درباره کتاب باغ سیب، باران و چند داستان دیگر
احمد نوری زاده در این مجموعه ی خود، 20 داستان کوتاه و بلند از نویسندگانی ارمنی را به خواننده هدیه می کند. وی پیش از شروع هر داستان اطلاعاتی از نویسنده ی هر داستان ارائه می کند که به خواننده برای شناخت بهتر نویسنده و خط داستانی کمک کرده و ما را با دیگر آثار وی آشنا می گرداند. کار ارزنده ی نوری زاده باعث می شود تا خوانندگان بتوانند با قلم نویسندگان ارمنی آشنا شده و همچنین ایران را از طریق روایت های آنان و با زاویه ی دید آن ها نگاه کنند. این کتاب باعث می شود تا این نویسندگان و نثر و نگارش آنان به دنیا شناسانده شود. علاوه بر تمام نکات مطرح شده داستان ها از بعد تاریخی نیز دارای اهمیت بسیاری هستند. نویسندگانی چون استپان زوریان (داستان بلند باغ سیب از او ارائه شده است)، هوانس تومانیان (با داستان گیکور)، آکسل باگونتس (با داستان تسولاک) و گورگن ماهاری (با داستان مرد سیاه)، از جمله نویسندگانی هستند که در این کتاب به آثارشان پرداخته شده است. احمد نوری زاده که اطلاعات بسیاری درباره ی ارمنیان دارد، بهترین فرد برای ترجمه ی این آثار بوده است و به حق نیز توانسته است ترجمه ای روان و سلیس از آثار این نویسندگان ارائه کند.
نویسنده
احمد نوری زاده در سال 1330 در بندر انزلی به دنیا آمد. او پژوهشگر و مترجم ایرانی است که انجمن ارمنی شناسی فارسی را بنیان گذاشته است. او تا کنون جوایز بسیاری را از آن خود کرده است. رازقی ها بگذار عطر بفشانند، سلام بر شما ارمنی ها و تاریخ و فرهنگ ارمنستان از جمله آثار او هستند.
برشی از متن کتاب
هنگام غروب آفتاب، وقتی که ناقوس زن زنگ های کلیسا را به صدا در می آورد، بی بی شارماق در سنگین کلبه را نک و نال کنان می گشود. تا دست های لرزان پیرزن با دستگیره ی زهواردررفته تماس می گرفت، در کهنه کشیده و بریده بریده، نغمه ئی چون آوازهای اندوهناک شرقی سرمی داد. آواز در و صدای زلال بی بی شارماق را ظروف مسین،در دل ظلمانی کلبه، به پژواک در می آورند: - خدایا شکرت! امروزم زنگا به صدا در اومدن... این زمزمه ی زیرلبی هر روزه ی آن زن نورانی بود. زنی که طنین زنگ های عصرگاهی برایش نویدبخش آرامشی ملکوتی بود. در آستانه ی در می ایستاد و به تپه های فرودست که در آن دورهای دور با آسمان کبود غروبگاهی در هم می آمیختند و کرانه ای از دنیایی رویایی می آفریدند، چشم می دوخت. دنیایی که این زن ساده لوح هفتاد سال آزگار، بدون ذره ای سالوس، آن را باور کرده بود. در آستانه ی در می ایستاد و تو گویی صدای غمناک ناقوس های مسین را با چشم می دید، که مثل کبوترها، در زیر آسمان به تاریکی گراینده، با ناز جولان می دادند. او باور داشت که با صدای زنگ های عصرگاهی، برکت آسمان پر زنان وارد کلبه می شود و به سنگ های سیاه شده از دود کلبه ی قدیمی و به اجاق روشنش، همچون مه غلیظی که بر روی زمین سینه می کشد، تن می ساید. همه ی اعتقادات مذهبی بی بی شارماق به همین باور دیرپا ختم می شد. به کلیسا نمی رفت. نه دعایی بلد بود و نه با مراسم کلیسایی آشنایی داشت. اما با این حال وقتی که زنگ ها آواز عصرگاهی را سر می دادند؛ در کهنه نغمه سرایی می کرد، بر روی دنیا و تپه ها غروبی آرام فرود می آمد، و کبوتران زرین بال در آسمان شناور می شدند؛ احساس ستایش عمیقی سراسر وجودش را فرا می گرفت و او همه ی این ها را با ایمانی معصومانه چون یقین بی نیاز از تحقیق که از کودکی های ناشاد دخترکی روستایی بجا مانده بود، می پذیرفت.
فهرست
- باغ سیب
- گیکور
- تسولاک
- مرد سیاه
- آخرین بازماندگان نسل منقرض
- باران
- چالو
- مزرعه ققو
- آلینا
- برادرکش
- زیادی
- شکم
- دکاندار
- جنگ و صلح
- هریپسیمه ی شور بخت
- درخت زرد آلو
- هاماز لال
- بره ی سفید
- دختر ترکمن
- یک وجب جا در جوار بودا
خرید کتاب بیست قصه از پانزده نویسنده ی ارمنی
کتاب بیست قصه از پانزده نویسنده ی ارمنی را احمد نوری زاده تدوین و ترجمه کرد،ه که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. برای مشاهده و خرید کتاب بیست قصه از پانزده نویسنده ی ارمنی را میتوانید از سایت کتابانه خریداری نمایید.
مترجم: احمد نوری زاده انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب باغ سیب، باران و چند داستان دیگر
دیدگاه کاربران