درباره کتاب برف خاموش، برف مرموز
این کتاب 30 صفحهای با حجم کم و قطع کوچکش، به راحتی میتواند در طی فرصتهای پیش آمده روز مورد استفاده علاقهمندان، خصوصاً آنان که امکان مطالعات منظم و پیوسته را ندارند، قرار بگیرد. گفتنیست این کتاب در مجموعه «تجربههای کوتاه» قرار دارد که تمام آثار موجود در این گروه، دارای همین ویژگیها میباشند. داستان و نمایشنامهها، محتوای کتابهای تجربههای کوتاه را تشکیل میدهند که با قلم مترجمانی کاربلد، قابل استفاده برای مخاطبان فارسی زبان شدهاند. برف خاموش، برف مرموز، داستانیست که در شماره بیستم مجموعه تجربههای کوتاه جای گرفته است. این داستان که جزء بهترینهای داستانی امریکا محسوب میشود، روایتگر احساسات پسربچهای است که با کشف موضوعی درون خود، و درمیان نگذاشتنش با خانواده، از آنها، دوستان و همکلاسیهایش فاصله میگیرد. او در واقع با این عمل خود دو نوع زندگی را در پیش گرفته، یکی آن که مانند دیگران باید به کار های روزانه ی خود بپردازد و دیگری سیر در دنیای درون خودش است که این دومی را بسی خوشایندتر از اولی میداند. او ناچار است برای اینکه از طرف خانواده و دوستانش، فردی نامتعادل خطاب نشود، تصنعاً و به اجبار در دنیای واقعی زندگی کند اما به محض یافتن هر فرصتی به دنیای ساکت اما مرموز برفی درونش قدم میگذارد و بهترین لذتها را میبرد... .
برشی از متن کتاب
اصلاً چرا همچی شده بود، یا چرا درست باید آنموقع همچی میشد. خوب، این را شاید نمیتوانست بگوید؛ یا شاید هم اصلاً نشده بود این را از خود بپرسد. این قضیه بیشتر یک راز بود، از آن چیزهایی که باید از پدر و مادر حسابی مخفی نگه میداشت، و همیناش هم بود که خیلی کیف میداد. عین یک چیز خیلی خاص، خیلی با ارزش بود که باید بیاینکه کسی بفهمد، بگذاردش تو جیب شلوارش - یک تمبر کمیاب یا یک سکه قدیمی یا یک تکه زنجیر طلا که روی سنگفرش پارک افتاده باشد و زیر پا له شده باشد، یا یک عقیق کوچولو یا یک صدف دریایی که لکهای، رگه خاصی داشته باشد که با صدفهای دیگر فرق بکند - هر جا میرفت، یک جور گرم و پایدار و خوشایندی حس میکرد مالک چیزی است، انگاری راستی راستی یکی از آن چیزها را داشت. فقط هم احساس مالکیت نبود - یک جور احساس مصونیت هم بود. انگار آن راز پناهگاه امن و دژ محکم خوبی بود که میتوانست در پناهش به یک خلوت آسمانی برسد. این اولین چیزی بود که از آن قضیه دستگیرش شد - عجیب و غریب بودن آن به جای خود. حالا هم، همین که روی نیمکت آن کلاس کوچک نشست، برای پنجاهمین بار، همین دستگیرش شد. نیم ساعت درس جغرافی داشتند. دوشیزه بوئل داشت با یک انگشت کره زمین خیلی گنده روی میزش را یواشیواش میچرخاند. قارههای سبز و زرد آمدند و رفتند و سؤال پشت سؤال شد و جواب پشت جواب آمد، حالا دختر کوچولوی جلویی او، دردر، که کک ومکهای پس گردنش عین ستارههای دبّ اکبر بودند، از جا بلند شده بود و رو به دوشیزه بوئل میگفت که خط استوا خطی است که عین کمربند دور زمین کشیده شده. صورت دوشیزه بوئل که پیر و رنگ پریده و مهربان بود و دو طرف گونههایش طرههای خاکستری شق و رقی داشت و چشمهای براقاش مثل دو تا ماهی کوچولو پشت عینک ته استکانیاش شنا میکردند، به شوخی چین خورد. «آهان، که اینطور، زمین به کمرش کمربند بسته، یا شاید هم بندتمبان. یا شاید هم یکی اومده دورش خطکشیده!» «اوه، نه - نه اونطوری، منظورم اینه که -» کلاس زد زیر خنده، اما او خندهای نصفه نیمه کرد. در فکر قطب شمال و قطب جنوب بود که خوب معلوم است روی کره سفید بودند. حالا دوشیزه بوئل داشت برای بچهها از مناطق گرمسیر و جنگلها و گرمای شرجی باتلاقهای استوایی حرف میزد که پرندهها و پروانهها و حتی مارهایش عین جواهرات زنده بودند. همان طور که به این چیزها گوش میکرد، داشت با یک کیفی همچی سعی میکرد رازش را بگذارد ما بین خودش و این کلمات. اما واقعاً به این میشود گفت سعی؟ سعی به کاری میگوید که خودت بهقصد بخواهی بکنی، یا حتی خیلی هم دلات نخواهد بکنی؛ در صورتی که این کار جداً خوشایند بود، خودبهخود هم شد. فقط کافی بود به آن روز صبح فکر کند، صبح اول، بعد هم به صبحهای دیگر. اما قضیه چه الکی بودها! سروتهاش هیچچی نبود. هیچچی نبود، یک تصور بود، یک تصور که البته خیلی دلچسب بود، منتها به شکل جالبی احمقانه هم بود - حالا چرا یک همچو تصوری این قدر جالب و ماندگار شده بود، خودش یک راز بود. به هر حال بیاینکه گوش از حرفهای دوشیزه بوئل بگیرد، که حالا رسیده بود به مناطق معتدل شمالی، از قصد، یاد اولین صبح را به ذهن آورد. چند لحظه از بیدارشدناش بیشتر نگذشته بود - شاید هم اصلاً در همان لحظه دیدار شدناش بود. اما دقیق بخواهیم بگوییم اصلاً لحظه دقیقی در کار بود؟ واقعاً در یک لحظه بیدار شده بود؟ یا یواشیواش؟
خرید کتاب برف خاموش، برف مرموز
برای خرید کتاب برف خاموش، برف مرموز، اثر کنراد ایکن و ترجمه حسن ملکی از نشر چشمه میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نویسنده: کنراد ایکن ترجمه: حسن ملکی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب برف خاموش، برف مرموز | کنراد ایکن
دیدگاه کاربران