loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب کالسکه | نیکلای گوگول

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب کالسکه اثر نیکلای گوگول

کتاب کالسکه نوشته‌ی نیکلای گوگول که مضمونی داستانی دارد، در گروه کتاب‌های «تجربه‌های کوتاه» جای گرفته که پیش از این در 105 شماره در انتشارات تجربه به چاپ رسیده بودند. ترجمه روان و قابل فهم این آثار زمینه‌ای پدید آورده تا مخاطبان با اختصاص کمترین زمان اما به آثار بزرگان داستان‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی جهان دسترسی یابد و دیگر دغدغه نداشتن وقت و فرصت، مانع مطالعه نگردد، چرا که قابلیت حمل آسان کتاب‌ها امکان استفاده از آنها را در هر مکان و زمانی میسر می‌سازد.

شماره هشتم از مجموعه حاضر، به داستان کالسکه اختصاص دارد که در یکی از شهرهای کوچک روسیه قدیم اتفاق می‌افتد. داستان با توصیف جزئیات، مکان‌ها و شخصیت‌ها را به گونه‌ای معرفی می‌کند که گویی در برابر چشم خواننده قرار دارند. موضوع داستان نیز دربردارنده لاف‌زنی‌های یکی از شخصیت‌هاست که در لباس افسر سواره‌نظام در میهمانی‌ای که ژنرال ترتیب داده، حضور یافته است. غرور و لاف بی‌جا و البته تعارفات و رعایت بیش از حد آداب  توسط این شخص، باعث می‌شود که ناخواسته در مخمصه‌ای گیر افتد که به خاطر رهایی از آن، متوسل به دروغ شود و اعتبارش نزد ژنرال و دیگر افسران از میان برود.

بخشی از کتاب کالسکه؛ ترجمه‌ی خشایار دیهیمی

ژنرال گفت: «همین حالا خودتون می‌تونید تماشا کنید و ببینیدش.» بعد رو به آجودانش که جوانی برازنده بود، کرد و گفت: «جناب سروان، لطفاً بگو اون مادیان ابلغ من رو بیارند. حالا خودتون می‌بینید.» ژنرال پک عمیقی به پیپش زد و ابری از دود از سینه‌اش خارج کرد. «تازه هنوز قبراق قبراق نیست. تو این شهر خراب یک اصطبل درست و حسابی هم نیست. اما اسب من - پوف، پوف - اسب درست و حسابیه.»

فیثاغور فیثاغوروویچ پرسید: «حضرت اشرف چندوقته -پوف، پوف، پوف - این اسب را دارند؟»

«پوف، پوف، پوف، خب … خیلی وقت نیست. دو سال پیش از محل پرورش اسب‌ها آوردنش.»

«خب وقتی که آوردیدش تربیت شده بود یا همین‌جا خودتان رامش کردید؟»

«پوف، پوف، پوه، پوه... اوف... این‌جا.» ژنرال پس از آن در ابری از دود گم شد.

پس از آن، سربازی از اصطبل خارج شد و صدای تق تق سم اسبی هم به گوش رسید. بعد سرباز دیگری پدیدار شد که سبیل کلفتی داشت و روپوشی سفید پوشیده بود. او افسار مادیانی ‌لرزان و خشمگین را به دست داشت. مادیان به ناگهان سرش را بلند کرد و با این حرکت سرباز سبیل کلفت هم با سبیل و همه بند و بساطش از جا کنده شد و ناچار شد چمباتمه بزند تا بتواند اسب را مهار کند.

سرباز گفت: «آروم بگیر، آروم آگرافنا ایوانوونا.» و اسب را به سوی ایوان حرکت داد.

نام اسب آگرافنا ایوانوونا بود. اسبی بود قوی هیکل و وحشی مانند زیبارویان جنوب روسیه. اسب سم‌اش را چون طبل بر دیواره چوبی ایوان کوبید و ایستاد.

ژنرال پیپ را از لبش برداشت و با نگاه خریدار و رضایت خاطر به تماشای آگرافنا ایوانوونا پرداخت. سرهنگ از ایوان پایین آمد و شخصاً پوزه اسب را در دست گرفت. سرگرد هم به دنبال سرهنگ پایین رفت و به نوازش پاهای حیوان پرداخت. بقیه از فرط تحسین و نچ‌نچ کردند.

فیثاغور فیثاغوروویچ هم از ایوان پایین آمد و گرد حیوان چرخید و به پشتش رفت. سربازی که خبردار ایستاده بود و افسار اسب را در دست داشت، راست و مستقیم در چشمان میهمانان نگاه می‌کرد، انگار می‌خواست ناگهان به سوی آنها بجهد.

فیثاغور فیثاغوروویچ گفت: «خیلی خوب، خیلی خوب ! اسب خوبیه! ممکنه سؤال کنم، حضرت اشرف، که تاختش چطوره؟»

«تاختش حرف نداره. فقط … خدا لعنت کنه این تیماردار احمق رو که نمی‌دونم چه جور قرصی به خوردش داده که دو روز تمامه عطسه می‌کنه.»

«حیوون خیلی قشنگیه، خیلی قشنگه. اما می‌توانم از حضرت اشرف بپرسم که کالسکه‌ای هم دارند که پا به پای این‌حیوون بره؟»

«کالسکه؟ اما این که اسب سواریه.»

«می‌دونم. اما غرضم این بود که حضرت اشرف کالسکه مناسبی برای اسب‌های دیگر دارند؟»

«من کالسکه زیاد ندارم. راستش باید بگم خیلی دلم می‌خواست یک کالسکه خوب داشتم. به برادرم در پطرزبورگ نامه داده‌م یکی برام پیدا کنه، اما نمی‌دونم بالاخره برام می‌فرسته یا نه.»

سرهنگ گفت: «حضرت اشرف گمان می‌کنم بهترین کالسکه‌ها کالسکه‌های وینی باشند.»

«حق با شماست. پوف، پوف، پوف.»

«حضرت اشرف، بنده کالسکه معرکه‌ای دارم که حقیقتاً ساخت دست خود وینی‌هاست.»

«کدوم یکی؟ همون که باش اومدید؟»

«اوه، نه. این کالسکه سفر من، کالسکه سفری. یکی دیگه رو می‌گم… معرکه‌ست، عین پر قو نرم و سبکه. وقتی تو این کالسکه می‌شینید، جسارت نباشه حضرت اشرف، انگار لله داره آدم رو تو گهواره‌ش تاب می‌ده!»

«حتماً خیلی نرم و روون می‌ره…»

کتاب کالسکه اثر نیکلای گوگول با ترجمه‌ی خشایار دیهیمی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.



  • نویسنده: نیکلای گوگول
  • مترجم: خشایار دیهیمی
  • انتشارات: چشمه


درباره نیکلای گوگول نویسنده کتاب کتاب کالسکه | نیکلای گوگول

نیکلای گوگول نویسنده روسی قرن 19 بود که نمی‌توان از اهمیتش به عنوان یک مبتکر در سبک و موضوع چشم‌پوشی کرد. کتاب های مشهور وی یادداشت‌های یک دیوانه و نفوس مرده نام دارند. ...

نظرات کاربران درباره کتاب کالسکه | نیکلای گوگول


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کالسکه | نیکلای گوگول" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل