کتاب دو قدم این ور خط | احمد پوری

درباره کتاب دو قدم این ور خط 

دو قدم این ور خط اولین رمان احمد پوری بود که در سال 1387 منتشر شد. بسیاری معتقدند این اثر طرحی نو در ادبیات داستانی ایران در انداخته و آن را برای افرادی که قصد شروع داستان نویسی دارند پیشنهاد کرده اند. چراکه اثری سبکی است و می توان آن را از جمله آثار شناسنامه دار دانست که امضای مخصوص نویسنده اش را دارد. این اثر توالی معمول زمانی را بر هم زده و روالی جدید ارائه کرده است. احمد پوری که خود مترجمی سرشناس است، در این کتاب به خودش نزدیک تر شده و این اثرش مانند سایر آثار نویسندگان شاید به تجربه ی او بسیار نزدیک باشد. داستان ماجرای یک مترجم است که تصمیم گرفته برخی شعرهای شاعر برجسته ی روسی، آنا آخماتووا را به فارسی ترجمه کند. او در این گیر و دار با فردی از گذشته ملاقات می کند. گاهی هنگام خواندن این اثر یاد فیلم «نیمه شب در پاریس» وودی آلن می افتیم. اما این نویسنده ی برجسته ی ایرانی کاری بس شگرف تر از فیلمنامه نویس نیویورکی به ما هدیه داده است. دو قدم این ور خط، اثری زیبا است که واقعیت و خیال را به شیوه ای شعرگونه در آمیخته و از آمیزه ی آن ها اثری ادبی و شعرگون آفریده که احساسات مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد. این کتاب، بازی با زمان و جغرافیا و ادبیات است. بازی دلنشین و فریبنده.

برشی از متن کتاب دو قدم این ور خط 

فصل سه تهران ایرج گفته است:«من گیج شده ام. باورم نمی شود چنینی چیزی بتواند اتفاق بیفتد. تو خودت هم مثل من حیرانی. این را در چشمانت می خوانم. تو هم مثل من خودت را رها کرده ای و همه چیز را گذاشته ای به عهده ی زمان. اگر قرار باشد این اتفاق برای تو بیفتد، ظاهرا باید آن جور که گفتی در عرض همین در روز آینده باشد. من ترجیح می دهم اصلا درباره اش فکر نکنم. منتظرم ببینم آخر سر چه پیش می آید.» گیتی گفته است:«من کاری ندارم به این که تو افسار خیالت را ول کرده ای و داری تاخت و تاز می کنی. اگر در همین حد بماند و تو را این قدر سرحال و سرزنده کند خوب است، اما می ترسم افراط کنی و دیگر منترل همه چیز از دستت در برود. با این جور خیال ها نباید شوخی کرد. بعضی وقت ها باید مثل زنگ خطر حسابشان کرد. نمی خواهی با یک دکتر مشورت کنی؟ اصلا چرا نمی روی سراغ دکتر معتقدی دوست قدیمی خودت؟ تو که خیلی قبولش داری. یادت هست می خواستی مرا بفرستی پیشش که به قول خودت افسردگی ام را معالجه کند؟ خوب یک بار هم که شده فرض کن بخشی از این خیال پردازی هایت نشانه های یک ناراحتی است. چه بهتر از همین حالا فکری برای بکنی.» ایرج گفته است:«ماجرای آیزیا برلین گیجم کرده. تقریبا اطمینان داشتم که می روی و اصلا نمی توانی برلین را ملاقات کنی. فکر می کردم این مرد مالیخولیایی در خیالاتش با برلین حرف زده و برایت قرار ملاقات گرفته است. پیش خودم می گفتم وقتی برگردی، حسابی سر این مسئله با هم خواهیم خندید. اما این نامه، آن مهر و موم و بعد این دیدار تو با آیزیا برلین. سر در نمی آورم.»  

فهرست

فصل یک، تهران فصل دو، لندن فصل سه، تهران فصل چهار، تبریز فصل پنج، باکو فصل شش، لنینگراد فصل هفت، به سوی تهران

نویسنده

احمد پوری در سال 1332 در تبریز به دنیا آمد. وی علاوه بر آثار تالیفی، ترجمه های فراوانی نیز دارد. خاطره ای در درونم است، در بندر آبی چشمانت و تو را دوست دارم چون نان و نمک از جمله ترجمه های او هستند.

نویسنده: احمد پوری انتشارات: چشمه