درباره کتاب زن عقدی اثر ابیوسه نیکول
تجربههای کوتاه، عنوان مجموعه کتابهایی است که حاوی موضوعات داستانی یا نمایشنامهای از بزرگان و نویسندگان ادبیات در سرتاسر جهان هستند. هدف از انتشار این مجموعه، فراهم آوردن زمینه مطالعه برای افرادی عنوان شده که به هر دلیلی امکان مطالعات روزانه را ندارند اما علاقهمند به این مهم هستند؛ هرچند تمام دوستداران کتابخوانی خصوصاً در حیطه داستان و نمایشنامه قادر به استفاده از این مجموعه میباشند. مخاطبان به راحتی میتوانند هر یک از این کتابهای کم حجم و کوچک را همراه داشته تا در فرصتهای پیش آمده در طول روز به مطالعه بپردازند، این اتفاق خود، کوششی است در مسیر اعتلای فرهنگ کتابخوانی. کتاب زن عقدی، در شماره دهم مجموعه کتابهای «تجربههای کوتاه» جای دارد. در واقع با این داستان که به زیبایی، رسومات جالب و البته نامتعارف شخصیتهای آفریقایی را بازگومیکند، میتوان تفاوت زن صیغهای با زن عقدی را پیش رو دید؛ همانطور که در جامعه خودمان نیز تفاوتهای حقوقی آشکاری برای این دو مقوله وجود دارد، داستان زن و مردی با نامهای آیو و آیایی که با وجود دلبستگی به هم اما به مدت دوازده سال به صورت صیغه کنار هم زندگی میکنند و ازدواجشان رسمی نمیشود اما با حضور یافتن سه مرد سفید پوست و اتفاقاتی که در پی این دیدار رخ میدهد، آیایی تصمیم میگیرد مراسم ازدواجشان را با وجود سه فرزند به راه اندازد. تعاریف و توصیفات نویسنده در این داستان، خواندنی و جالب است و مخاطب را جذب خود میکند و داستانی به یادماندنی را برایش هدیه میآورد.
برشی از متن کتاب
آیایی کمی وول خورد و بعد پاشد نشست. نگاهی به ساعت شماطهدار ارزانقیمت روی صندلی کنار تخت انداخت. شش و ربع بود و بیرون تازه آفتاب زده بود؛ شهرک آفریقایی مزبور کمکم داشت بیدار میشد که زندگی از سر گیرد. نگهبانهای شب با جیغوویغ عصبانی خروسها از خواب بیدار شده بودند و دفعالوظیفه، قفل دکانها و خانهها را به صدا در میآوردند تا هم خودشان و هم مخدومانشان، اگر آن نزدیکیها بودند، از حسن انجام کار آنها مطمئن شوند. زنهای روستایی، گرم یکهبهدو و ولنگاری، لخلخ کنان از خیابانها متاع به بازار کار میبردند. آیایی چای صبحانهاش را سر کشید. همانی بود که دوست داشت، رقیق و پرشکر، بدون شیر. زوری به خود آورد و بلند شد و به طرف پنجره رفت و ایستاد، شش نفس عمیق کشید. سخت معتقد بود که انجام روزانه آن جلوی ابتلا به سل را میگیرد. از مقر فکسنی خویش گذشت و به مستراح بیرون رفت و دوشی فیالفور گرفت، به همان ملاقه قلعیای که آب از سطل میکشید، آبی به سر خود ریخت. در این فاصله آیو صبحانه او را چیده بود. آیو همسرش بود. البته نه زن رسمیاش. به دوستان نزدیکش میگفت صیغهای است. یک زن صیغهای خوب. تا حالا سه تا بچه برایش آورده بود و یک سه ماهه هم در راه داشت. دوازده سال بود با هم بودند. زن بسیار خوش برو روئی بود. سیاه سوخته، با دندانهای سفید و چشمهای درشت صادق. موهایش همیشه مرتب بافته بود. بار اول که آیو - به رغم عصبانیتهای والدینش - پیش او آمده بود، آیایی مصمم بود به محض اینکه آیو سند محکمی دال بر باروری خود نشان داد او را واقعاً عقد کند. اما هیچوقت واقعاً نشد. یکی دو سال اول، آیو با آب و تاب فراوان از کرّوفرّ عروسیهای دوستانش برای او میگفت و با چشم امید به او نگاه میکرد. اما او با نطق غرّایی در ذمّ این گونه خودنماییها ختم مقال میکرد. بعد از مدتی آیو از خیرش گذشت. پدرش از وقتی که او خانهشان را ترک کرده بود دیگر با وی حرف نمیزد. مادرش مخفیانه به دیدنش میآمد و در مراسم غسل تعمید همه بچههای او شرکت میکرد. کلیسا برای بچههای نامشروع هزینه اضافی میگرفت تا عبرت دیگران شود، به جای پنجاه سنت، دو دلار. جز این ایراد مهم دیگری در کار نبود. گاهی، دو سه باری در سال کشیش سخت علیه زنا، تعدد زوجه و زوجهایی که به شکل غیررسمی با هم زندگی میکردند موعظه میکرد. آیایی و آیو کلیسابروهای خوبی بودند و مرتب در مراسم شرکت میکردند، منتها در ردیفهای جداگانهای مینشستند. معمولاً پس از این گونه مواقع دوستان آنها با آنها و دیگر زوجهای مشابه همدلی میکردند. کمی غرغر به راه میافتاد و اعضای نرینه نمازگزاران کلیسا ایراد میگرفتند که کلیسا بهتر است بهجای فضولی کردن در زندگی خصوصی آدمها بچسبد به کار موعظه انجیل خودش. آیایی با خاطره رنجیده چند هفتهای کلیسا رفتن را کنار میگذاشت، اما عاقبت دوباره برمیگشت، چون هم از خواندن سرودهای مذهبی خوشش میآمد و هم ته دلش میدانست که حق با کشیش است. آیو زوجه خوبی بود. پدر او معتقد بود که آیو میتوانست با دبیری یا دست کم با داروخانه داری چیزی ازدواج کند، اما رفته چسبیده به یک کارمند دون پایه دولت. اما آیو، آیایی را دوست داشت و با همین روال آرام و شخصی زندگی خودش خوش بود. برای آیایی غذا میپخت و بچه میزائید. هر وقت هم فرصت زیادی داشت، یا خرید و فروش میکرد و به دیدن دوستهایش میرفت، یا با اومو، همسایه بغلی، میولنگید.
خرید کتاب زن عقدی اثر ابیوسه نیکول
برای خرید کتاب زن عقدی اثر ابیوسه نیکول و ترجمه حسن ملکی از نشر چشمه می توانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نویسنده: ابیوسه نیکول ترجمه: حسن ملکی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب زن عقدی | ابیوسه نیکول
دیدگاه کاربران