درباره کتاب ها کردن
ها کردن مجموعه داستان های پیوسته ای است که پیمان هوشمندزاده در سال 1384 نوشته است. این مجموعه داستان ها ماجرای مرد است، مشخص است که تنها عنصر انسانی این ماجرا مرد داستان ما است و ارتباطش با مبل و تلویزیون و تخت و پنجره، حکایت از تنهایی او و ناتوانی اش در برقراری ارتباط صحیح با انسان ها دارد. داستان های کتاب کاملا به جر و بحث های روزمره ی زوج ها نزدیکند. راوی مردی است که حوادث روی اعصاب زندگی اش را روایت می کند. راوی چنان به ما نزدیک است که احساس می کنیم همین جا روی مبل نشسته است، یا در اتاق خواب روی تخت خوابیده. مردی از تیپیک مردان ایرانی با همان لجبازی ها و همان حسادت ها و همان شوخی ها. هوشمندزاده به خوبی توانسته است، تنهایی، سرگشتگی و انزوای انسان مدرن را در این اثرش بگنجاند. او با زبان طنز خود مسائل زندگی روزمره و پوچی آن ها را به سخره گرفته و آنقدر به مخاطب نزدیک می شود که به خود او تبدیل می شود. مرد نمی تواند با همسرش درست صحبت کند، نمی تواند با همسایه اش رابطه ی صحیحی داشته باشد. او به تلویزیون بدون صدا خیره است. تلویزیون را شاید بتوان رکنی اساسی در خانواده ی ایرانی این روزها به حساب آورد. عاملی که انسان ها را تنهاتر می کند، همچنین کامپیوتر. زمانی که هوشمندزاده این داستان را نوشته بود البته شبکه های مجازی این چنین پرقدرت نبودند و احتمالا اگر امروز آن را می نوشت بر نقش گوشی موبایل هم تاکید می کرد. اما در هر صورت کتاب «ها کردن» شامل چهار داستان نسبتا بلند و به هم مرتبط است با عناوین یک بار هم شده «سوسن» گوش بده، مثلا بازی، سوراخ لحاف و ها کردن.
برشی از متن کتاب ها کردن
یک بار هم شده «سوسن» گوش بده کنترل را دستم گرفته ام و طوری، انگار که بی اهمیت باشد، پشت به او لم دادم روی مبل. دیگر باید وقت حرکت های «گربه» باشد. حالا هرکسی هرچه دلش می خواهد بگوید؛ ولی به نظر من که هیچ چیزش شبیه نیست. شاید فقط همان کش آمدن دست، چیزی شبیه خستگی در کردن، آن هم نه آن قدر دقیق که خودش می گوید. وقتی فقط سکوت باشد یا این که وقتی فقط گاهی صدای کشیده شدن پایی روی سرامیک ها شنیده شود، چه فایده که کنترل را دست گرفته باشی؟ از دق، همه ی کنترل هایی را که توی خانه داریم چیده ام کنار دستم، از ضبط گرفته که ده شاهی نمی ارزد تا ماهواره که هرچه باشد بد نیست. نشسته ام و همین طور کانال عوض می کنم. این طرف تلویزیون عکس این مرتیکه ی پشمالوی هندی را گذاشته جای عکس عروسی، آن طرف هم شماره ی قبلی و جدید مجله زنان را. صدای تلویزیون را قطع کرده. نه این که تصویر خشک و خالی دیدن بد باشد، نه؛ ولی وقتی طولانی می شود، وقتی بی خود هی کشش می دهد، آن هم فقط بخاطر لج کردن با تو، خب زور دارد. خب معلوم است که تو هم بلند نمی شوی و همین طور چهارچنگولی می چسبی به مبل. معلوم است که همه ی مبل و صندلی ها که سهل است، دیوار اتاق ها را هم که کنار بکشد، تو باز انگار نه انگار، روی مبلت، درست وسط هال لم می دهی رو به روی تلویزیون، جم نمی خوری. حالا هی بگوید «عین گربه می مونی.» فرض که بمانم، خب که چی؟ بعضی چیزها را آدم می فهمد، خر که نیستیم، بالاخره هرچه باشد یک چیزهایی سرمان می شود. چه طور است که این کارهایش عدل می افتد توی سریال دیدن ما؟
فهرست
یک بار هم شده «سوسن» گوش بده مثلا بازی سوراخ لحاف ها کردن
(مجموعه داستان پیوسته) (برنده ی مشترک نهمین دوره ی جایزه ی منتقدان و نویسندگان مطبوعات به عنوان بهترین مجموعه داستان سال 1386) نویسنده: پیمان هوشمندزاده ناشر: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب ها کردن | پیمان هوشمندزاده
دیدگاه کاربران