلی تحت تاثیر فیلم واقع شده بود و همان وقت به یادش افتاده بود که ما هم تا چند روز دیگر در دریا خواهیم بود، به ما گفت: «اگه یه هم چی اتفاقی برای ما بیفته، چی به سرمون میاد؟»

اعتراف می کنم که خود من تحت تاثیر قرار گرفته بودم. ظرف این شش ماه، عادت به دریا را فراموش کرده بودم. ترسی نداشتم، چون معلم آموزشی به ما یاد داده بود که موقع غرق شدن کشتی چطوری خودمان را از مهلکه در ببریم. با این همه آن شب که فیلم «شورش در کین» را دیدیم تشویشی که به من دست داد طبیعی نبود.

نمی خواهم بگویم که از همان موقع حس ششمی وقوع فاجعه را به من خبر می داد، اما این را هم باید بگویم که هیچ وقت قبل از مسافرت این قدر احساس ترس نکرده بودم. در بوگوتا، وقتی بچه بودم و عکس های کتاب ها را تماشا می کردم ...

کتاب سرگذشت یک غریق اثر گابریل گارسیا مارکز با ترجمه‌ی رضا قیصریه توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.


فهرست


فهرست کتاب سرگذشت یک غریق

داستان این داستان

1

دوستان من که در دریا مردند چه کسانی بودند؟

مدعوین مرگ

2

آخرین دقایق من روی عرشه ی «گرگ دریا»

تکان آغاز می شود

یک دقیقه سکوت

3

من شاهد فرق شدن چهار نفر از دوستانم بودم

فقط سه متر

تنها

4

اولین شب تنهایی من در دریای کارئیب

شب بزرگ

روشنایی روز

نقطه ی سیاهی در افق

در کلک دوستی پیدا کردم

مرا دیده بودند!

کوسه ها ساعت پنج سر می رسند

دوستی در کلک

6

ناو نجات و جزیره ی آدم خواران

دیدن ناو از دور!

هفت مرغ دریایی

7

منابع ناامید کننده ی یک گرسنه

یک مرده بودم

کفش ها از چه حکایت می کنند؟

8

مبارزه با کوسه ها

کوسه ای در کلک

تن مفلوک من

9

رنگ آب کم کم عوض می شود

ستاره ی اقبال من

خورشید سپیده دم

10

امیدهای گم شده ... تا سر حد مرگ

می خواهم بمیرم

ریشه ی مرموز

یک توهم دیگر، در دهمین روز: خشکی

خشکی!

ولی خشکی کجاست؟

12

یک زندگی دوباره در سرزمین عجیب

نشانه هایی از انسان

مرد و الاغ و سگ

13

ششصد نفر بسان خوآن هدایتم می کنند

داستانی برای قورت دادن

سرگذشت مرتاض

14

قهرمانی من عبارت از این بود که نگذاشتم بمیرم

داستان یک گزارش

داستان به عنوان تجارت



  • نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
  • مترجم: رضا قیصریه
  • انتشارات: نیلوفر


گابریل گارسیا مارکز

درباره گابریل گارسیا مارکز نویسنده کتاب کتاب سرگذشت یک غریق | گابریل گارسیا مارکز

«گابریل گارسیا مارکز»، رمان‌نویس و روزنامه‌نگار کلمبیایی و یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان اسپانیایی‌زبان قرن بیستم است که موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات نیز گشت. او به‌ویژه به سبب استفاده از سبک «رئالیسم جادویی»، مورد تحسین خوانندگان و منتقدان بسیاری در سراسر جهان قرار گرفته است. ...

نظرات کاربران درباره کتاب سرگذشت یک غریق | گابریل گارسیا مارکز


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سرگذشت یک غریق | گابریل گارسیا مارکز" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل