معرفی کتاب دری لولا شده به فراموشی
شعر گفتن برای براتیگان به اعتقاد خودش به رابطه ی عاطفی پردردسری می ماند که نهایتا به ازدواج منجر می شود. او آنقدر با خودش و ابیاتش سر و کله زد تا توانست شاعری شود که "آمریکا" مانند او را کمتر به خود دیده است. وی با داشتن نگرشی نو به ادبیات، شعرهایی می سراید که در مقابل نظرات تثبیت شده ی بزرگان ادب قرار می گیرد. اما انقلابی که او و هم نسل های وی به پا کردند توانست به مرور توسط مخاطبان و منتقدان پذیرفته شود و براتیگان نیز جایگاه محکمی در میان شاعران برای خود ایجاد کند. او در شعرهایش سیاق های تازه ای را ابداع کرده است و کارهایش پر هستند از رهایی و بی قاعدگی. وی با ظرافت های بازیگوشانه و شوخ طبعی خود، اشعاری می سراید که در آثار کمتر شاعر آمریکایی می توان یافت.
نوشته های براتیگان در عین سادگی، پیچیده و عمیق و ظریف نیز هستند و به همین دلیل مترجم کاری سخت در ترجمه ی آن ها بر عهده داشته، اما به خوبی از پس آن برآمده و اثری به ما هدیه کرده است که برای مخاطب ایرانی به راحتی قابل درک و فهم می باشد. شعرهایی همچون هی رفیق، تو آن قدر خوشگلی که هی بارون می گیره، خواهر شهرهای لس آلاموس، نیومکزیکو و هیروشیمای ژاپن و ما همدیگر را می بینیم، تلاشمان را می کنیم، چیزی رخ نمی دهد اما... از جمله شعرهایی هستند که در این مجموعه گردآوری شده اند.
برشی از متن کتاب دری لولا شده به فراموشی
هوای عشق بارانی است نمی دانم این چه حسی است، تا می آیم دختری را بسیار دوست داشته باشم به خودم شک می کنم و این موضوع عصبانی ام می کند. درستش را نمی گویم شاید هم دارم شروع می کنم به امتحان کردن ارزیابی کردن و محاسبه کردن چیزی که می گویم وقتی می گویم:«فکر می کنی باران بگیرد؟» و او می گوید:«نمی دانم.» این فکر به مغزم می رسد که:«آیا واقعا دوستم دارد؟» طور دیگر بگویم کمی مشمئز می شوم یک بار یکی از دوستانم گفت: «این که تنها با عده ای دوست باشی بیست بار بهتر از آن است که عاشق شان باشی.»
حالا فکر می کنم که حق با او بوده است، وانگهی بالاخره جایی دارد باران می بارد و برنامه ی گل ها را تنظیم می کند و حلزون ها را شاد نگه می دارد. و تمام چیزی که ارزش اندیشیدن را دارد این است. اما اگر دختری بسیار دوستم داشته باشد و کم کم از این موضوع عصبانی شود و ناگهان شروع کند به پرسیدن سوال های مسخره و زمانی که من پاسخ درستی به او نمی دهم، غمگین شود و وقتی که بگوید: «فکر می کنی باران بگیرد؟» در جواب بگویم:«من را که کلافه می کند.» و او بگوید:«آه» و در برابر آسمان صاف و آبی رنگ کالیفرنیا کمی غمگین شود من به این می اندیشم: خدا را شکر این تو هستی این بار به جای من، عزیزم
- شاعر: ریچارد براتیگان
- مترجم: یگانه وصالی
- انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب دری لولا شده به فراموشی - براتیگان
دیدگاه کاربران