کتاب زیبا را از ته دل دوست داشتیم!
- انتشارات : گیسا
- مترجم : محبوبه نجف خانی
- تگ : حالا داستان را من تعریف می کنم
در این کتاب، به داستان زیبای خفته از زبان پری مهربان و پری بدجنس پرداخته شده است. داستان از زبان پری بد جنس و خواهرش پری مهربان روایت می شود. پری بدجنس که اسم واقعی اش " ادنا " است و آدمهای سرزمینش به او " پ ب " می گویند داستان را از قبل از تولد زیبا روایت می کند. در آن زمان " پ ب " معنای دیگری داشت، یعنی " پری بی نظیر " چون او پانصد سال قبل قصر پادشاه را جادو کرده بود و قصر پادشاه می درخشید. به مرور زمان ادنا یا همان پری بدجنس حافظه اش ضعیف شد و در جشنواره ماه به جای جمله ی (مهتاب کم شو)، اشتباهی گفت (مهتاب کج شو). ماه هم فوری کج شد و افتاد.
از آن به بعد، دیگر کسی او را به هیچ جشنی دعوت نکرد. روزی پادشاه و ملکه به همه خبر دادند که می خواهند جشن بزرگی برگزار کنند. جشن به خاطر به دنیا آمدن دختر کوچولویشان، شاهزاده خانم زیبا بود. همه ی پری ها به جشن دعوت شدند، به جز ادنا. همه برای شاهزاده خانم هدیه ای مخصوص آورده بودند. مثلا " استلا " یا همان پری مهربان برایش وقار و متانت را هدیه آورده بود، چون شاهزاده خانم ها نباید دست و پا چلفتی باشند. ادنا با خودش فکر کرد حتما اشتباهی پیش آمده است و ممکن نیست پادشاه هیچ وقت پری بی نظیر را فراموش کند. او به عنوان هدیه " همدردی " را برای شاهزاده خانم آماده کرد، چون یک شاهزاده خانم، باید بتواند مشکلات مردم سرزمینش را احساس کند.
او که به جشن دعوت نشده بود، تصمیم گرفت هر طور شده هدیه اش را تقدیم شاهزاده خانم کند. پس بالهایش را باز کرد و از پنجره ی سالن وارد قصر شد تا هدیه اش را تقدیم کند. او فریاد زد شاهزاده خانم در روز تولد شانزده سالگی اش، انگشتش را با چرخ نخ ریسی جادویی زخمی می کند. آن زخم نشانه ی رنج مردم سرزمینش است و به او یاد آوری خواهد کرد تا مهربان باشد.
همه چیز خوب پیش می رفت ولی او باز هم دچار فراموشی شد و گفت نگران نباشید، وقتی شاهزاده بمیرد اشک هایتان مایه ی آرامش زنده ها خواهد شد. او به جای بگرید، گفت بمیرد. پادشاه عصبانی شد و او را از قصر بیرون انداخت. استلا هدیه اش را تغییر داد و گفت شاهزاده بعد از زخمی شدن انگشتش نمی میرد و به خوابی صد ساله فرو می رود...
نظرات کاربران درباره کتاب زیبا را از ته دل دوست داشتیم!
دیدگاه کاربران