کتاب روز خرگوش - بلقیس سلیمانی

کتاب روز خرگوش نوشته ی بلقیس سلیمانی است که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

بلقیس سلیمانی در این اثرش نیز مانند دیگر آثارش راوی پدیده های اجتماعی اطرافش است. او با نگاهی جامعه شناسانه داستان هایش را روایت می کند تا مخاطب را درگیر مسائل اجتماعی روز کند. روز خرگوش را می توان از جمله رمان های «شهر» دانست که بیشتر در آن توصیفات شهری و شهرنشینی ارائه شده است. او همچنین به خوبی وضعیت زنان و دغدغه های زنانه را در رمان روز خرگوش به تصویر کشیده است. داستان مصائب زنی میانسال است در تهران. زنی که باید به تنهایی پسرش را بزرگ کند و از پس خرج و مخارج زندگی بربیاید.

این اثر سلیمانی بر خلاف دیگر آثارش از استقبال چندانی بهره مند نشد، اما همچنان کتاب نکات قوت خود را داراست. سبک نویسندگی او در این اثر همچون دیگر آثارش واقع گرا است و به توصیف یک روز از زندگی زنی روستایی در شهر به سبکی ژورنالیستی پرداخته است. سلیمانی این کتاب را با حجم کم، و با نثری ساده و روان نوشته است. داستان از پیچیدگی خاصی برخوردار نبوده و هرکسی با هر سنی می تواند این اثر را بخواند. شاید اما خواندنش برای خانم های میانسال لذت بخش تر باشد، چرا که توصیفات او از دغدغه ها و مشکلات یک زن در جامعه ی ایران برای خانم ها جذابیت بیشتری دارد. او در این اثرش به روابط انسانی نیز به خوبی پرداخته است. اما خیلی وارد جزئیات نشده و ما را به عمق رابطه نمی برد. در مجموع رمان کوتاه روز خرگوش اثری ساده و بی ریا از شهر و زن است.

برشی از متن کتاب

برمی گردم پشت سرم را نگاه می کنم، ایرج را نمی بینم، اما همچنان حس می کنم از جایی رفتنم را می پاید. از خیابان فخر رازی وارد خیابان تنگ و باریک شهدای ژاندارمری می شوم. نمی دانم این خیابان وسط این همه انتشاراتی، کتاب فروشی و پخش کتاب چه می کند. به راست می پیچم، باز هم یک فروشگاه کتاب های کمک آموزشی سر راهم سبز می شود. بی خود نیست ناشرم دلش می خواهد کتاب کمک آموزشی بنویسم. کتاب آموزش گرامر انگلیسی به زبان ساده، سه تا چاپ خورده و ناشرم تا پنج چاپ روی آن حساب کرده. از فروشگاه کتاب های کمک آموزشی و نشر یاد بانو می گذرم، تابلو نشر کج شده و معلوم است از آن نشرهایی است که اسم دارد اما رسم ندارد، من جز تابلوش که بارها آن را دیده ام تا به حال کتابی از آن ندیده ام؛ با برآمدگی پشت انگشت اشاره ام زنگ انتشارات توبک را می زنم. این مرض تازه ای است که به آن دچار شده ام. دکمه ی آسانسور آموزشگاه و برج بهرام را هم همین طور می زنم، به نظرم این دکمه ها از میله های وسط اتوبوس و مترو هم آلوده تر است. صدای خانم راجی را می شناسم. می گویم:«سلام خانم راجی، سلیمی هستم.» جواب سلامم را نمی دهد، ولی در را باز می کند. دو دستگاه موتور هوندا داخل حیاط پارک شده. از داخل پارکینگ صداهای درهم و نامفهوم می آید. پله های تیز و باریک را بالا می روم. جلو در انتشاراتی توبک پوستر بزرگی از گابریل گارسیا مارکز چسبانده اند. چاپ های متعدد کتاب کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد در این انتشاراتی باعث شده در و دیوار قلمرو انتشاراتی پر شود از پوسترهای مارکز و کتاب کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد.

نویسنده

بلقیس سلیمانی در سال 1342 در کرمان متولد شد. او که توانسته است جایزه ی ادبی مهرگان را از آن خود کند، علاوه بر داستان نویسی منتقد ادبی و پژوهشگر نیز هست. از جمله آثار او عبارت اند از: بازی آخر بانو و خاله بازی.

نویسنده: بلقیس سلیمانی ناشر: چشمه