کتاب حراج نوشته یوکیو میشیما با ترجمه هوشنگ حسامی در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب یک نمایش نامه کوتاه است که محل وقوع آن یک مغازه ی فروش لوازم دست دوم می باشد. این فروشگاه پر از عتیقه جات و وسایل قیمتی است اما به جز این وسایل، در آن یک جا رختی بزرگ وجود دارد که بسیار اعجاب انگیز است و می توان هزاران لباس را در آن جای داد. فروشنده چند نفر از مشتری های همیشگی اش را جهت مزایده ی این جا رختی به فروشگاه دعوت کرده است و چند زن و مرد ثروتمندِ سرشناس نیز روی صندلی هایی درون مغازه نشسته اند و به توضیحات فروشنده گوش می دهند. هر کدام از این افراد نظرات خود را درباره کاربرد این وسیله اظهار می کنند و قیمت پیشنهادی خود را ارائه می دهند. در این میان ناگهان صدای زنی که تازه از در وارد شده و قیمت بسیار پایینی را پیشنهاد می دهد، توجه همه ی افراد حاضر در فروشگاه را به خود جلب می کند. قیمت پیشنهادی این زن آن قدر پایین است که همه با حیرت به او نگاه می کنند و فروشنده با بی ادبی سعی می کند او را که در لیست مشتری های دعوتی نیست از مغازه بیرون کند. اما زن به داخل می آید و راز بزرگ بودن این جا رختی را بر ملا می کند و این راز همه مدعوین را از خریدن این جا رختی که تا چند دقیقه پیش بر سرش دعوا می کردند، پشیمان می کند. "حراج" یک کتاب جیبی از مجموعه کتاب های تجربه های کوتاه نشر چشمه است که خواندن آن را به همه شما عزیزان توصیه می کنیم.
برشی از متن کتاب
فروشنده: ممکنه بیاید به این طرف نگاه کنید؟ ما اینجا جنسی داریم که نمونهاش چه در شرق چه در غرب چه در اعصار باستان چه در زمان جدید همتا نداره. یک جارختی که موارد استفاده ش فراتر از مصارف عادیه. اشیایی که اینجا عرضه میکنیم بدون استثنا به دست هنرمندانی آفریده شده اند که اصول اساسی مفید فایده بودن را حقیر شمردن و اهمیت شون در این واقعیت ئه که شما خانم ها و آقایان میتونید دوباره از آنها استفاده ی عملی بکنید. اشخاص میان حال به یک کالای استاندارد شده رضایت می دهند وقتی یک تکه اثاثه می خرند درست مثل اینه که گربه یا سگ می خرند - همیشه چیزی رو انتخاب می کنن که براشون آشنا باشه و با موقعیت اجتماعیشون جور در بیاد همین زائقه اس که در تولید انبوه میز و صندلی تلویزیون و ماشین رختشویی در نظر گرفته میشه. شما خانم ها و آقایان برعکس با حساسیتهای ظرافت مندانه و با اجتناب از ضائقه های عوامانه حتم دارم که حتی از سر فروتنی هم نگاهی به گربه یا سگ خانگی نمیندازید. به جرات می تونم بگم که شما به طور قطع یک حیوان وحشی را ترجیح میدید. این کالایی که پیش رو دارید مطلقا فراتر از درک و فهم آدم های میانه حاله. کالایی که اگه ظرافت و جسارت ذائقه شما نبود ارج و قربش معلوم نبود ( به جارختی اشاره می کند) این در واقع همون حیوان وحشی ایه ک عرض کردم. مرد الف: جنسش چیه؟ فروشنده: ببخشید! مرد الف: از چه چوبیه؟ فروشنده: (با دست تقه ای به جارختی میزند) اصل اصله. بی برو برگرد از صداش معلومه ماهونی اصل. می بخشید این را می پرسم فقط محض اطلاع بنده میشه بفرمایید شما حدوداً چند دست لباس دارید؟ مرد الف: صد و پنجاه دست. زن ب: سیصد تا شاید هم سیصد و هفتاد تا مرد پ: من هیچ وقت نشمردم. مرد ث: هفتصد تا. فروشنده: تعجب نمی کنم. از شنیدن چنین ارقامی اصلا تعجب نمیکنم. منتها شما هفتصد یا هزار دست هم لباس داشته باشید بی هیچ مشکلی تو این جارختی جا می گیره. اگر به داخلش نگاهی بیاندازید (خودش نگاهی سریع به داخل جا رختی می اندازد) ظرفیت حیرت آورش رو مشاهده می فرمایید. البته اندازه زمین تنیس نیست اما حقیقتا میشه توش اسکواش بازی کرد. چهار طرفش آینه داره یه چراغ برق هم توش هست می تونید برید توش لباسی رو که میخواید انتخاب کنید و بپوشید. بدون اینکه از جارختی بیرون بیاید. لطفاً تشریف بیارید بالا خجالت نکشید. داخلش را نگاه کنید. هل ندید لطفاً نوبت به همه می رسه. لطفاً اگه ممکنه به صف بشید. مشتری ها صف می بندند و یکی یکی داخل جا رختی را نگاه می کنند. مرد الف: ( که چه چیز تعجب انگیزی ندیده رو به فروشنده می کند) مال کیه؟ فروشنده: ببخشید! مرد الف: منظورم اینه که این رو از کجا آوردید؟ فروشنده: بیش تر از این اجازه ندارم بگم که از یک کلکسیون شخصیه. از اون خانواده های خیلی مهم که قبل از جنگ تعدادشان به انگشتان دست هم نمی رسید اما این اواخر بیشتر بودن همه ما نمونه های زیادی از این قبیل رو میشناسیم. اینطور نیست؟ بله از این خانوادهها نسبتا زیاده البته قطعا مایه شرمساریه اما این خانوادهها کمی بعد آمدند و مجبور شدند... مرد الف: می فهمم. لازم نیست بیش تر از این بگید.
نویسنده: یوکیو میشیما مترجم: هوشنگ حسامی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب حراج - یوکیو میشیما
دیدگاه کاربران