کتاب زیر نور کم | مصطفی مستور

درباره‌ی کتاب زیر نور کم اثر مصطفی مستور

کتاب زیر نور کم شامل چهل و چهار داستان کوتاه است که هر کدام خاطره‌ای برای مصطفی مستور دارند. برای مصطفی مستور نیز همچون هر نویسنده‌ی دیگری، داستان‌ها از تجربه‌های زیسته برمی‌خیزند و این هنر وی است که تجربه‌هایش را با بیانی شیرین و نثری دلنشین به مخاطب عرضه می‌کند و می‌تواند کاری کند که مخاطب آن تجربه‌ها را از آن خود دانسته یا خود را در کنار نویسنده در جای‌جای داستان‌ها احساس کند.

او با کلمات همچون لنز دوربین عکاسی بازی می کند و تصاویر را در قالب جملات و عباراتی شیرین به خواننده منتقل می کند به نحوی که انگار آلبوم عکسی در دست گرفته است یا نواری ویدئویی از خاطرات را در مقابلش گذاشته است.

زیر نور کم مجموعه ای از داستان هایی است که مصطفی مستور از سال 1371 تا 1395 چاپ کرده است. داستان های دلنشینی همچون من دانای کل هستم و هل من محیص را می توان در این مجموعه یافت. کلیه ی داستان های در چهار بخش دسته بندی شده اند با عناوین: کودکی، زندگی، عشق و مرگ. که آغاز و میانه و پایان بسیار مناسبی برای این مجموعه داستان ها به شمار می رود.

داستان های ارائه شده در کتاب تا حدی دارای پیوستگی با یکدیگر هستند و شخصیت ها در داستان های مختلف دوباره تکرار شده و می آیند و می روند. این کار باعث می شود خواننده با شخصیت های داستان ها آشنایی بیش تری پیدا کند.

بخشی از کتاب زیر نور کم؛ نشر چشمه

ملکه الیزابت

به احترام بیکسل و داستان میز میز است او

همه اش تقصیر اسی بود. لعنت به اسی. لعنت به خودش و آن بازی مسخره اش. خبر مرگش یعنی بازی جدیدی آورده بود. گفت چیزهایی از رادیو شنیده و بازی را از روی آن چیزها خودش اختراع کرده. طوری می گفت «اختراع» انگار بیوک جی.اس.ایکس اختراع کرده بود

اسی گفت:«خیلی کیف می ده.» گفت:«سر پول بازی می کنیم. هر چی باشه بالا رفتن از درخت و تیله بازی و دنبال گربه ها افتادن که بهتره.»

عیدی گفت:«م م من نیستم. م من پو پول ندارم.» گفت:«اااااگه پول داشتم سری س س س س سه تایی سبز آپولو سی ی ی ی زده رو از داود می خریدم. ش ش شاید هم ت ت تمبر تکی تاج محل رو.»

زیر درخت کناری، لب رودخانه نشسته بودیم. هوا شرجی بود و عیدی خیس عرق شده بود. بس که چاق بود، لامسب. پیراهن های باباش را می پوشید. به خاطر هیکل گنده اش.

اسی گفت:«پول زیادی نمی خواد بدی خره. اما اگه بردی، اگه تا آخرش رفتی، کلی کاسب می شی. می تونی صدتا تمبر بخری. می تونی همه ی تمبرهای داود رو با آلبومش بخری. شیرفهم شد؟»

رسول گفت:«من هستم.» گفت:«می خوام با پولش مجله ی خارجی بخرم.»

عاشق عکس هنرپیشه های خارجی بود، رسول. مخصوصا همفری بوگارت و سوفیا لورن و گاری کوپر. توی کوچه ی ما فقط رسول این ها تلویزیون داشتند. هنرپیشه ها را از توی تلویزیون می شناخت. حتا یک بار هم سینما نرفته بود. یعنی پولش را نداشت که برود، اما گاهی شب ها با هم می رفتیم مخروبه ای که پشت سالن تابستانی سینما مولن روژ بود و چندتا سنگ زیر پامان می گذاشتیم و از روی دیوار فیلم تماشا می کردیم.

خیلی کیف داشت. عکس ها را از کریم درازه، که توی سینما مولن روژ کنترل چی بود، می خرید. عصرها می رفت جلو سینما مولن روژ و طروی زل می زد به عکس ها انگار عکس های اپل و فیات و ب ام و را توی ویترین سینما گذاشته بودند.

خرید کتاب زیر نور کم

کتاب زیر نور کم اثر مصطفی مستور از نشر چشمه، به همراه سایر کتاب های رمان ایرانی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.

فهرست

کودکی

شیراز

ملکه الیزابت

سوفیا

مهتاب

آرزو

چند روایت معتبر درباره ی بهشت

مشق شب

زندگی

مشهد

تهران

چند روایت معتبر درباره ی اندوه

آن مرد داس دارد

چند روایت معتبر درباره ی خداوند

مصایب چند چاه عمیق

کیفیت تکوین فعل خداوند

هیاهو در شیب بعد از ظهر

زلزله

مغول ها

دو چشم خانه ی خیس

شب های یلدا

مردی که تا زانو در اندوه فرو رفت

مثل یک قاصدک

چند مسئله ی ساده

بند انزلی

عشق

چند روایت معتبر درباره ی عشق

چند روایت معتبر درباره ی سوسن

چند روایت معتبر درباره ی برزخ

چند روایت معتبر درباره ی زندگی

و ما ادریک ما مریم؟

عشق روی پیاده رو

چند خط کج و کوله بر دیوار

بعد از ظهر سبز

مردی که تا پیشانی در اندوه فرو رفت

حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه

تهران در بعد از ظهر

دوزیستان

کشتار

اصفهان

مرگ

چند روایت معتبر درباره ی کشتن

چند روایت معتبر درباره ی دوزخ

چند روایت معتبر درباره ی مرگ

هل من محیص؟

من دانای کل هستم

در چشم هایت شنا می کنم و در دست هایت می میرم

اهواز

پیوست: منابع داستان ها بر اساس مجموعه آثار

• مجموعه کامل داستان‌های کوتاه 1395 - 1371
• نویسنده: مصطفی مستور
• انتشارات: چشمه