محصولات مرتبط
کتاب زنانه نیست اثر پی. دی. جیمز و ترجمه ی امیر احمدی آریان توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
کتاب "زنانه نیست" رمانی پر رمز و راز می باشد که داستانی جنایی و پلیسی را برای مخاطب شرح می دهد. شخصیت اصلی داستان، "کوردلیا گری"، دختری بیست و دو ساله است که در آژانس کارآگاهی پراید به فعالیت می پردازد. پس از مدتی، آقای "برنارد جی پراید"، رئیس او، به هوش و استعداد فراوان "کوردلیا" پی برده و از وی می خواهد تا به عنوان شریک کاری در کنار هم به بررسی پرونده های جنایی و کارآگاهی بپردازند. بالاخره به دنبال اصرارهای پی در پی آقای پراید، "کوردلیا" پیشنهاد او را پذیرفته و کار جدیدش را آغاز می کند. اما مدتی بعد، آقای پراید به سرطان مبتلا شده و پس از نوشتن وصیت نامه و واگذاری تمامی دارایی اش به "کوردلیا"، خودکشی می کند. با مرگ این مرد، زندگی پر ماجرای"کوردلیا" به جریان افتاده و او را درگیر پرونده هایی اسرار آمیز می نماید. در یکی از همین پرونده ها، "کوردلیا" ماموریت می یابد تا علت مرگ پسری به نام "مارک کالندر" را بررسی کند که دادگاه رای خودکشی را برای علت مرگش صادر نموده است. به طور کلی، کشش و جذابیت داستان به حدی می باشد که به راحتی خواننده را تا پایان کتاب با خود همراه و هم قدم ساخته و او را مجذوب روایت خود می سازد.
برشی از متن کتاب
صبح روز مرگ برنی پراید یا شاید صبح روز بعد بود، چون برنی در وضعیت مورد علاقه اش درگذشت، و به این فکر نبود که زمان تقریبی مرگش ارزش ثبت داشته باشد، که کوردلیا در ترافیک بیکرلو لاین بیرون لامبت نورت گرفتار شد و با نیم ساعت تاخیر به دفتر کارش رسید. او از زیرزمین اکسفورد سیرکس به آفتاب درخشان ژوئن قدم گذاشت، نگاهش به ویترین مغازه های دیکنز اند جونز بود و در دل سر و صدای گوش خراش خیابان کینگلی پیش می رفت، و راهش را در پیاده روهای شلوغ و از بین توده ی براق ماشین ها و وانت ها باز می کرد که در آن خیابان باریک کیپ تا کیپ ایستاده بودند. می دانست عجله اش بی مورد است، نشانه ای است از وسواس او به نظم و ترتیب. هیچ قرار ملاقاتی نداشت، قرار نبود با هیچ مشتری ای حرف بزند، هیچ پرونده ای باز نبود، حتی گزارش پایانی چیزی را هم قرار نبود بنویسد. او و خانم اسپارشات، تایپیست پاره وقت، به پیشنهاد کوردلیا مشغول جمع آوری اطلاعات درباره ی آژانس بودند تا برای مشاوران حقوقی لندن بفرستند، شاید مشتری جذب کنند. شاید الان خانم اسپارشات مشغول همین کار بود. کوردلیا به ساعتش نگاه کرد، که تیک تیک آزاردهنده اش هر دقیقه تاخیر را به یادش می آورد. خانم اسپارشات زنی بود معمولی با لب هایی سفت و جمع و جور، لب هایی که انگار آن جا بودند تا مانع از بیرون ریختن دندان ها از دهانش شوند، چانه ای جلو آمده با یک تار موی بدمنظره که به همان سرعتی که آن را می چید رشد می کرد، و موهای بور مجعدی که مرتب روی سرش پلیسه شده بودند. این چانه و دهان از نظر کوردلیا شاهد زنده ای بود برای رد این باور که همه ی انسان ها برابر زاده شده اند. او هر چند وقت یک بار تلاش می کرد تا با خانم اسپارشات مهربان باشد، با زنی که زندگی اش را صرف پرستاری بچه و پختن کیک های پنج پنسی کرده بود و از محدوده ی خیاطی و درزدوزی پا فراتر نگذاشته بود. خانم اسپارشات یک خیاط حرفه ای بود که در کلاس های خیاطی بعدازظهرها در جی. ال. سی به شکلی مستمر حاضر می شد. لباس هایش مطابق با مد بود: بلوزهایی با یقه و آستین مردانه با طرح سایه روشن بی مزه ای که پولک های طلایی با بی سلیقگی بر آن پخش شده بود، با برش های دقیقی در اندازه های مناسب تا دست ها و آرنج بدشکلش را بپوشاند. کوردلیا زمانی که چفت در را باز کرد، که همیشه برای آسایش مشتری های خاص و ملاقات کننده های اسرارآمیز و منشی ها بسته بود، هرگز انتظار این تراژدی را نداشت. پلاک برنزی کنار در، به خاطر پستی و بلندی هایش، در بعضی نقاط نور خورشید را انعکاس می داد. کوردلیا برای آسودگی خیال نگاهی به آن انداخت. آژانس کاراگاهی پراید ( برنارد جی پراید کوردلیا گری ) چند هفته ای طول کشید تا کوردلیا توانست برنی را متقاعد کند که افزودن عبارت «پلیس شهری، اعضای سابق سازمان پلیس جنایی» در پیش از اسم کوردلیا، کار درستی نیست. پلاک مشکل دیگری نداشت، چرا که کوردلیا جز این کار تجربه یا ویژگی مشخص دیگری نداشت که بشود به نامش اضافه کرد، جز بدن ترکه ای اما نیرومند بیست و دو ساله اش، و هوش و استعدادی قابل قبول، که خودش گمان می کرد گاهی اوقات از نظر برنی، به جای این که...
- نویسنده: پی. دی. جیمز
- مترجم: امیر احمدی آریان
- انتشارات: نیلوفر
نظرات کاربران درباره کتاب زنانه نیست - پی. دی. جیمز
دیدگاه کاربران